eitaa logo
دروس
2.3هزار دنبال‌کننده
5 عکس
3 ویدیو
8 فایل
تلاش این است که مطالب «مفید» و «تاحدمتعارف دقیق» باشند
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شرح حال
✍️ در مقابل آمریکا ما چه کسی را داریم؟!... در تقابل با آمریکا اگر به بودجه نظامی و حجم تسلیحات آمریکا و خودمان نگاه کنیم؛ واضح است که ما اصلاً قابل‌مقایسه با آمریکا نیستیم و در این رویارویی هیچ توازنی برقرار نیست. اما اگر پای خداوند تبارک و تعالی و نصرت او را وسط بکشیم؛ اینبار توازن به نفع ما برهم می‌خورد چرا که دیگر آمریکا پشم هم مقابل خداوند و نصرت او نیست؛ پس همه سؤال این است که همان‌طور که اسرائیل صاحبش را وارد میدان کرد؛ صاحب ما نیز وارد میدان می‌شود؟! خداوند که نعوذبالله از ما تأثیر نمی‌گیرد؛ حالا ما یک کاری کنیم که خداوند در تعارف قرار گیرد یا دلش بسوزد و او هم به نفع ما وارد میدان شود! بلکه خداوند تبارک‌وتعالی قواعد و سنت‌هایی در عالم قرار داده است که هرکس طبق آنها عمل کند؛ مشمول آن سنت و قاعده می‌شود. یکی از این قواعد؛ قاعده نصرت است. اولین شرط اینکه مشمول نصرت خداوند شویم؛ این است که ما نیز در مسیر نصرت خداوند باشیم؛ ما برای نصرت دین و ولیّ الهی وارد میدان شویم: «یَا أَییُهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ» (محمد: ۷) این اهل ایمان اگر خداوند را یاری کنید؛ او نیز شما را یاری می‌کند و گام‌هایتان را استوار قرار می‌دهد. اما سؤال بعد؛ چگونه می‌شود خداوند را نصرت داد؟! خداوند در آیه ۱۴ صف، توضیح داده است چگونه مرا نصرت دهید: «یَا أَییُهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا أَنصَارَ اللَّهِ» ای کسانی که ایمان آورده‌اید! یاوران خدا باشید. چگونه؟ «کَمَا قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوَارِییِینَ مَنْ أَنصَارِی إِلَی اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِییُونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ» همان‌گونه که عیسی بن مریم به حواریون گفت: «چه کسانی در راه خدا یاوران من هستند؟!» حواریون گفتند: «ما یاوران خداییم» نصرت خداوند در قالب نصرت ولیّ خدا است. اگر ولیّ خدا را یاری کردیم؛ یاری خداوند با ما است و قطعاً پیروز خواهیم شد. در ادامه همین آیه می‌گوید: «فَآمَنَتْ طَائِفَةٌ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ کَفَرَتْ طَائِفَةٌ فَأَییَدْنَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیٰ عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِینَ» (الصف: ۱۴) در این هنگام گروهی از بنی‌اسرائیل ایمان آوردند و گروهی کافر شدند؛ ما کسانی را که ایمان آورده بودند در برابر دشمنانشان تأیید کردیم و سرانجام بر آنان پیروز شدند. 📌 این مسیر پیروزی است؛ صاحب ما خداوند است و اگر پای یاری‌دادن او با یاری‌دادن ولیّ او باشیم؛ آن قدرت بی‌نهایت جلوه‌گری می‌کند و همه این قدرت‌های پوشالی را درهم می‌کوبد. @sharhe_hal
پیامبر اکرم (ص): إنّ اللّهَ فَرضَ الجِهادَ و عَظَّمَهُ و جَعلَهُ نَصْرَهُ و ناصِرَهُ و اللّهِ ما صَلُحتْ دُنيا و لا دِينٌ إلاّ بهِ خداوند جهاد را واجب گردانيد و آن را بزرگ داشت و يارى خود و ياور خود قرارش داد. به خدا سوگند كار دنيا و دين جز با جهاد درست نمى‌شود. كافى، ج ۵، ص ۸ ، ح ۱۱
