صدای مردم
📌خاطره یک عکس هفته دفاع مقدسه گفتم منم براتون یه خاطره بگم به این مناسبت👇🏻👇🏻👇🏻 👇🏻👇🏻👇🏻
🔻خاطره یک عکس این عکس رو شاید قبلا دیده باشید.. یکی از عکس های ماندگار هشت سال دفاع مقدسه که زیاد و به مناسبت های مختلف پخش شده.... حتی به اسم شهید هم بازنشر شده، حالا من امروز می خوام داستانی که پشت این عکسه براتون بگم... خوب ماجرا از این قراره که مادربزرگ من از اون دسته مادرها بوده که اصلا موافق جبهه رفتن پدرم نبوده، همه اشم گریه زاری میکرده که بابام نره جبهه. بابا هم از دست مادر و خانواده فرار میکرده می رفته جبهه. 😁 یه بار که بابا فرار میکنه میره پادگان برای اعزام، دایی بابام که فرد سرشناسی بوده از طریق دوستانش می فهمه پدرم از کجا قراره اعزام بشه و یه لشکرکشی میکنن به محل اعزام. یعنی همین جایی که این عکس گرفته شده. از اینجا به بعد رو از زبون پدر میگم (( ما توی رژه بودیم که یهو دیدم مادرم توی جمعیت داره دنبالم می گرده. منم یه قاب عکس دستم بود، این عکسه رو اووردم بالا جلو صورتم که نبینه منو. هاشمی رفسنجانی هم داشت اونجا سخنرانی میکرد، همینطور که داشتم راه می رفتم و به خیالم دیگه در رویت مادر نبودم، دوتا دست عکس و پاره کرده و از وسط قاب عکس اومد تو و من و گرفت... مادرم بود. منو شناخته بود و گیر انداخته بود و همینطور گریه زاری میکرد و داد میزد که چرا این دو متر هیکل و میخوای بکنی زیر خاک!؟ حالا من هی دلداریش میدادم مامان زشته این کارها رو نکن، آبرومون رفت، این همه مادر اومدن بدرقه پسرهاشون شما اینطوری میکنی اصلا گوشش بدهکار نبود... مادرای شهدا می اومدن عکس بچه هاشون و نشونش میدادن که متنبه بشه ولی بدتر میشد... هاشمی رفسنجانی هم داشت برا خودش در مورد فداکاری اینکه مردم بچه هاشون و می فرستن جبهه حرف میزد مادرم داد میزد اگه راست میگی خودت بچه هاتو بفرست جبهه :))😂 درست در همین لحظه ای مادرم منو گرفت عکاس این عکس و انداخت... خلاصه اون روز مادرم انقدر بیتابی کرد که من دست آخر نتونستم اعزام بشم و جا موندم از بچه ها. ولی بعدا دوباره رفتم جبهه فقط این وسط چند روزی تاخیر افتاد. )) ممکنه هر کسی این عکسو می بینه یه حسی بهش دست بده. واقعا هم عکس قشنگیه و حس وحال معنوی داره با وجود این ماجرای بامزه ای پشتش هست. بابا میگن با اینکه اونبار نتونستن برن جبهه این عکس مشهور شد شاید همون باری که نتونستن برن خالص ترین دفعه ای بوده که می خواستن برن جبهه، حالا هم خیلی ها فکر میکنن این عکس یه شهیده، حتی به اسم شهید زقاقی خیلی جاها این عکس منتشر شده... به قول بابا حتما حکمتی بوده... خدا خواسته به اسم شهید پخش بشه... پ.ن: عکاس این عکس آقای ساسان مویدی هستند