🇮🇷🌷🇮🇷🌷حکایت دیده بانی که بالای دکل مجروح شد!!!! قسمت اول به نقل از : رزمنده دوران دفاع مقدس؛ داوود علمدار 🥀زمستان سال1364 بود و در جزیره مجنون مستقر بودیم. من در گردان ادوات تیپ مستقل 18الغدیر انجام وظیفه می کردم. تمام شب را در سنگر هدایت آتش؛ کنار بی سیم بیدار مانده بودم و صبح؛ پس از فریضه نماز؛ خوابم برد. 🍂 ساعتی نگذشته بود که عزیز رزمنده ای به نام احمد دشتی مرا صدا زد و گفت : بلند شو که علی اصغر زارع مجروح شده. می دانستم که اصغر؛ روی دکل دیده بانی است او ادمه داد : من و مجید حافظی می رویم که وسایل ببریم تا اصغر را بیاوریم پایین و به اورژانس برسانیم و شما کنار بی سیم به گوش باش تا اگر احیانا نیاز شد پاسخگو باشی. این را گفت و حرکت کردند. دیگر خواب از سرم پریده بود. بی سیم را برداشتم و آمدم بیرون سنگر و با دوربین دو چشم؛ از دور نظاره گر تلاش و فعالیت آنها بودم. ظاهرا دشمن نیز متوجه ماجرا شده بود؛ مرتب آتش می ریخت. مخصوصا محوطه اطراف دکل را که تا شعاع 500متری زیر آتش خمپاره انداز؛ توپخانه و حتی آتش گلوله های مستقیم تانک خود داشت. ادامه دارد ... 🥀