35.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بپاخیزید ای مردم که وقت سوگواری نیست ندارد بهره‌ای از زندگی، خونی که جاری نیست به‌نام نامی حیدر نبرد آغاز می‌گردد علی با ذوالفقار خود به خیبر باز می‌گردد اگر دنیا هم آید ‌‌پشتتان ما «پنج تن» داریم شما سنگرشکن دارید، ما خیبرشکن داریم
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📢 رهبر معظم انقلاب: به ملت ایران تبریک عرض میکنم/ رژیم صهیونی در زیر ضربات جمهوری اسلامی تقریباً از پا درآمد و لِه شد ✍حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در سومین پیام تصویری پس از تهاجم رژیم صهیونی به کشور: ✏️لازم میدانم به ملت بزرگ ایران چند تبریک عرض بکنم: ✏️اول؛ عرض تبریک پیروزی بر رژیم جعلیِ صهیونیست. ✏️با آن همه هیاهو، با آن همه ادعا، رژیم صهیونی در زیر ضربات جمهوری اسلامی، تقریباً از پا درآمد و لِه شد... 🖼 متن کامل پیام تا دقایقی دیگر منتشر خواهد شد. 💻 Farsi.Khamenei.ir
🎯 مهم‌ترین کسب‌و‌کار «ملت استارت‌آپ» مرگ است — خشونت دولتی در اسرائیل چطور به چشم‌انداز اقتصادی نفوذ کرد؟ 🔴 در دهۀ گذشته، اسرائیل وسیعاً از اصطلاح «ملت استارت‌آپ» در توصیف جامعۀ خود استفاده کرده است. این تعبیر بعد از آن رایج شد که دو روزنامه‌نگار اسرائیلی، در سال ۲۰۰۹، کتابی با عنوان «ملت استارت‌آپ: داستان معجزۀ اقتصاد اسرائیل» منتشر کردند که نشان می‌داد اسرائیل نسبت به جمعیتش، دارای بیشترین استارت‌آپ‌های جهان است. 🔴 «ملت استارت‌آپ» تصویری از جامعه‌ای پیشرفته، شایسته‌سالار، پررونق و مبتنی بر بازار آزاد ارائه می‌دهد که بیرون از جغرافیای غرب، همچون نوعی استثنا یا «معجزه» محقق شده است. باوجوداین، اسطورۀ ملت استارت‌آپ، نیمۀ تاریکی دارد که کمتر به آن اشاره می‌شود. 🔴 آنتونی لووینستاین، در کتاب خود «آزمایشگاه فلسطین» شرح می‌دهد که مهم‌ترین محصول ملت استارت‌آپ، انواع و اقسام نوآوری‌ها در کشتن، جاسوسی، نظارت و طرد است. اگر استارت‌آپ‌های جهان برای حفظ ظاهر هم که شده است، وعده می‌دهند که دنیا را به جای بهتری برای زندگی تبدیل خواهند کرد، کسب‌و‌کار ملت‌ استارت‌آپ، آشکارا، مرگ است. 🔴 استارت‌آپ‌های اسرائیلی، در چشم‌انداز دنیایی که به شکل روزافزونی نابرابر و ناامن می‌شود، همان چیزهایی را «تجاری‌سازی» می‌کنند که دولت اسرائیل از قدیم دنبال کرده است: نظارت و کنترل سهمگین‌تر با بدافزارها و پهپادهای جاسوسی، جداسازی و مطرودسازی با سیستم‌های پایش و نظارت و ترورهای مؤثرتر. 🔴 بنیامین کرستین، روزنامه‌نگار اسرائیلی، می‌نویسد: اقتصاد استارت‌آپی اسرائیل چنان دولتی و نظامی است که می‌توان آن را شاخه‌ای از ارتش به حساب آورد. بنابراین جای شگفتی ندارد که اگر در ارتش خدمت نکرده باشید، تقریباً امکان ندارد بتوانید استارت‌آپ خودتان را تأسیس کنید یا شغلی رده‌بالا در این اقتصاد به دست آورید. 🔴 کرستین می‌گوید اسطورۀ «ملت استارت‌آپ» برای جامعۀ اسرائیل نیز تبعاتی جدی داشته است. با پذیرفتنِ روحیۀ افراطی نولیبرال در دهۀ گذشته، اسرائیل یکی از نابرابرترین کشورهای دنیا شده است. طوری که شهرهای اسرائیل، از شدت گرانی، برای بسیاری از یهودیان، از سرزمین موعود به مناطقی سکونت‌ناپذیر تبدیل شده‌اند. 🔴 ایدۀ «ملت استارت‌آپ» قشر کوچکی از ثروتمندان را در اسرائیل به وجود آورده است که پیوندهایی مستحکم با پروژه‌های نظامی و امپریالیستی دولت دارند و انبوهی از مطرودان را که به پیشرفته‌ترین روش‌های موجود کنترل و طرد می‌شوند. به تعبیر کریستین، این مسیری نیست که به آینده‌ای پایدار و تاب‌آور منجر شود. 📌 در این گزارش از مطالب این منابع استفاده گردیده است: «آزمایشگاه فلسطین: چطور اسرائیل فناوری اشغال را به سراسر جهان صادر می‌کند» (The Palestine Laboratory: How Israel Exports the Technology of Occupation around the World) نوشتۀ آنتونی لووینستاین؛ «اسطوره ملت استارت آپ و ناخوشی‌های آن» (The Startup Nation myth and its discontents) نوشتۀ بنجامین کریستن در صفحۀ سابستک «No Delusions, No Despair». @tarjomaan
