#خاطرهـ شمارهـ هشت :
@shahidalamdar_ir
👇👇👇👇👇👇
✍ علاقه ویژه ای به روحانیت داشت، می گفت: سکان کشتی مبارزه، در این نظام اسلامی به دست روحانیت است. روحانیت را قطب تأثیر گذار جامعه می دانست. سید در مراسمی که برگزار می شد از روحانیون استفاده می کرد. یک بار بچه های هیئت را به روستای ایرا، در اطراف شهر آمل برد، هدف زیارت و دیدار با علامه حسن زاده آملی بود. یکی یکی بچه ها را فرستاد داخل اتاق، خودش همان پایین مجلس در کنار درب ورودی نشست.
🌷 حضرت علامه در بالای مجلس نشسته بودند. علامه قبل از شروع صحبت نیم خیز شد و درب اتاق را نگاه کرد! بعد اشاره کرد که سید جلو برود و نزد ایشان بنشیند، سید هم رفت و در کنار علامه نشست. علامه روی شانه او زد و چیزی گفت. از دور دیدم سید سرش را به حالت ادب پایین گرفته.
🌷 بعد از اتمام دیدار، به سید گفتم: «علامه به شما چی گفت!؟» سید جواب درستی نداد. هرچه اصرار کردم پاسخی نشنیدم. این اخلاق سید بود، همیشه کمتر از خودش حرف می زد. از نفری که جلوتر نشسته بود ماجرا را پرسیدم، گفت: «وقتی علامه روی دوش سید زد به او گفت: بنده، در چهره شما نوری می بینم، بیشتر مواظب خودتان باشید. » آن شب همه ما برگشتیم، وقتی همه سوار شدند و حرکت کردند، سید دوباره به حضور علامه رسید، ساعتی را در خدمت ایشان بود. بعد ها نیز سید چندین بار دیگر به دیدن علامه رفت و خدا می داند که چه سخنانی بین آن بزرگوار و سید رد و بدل شد.
✅ شبهای جمعه خاطرات
🌹 انتشار مطالب کانال همراه با ذکر صلوات و منبع جایز است.
💠با ما همراه باشید💠
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
🌐
eitaa.com/shahidalamdar_ir