#فردید: "چنانکه گذشت احکام شرعی احکام کلیه ای هستند که موارد اطلاق و مصادیق آن بطور فردی و جزئی تصریح نشده است . چنانکه مثلا شارع گفته است "و اشهدوا ذوی عدل منکم". وظیفه مجتهد اینست که پس از آنکه معنی عدالت را شرعا دریافت ، پژوهش کند و از میان افراد کسی را که وصف عدالت برای او ثابت است تعیین کند و پیداست که این وصف برای تمام افراد یکسان نیست و برای آن دو طرف میتوان فرض کرد، یکی طرف اعلی که عبارتند از انبیائ و اولیاء و صدیقین و دیگر طرف ادنی یعنی کسانیکه به مجرد شهادتین از حد کفر خارج و داخل در ملت اسلام شده اند. مابین این دو طرف حد وسط هائی است که به شمارش در نمی آید و غموض و پیچیدگی در همین جاست و فقیه ناگریز است که جهد کند و در این میان بکمک مدارک شرعی وصف عدالت را برای کسیکه واجد شرایط است ثابت کند و این عبارتست از اجتهاد. پیداست در این مرحله نه منتظر وحی و الهام میتوان بود و نه میتوان با کشف و شهود کار را فیصله داد، پس باید شعور فقهی و عقل ایمانی را بکار گرفت و حق را اقامه کرد. از اینجاست که گفته اند یکی از شرایط مجتهد اینست که علاوه بر بضاعت علمی ، صاحب "نفس قدسی" نیز باشد و بعضی ده نشانه برای آن ذکر کرده اند که شرحش در کتب اصول آمده است. اکنون چه نسبتی است میان نفس قدسی فقهی و نفس اماره فلسفی جدید خدا میداند و..."
#فقه