«اگر این کنی، من این ننگ را به کجا برم؟»
(یادداشت سرکار خانم دکتر فاطمه میریطایفهفرد)
در این روزها بیشتر فکر میکنم، انگار چشمانم بیشتر نعمت میبیند، حتی همان چیزهایی که قبلاً نعمت به حساب نمیآمد.
دانههای برنج توی سفره، انگار باارزشتر شده؛ آبی که از دوش حمام میآید با اهمیتتر شده، انگار نان بابرکتتر شده...
کمی هم غذا توی گلویم گیر میکند، مشکل از غذا که نیست، غذا همان است و گلو همان؛ مشکل از غصه است، از خجالت است؛ خجالتزدهام برای آبی که میخورم و فرزند فلسطین تشنه است. خجالتزدهام برای تمام روضههایی که شنیدم و امروز در غزه میبینم.
این خجالت بدچیزی است. انگار باید رجوع کنی به خودت، به این که من چهقدر میتوانستم به غزه کمک کنم و نکردم.
مثلاً توانستم از چادر نشانکرده در سامرا که چشمم را گرفته بود، بگذرم؟! یا از کلی فانتزیهای سر کوچه، توی پاساژ، توی خیابان خیام؟ سالاریه؟
▫️▫️▫️
فلسطین! ببخش من را برای دوستداشتن عافیتطلبانهام.
ببخش که عافیت زندگی زیر پرچم
#الله من را از مظلومیت تو غافل کرد. ببخش که این شدم... این که باید بشنوم طفل تو از گرسنگی بمیرد و من از غصه نمیرم، این شرم کشنده است.
شرم روزهایی که روضه مجسم شده است.
از تو چه پنهان که من را به سختجانی خود این گمان نبود...
▫️▫️▫️
من کار ندارم که آل سعود هیچ غلطی نمیکند، من حالم از خودم بد است؛ من از مصر ناامیدم، ولی امید داشتم روزی به درد فرزندان پیامبر(ص) بخورم، ولی الآن پای در گِل عادات سخیفم.
اصلاً بیا من را... ما را... ببخش! ببخش و ما را با سعودی و ترکیه و مصر و اردن توی یک کفه نگذار که اگر این کنی، من این ننگ را به کجا برم؟
#غزه
#غذا
#فلسطین
✍🏻
#فاطمه_میری_طایفه_فرد
▫️
@del_gooye
▫️
@qoqnoos2