📌
#لبنان
ایستاده زیر پهبادها
سر صبحی مهدی گفت دو تاجر شیعه قطری و اماراتی ۱۰۰ هزار دلار واریز کردند. همه ذوق کردیم.
آوارهها یک میلیون نفری میشوند؛ از جنوب لبنان تا ضاحیه.
در بیروت، ۲۰۰ هزار نفر در مدارس شیعی، سنی و مسیحی و بیمارستانهای متروکه و گاه پیادهروها جمع شدند. گرچه نخودی هم در این جنگ نمیشود.
غالب خانوادههای آواره حتما یک رزمنده در جبهه جنگ دارند؛ مردها در جبهه، زن و بچهها آواره...
حزب همزمان در دو جبهه مشغول است؛ جنگ زمینی در جنوب و ساماندهی آوارهها. اکثر آوارهها فقط با چند دست لباس از خانه زدند بیرون. تمیزند و مرتب. کلا زیست حزب اینگونه است.
اصلا دوست ندارند تصویری مستاصل و درمانده ازشان ساخته شود. این را نوعی مقاومت در برابر جنگ روانی اسراییل میدانند. حال فکر کنید ما جای آنها در جنگ بودیم، سلبرتی جماعت چه به روز تصویر ایران و ایرانی میآورد!
مسئول کمپهای آوارهها را یافتیم؛ شیخ ظاهر. حزب تشکیلات اجتماعی بسیار منسجمی دارد. هر کمپ تشکیلات خود را دارد. خانمها میداندارند. فضا شبیه پشت جبهههای جنگ خودمان شده.
به چند مدرسه شیعی، سنی و مسیحی رفتیم.
صدای ویز ویز پهپادهای بالای بیروت آزار میدهد.
هر چند خانواده در یک کلاس هستند. سالن را هم با چادر به چند قسمت تقسیم
کردند.
پیرمردی و پیرزنی نشستهاند. مدیر گفت پسرشان تازه در جنوب شهید شده. پیرمرد تا چشمش به مهدی افتاد زد زیر گریه. گفت پسرش شبیه او بوده. مهدی با بغض دستش را بوسید. خانمی رسید، مادر شهید را بغل کرد. هق هق گریه...
آوارهها با دیدن ایرانیها ذوق میکنند.
گویی سندی است در مقابل جنگ روانی اسراییل که ایران پشت حزب را خالی کرده. دستشان خالیست ولی برایمان شکلات و چای میآورند. مجروحی از انفجار پیجرها روی تخت خوابیده. دو فرزند خردسالش کنارش. پیجر روی کمرش بوده پهلویش شکافته.
شیخ ظاهر لیست اولویتها را داد: پتو، شیرخشک و خشکبار. رفتیم شمال بیروت؛
کارخانه تولید پتو سفارش دادیم: ۱۰ هزار پتو.
جواد موگویی
پنجشنبه | ۱۹ مهر ۱۴۰۳ |
#لبنان #بیروت
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎
بلــه |
ایتــا |
اینستا