4.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رهبر انقلاب: پس از ضربه خوردن سپاه اسلام در جنگ احد، و هراس افکنی دشمن و حمله مجدد او، مسلمین چه کردند؟
علی به وقت حوادث، عصا نمی‌گیرد از یار، نسیم روضه دارد خبری بازآمده با حماسه‌ی بیشتری پژواک دمادم حسین‌بن‌علی‌ست تهدید در این کوه ندارد اثری
هدایت شده از بذل الخاطر
باسمه تبارک و تعالی (10) «تأمّلی پیرامون پدیده هوشمندی منحطّ و امکان سنجی تحول در علوم»! 👈مطلبی از یکی از فلاسفه استرالیایی به نام کیم استرنلی میخواندم برایم جالب بود. 👈ایشان به تحقیقی در زمینه پدیده هوشمندی منحط دست زده است. وی با پژوهش در بین قبایل بدوی پاپوآ در گینه نو به یک نکته جالب رسیده و آنهم یک بعد عجیب از انسان شناسی است که انسان چطور میتواند در شرایط دشوار به فهمی به غایت دقیق از شرایط زیستی و کیفیت بقاء در آن دست یابد ولی از آن طرف میتواند در همان حال فهمی به غایت رکیک و بی فایده در حوزه های دیگر داشته باشد! 👈استرنلی با برجسته کردن این نوع هوشمندی که آن را «هوشمندی منحط» مینامد ما را به چالش میگیرد تا تبیین کنیم که «چگونه ما همزمان میتوانیم چنین هوشمند و چنین احمق باشیم؟» 🔵از اوائل طلبگی برایم این یک مسأله جالبی بود. با برخی برخورد میکردم که در کمال لطافت گویا بین نوعی هوش و فضل و نوعی حماقت هنرمندانه جمع کرده بودند! همین امر باعث میشد که انسان در تحلیل رفتار و اقوال و اندیشه های آنان گاهی دچار اشتباه شود. در ادامه دیدم که این پدیده در نگاه دیگران نیز مورد تعجب واقع شده است. 🔵 یادم هست یکبار در یکی از تألیفات مرحوم شیخ مفید میخواندم که معتزله را به همین امر متّهم کرده بود که شما در مباحث توحید و عدل و دیگر مباحث خیلی خوب با ما جلو می آیید ولی همینکه به مباحث امامت میرسید اینطور بحث را به ابتذال میکشید! بعدا دیدم که در وادی علم هم همینطور است؛
هدایت شده از بذل الخاطر
🔷در فقه و اصول که برای طلّاب مثال خوبی است با حجم وسیعی از تدقیق و تشقیق شقوق و لطافتهای علمی بیشمار مواجه میشویم ولی گاهی همینکه سعی میکنیم به بحث عمق داده و مفروضات بحث را جراحی کرده و آنها را صحّت سنجی کنیم میبینیم بسیاری از اساتید این رشته ها در این مواضع اصلا آن نبوغ و احاطه و هوشمندی سابق را از خود نشان نمیدهند! گویا به نحو شرطی از یک جایی به بعد تصمیم گرفته اند فاضلانه بیاندیشند! 🔴یکی از ملحدین غربی در یکی از کتبش جایی اینطور گله کرده بود که با بحث پیشگفته مناسبت دارد: 📖«اگر از مسیحیان امروزی هم بپرسیم اغلبشان وفادارانه اموری مانند زاده شدن مسیح از باکره یا رستاخیز او را تأیید میکنند. اما این تأیید مایه ی خجالت شان میشود چرا که ذهن عقلانی شان می داند که این امور یاوه اند، پس ترجیح میدهند که این سؤالات از آنها پرسیده نشود. پس اگر کسی مثل من با اصرار این سؤالات را بپرسد متهم به قرن نوزدهمی بودن میشود». 🔶گاهی برای خودم اصطلاحاتی برای اشاره به این وضعیت که چندان نباید فریب برخی عظمتها و دقتهای ظاهری را خورد ساخته بودم. 🔹 فایده این اصطلاحات آنجاست که به وهم انسان کمک میکند که بین این دو تفکیک کند. 🔸با خود میگفتم بین عمیق و دقیق و پیچیده و مشتمل بر امور صحیح بودن با اینکه لزوما صحیح هم باشد فرق هست. 🔸گاهی آن را برای خود با تذکراتی خودآگاه میکردم. اموری مانند: 👈پاشنه آشیل و چشم اسفندیار داشتن برخی نظریات با شکوه 👈و یا خضراء الدمن بودن آنها 👈و یا راه کج بودن برخی راههای طولانی که در عین اینکه راه هست و خوب نیز راه سازی شده است ولی مقصدی باطل دارد و نباید فریب خود راه و زیبایی مسیر و خوبی علائم رانندگی و کیفیت آسفالت و... را خورد زیرا لا یزیده سرعة السیر الا بعدا است. 👈گاهی نیز از مفهوم علم عنکبوتی فرانسیس بیکن در کتاب نیوارگانون آن را برای خود موجّه میکردم. بیکن در مباحث روش تحقیق تلاش محققین را در یک دسته بندی کلی به تلاش سه دسته حیوانات یعنی مورچه و عنکبوت و زنبور عسل تشبیه میکند. مورچه همّش در گرداوری بدون پردازش است و عنکبوت همّش به پردازش بدون گرداوری و داده های مناسب است و تأمّل کافی پیرامون اطراف مسأله است برخلاف زنبور عسل که در تتبع و تحقیق تامّ است! 👈همچنین گاهی با تذکّر اموری که باعث عدم توجه به ابعاد دیگر ولی مهم مباحث میشود از تعجب خود از پدیده هوشمندی منحط میکاستم! اموری مانند: پر هزینه بودن تغییر و یا باور نکردن امکان تحوّل و تنها الگو دانستن امر موجود و یا انس به مأنوس و وحشت از امور نامأنوس و یا محبت و عطوفت به مصنوع خودی مانند کسی که فرزند خودش را از فرزند دیگری با علم به زیباتر بودن و با فضیلتر بودن فرزند دیگر بیشتر دوست دارد و یا معیشتی شدن برخی نظریات علمی و... میلی به تجدید نظرهای عمیق ندارند! 👈یکبار یادم هست بحث مفصّلی با برخی طلّاب عزیز داشتیم و در آن به تنقیح «مجاری عظمت نحویون» میپرداختیم. غرض این بود که بدانیم که دقیقا کجا باید در برابر عظمت آنها منفعل باشیم و کجاها چندان توقّعی از آنان نداشته باشیم! میخواستیم اگر بعدا نقدی وارد کردیم نگویند چطور میشود به امثال سیبویه و ابن هشام و... چنین نقدهای کلانی وارد کرد! 👈گاهی نیز احساس میکردم جامعه علمی سعی میکند اساسا روی یک نقاط بحث برانگیزی با نوعی اجماع یا رفوگری علمی بگذرد و یا با یک نیروی غیبی افراد را از برخی مواضع خاص هل داده و یا برخی مواضع خاص را مخفی نماید. 👈 گاهی نیز یک فربهی غیر عادّی در مباحثی و لاغری منحط کاریکاتوری در مواضع دیگر شک را برمی انگیخت! 🔴 خاویر کرمنت در ص145 کتاب بیشعوری مطلب جالبی از کتاب دسیسه بی شعوری اثر مارشال مک دورلین نقل میکند البته در مقام نقد بروکراسی و نظام سالاری که نقلش در اینجا خالی از مناسبت نیست: 📖«تنها راه پنهان کردن کارآمدی بزرگ شدن است؛ اگر چیز ساده ای کار نمیکند آن را پیچیده تر بکنید! چون در این حالت هم کار نخواهد کرد اما پی بردن به آن برای آدمهای معمولی سختتر خواهد شد و در این وضعیت تغییر آن هزینه بیشتری میطلبد. به همین دلیل شعار همه ی نظامهای دیوانسالاری این است: بپیچان بپیچان بپیچان!» 🔴در ادامه وقتی با برخی مفاهیم علمی مانند بازی های زبانی در نگاه ویتگنشتاین و اپیستمه در نگاه میشل فوکو و پارادایم در نگاه تامس کوهن و دنیای کیفی در نگاه ویلیام گلاسر و... آشنا شدم مقداری توضیح مسأله برایم آسانتر شد.
هدایت شده از بذل الخاطر
🔵البته غرضم واکاوی این پدیده نبود بلکه تنها توجّه دادن مجدّد به اصل وجود این پدیده بود. بسیار میدیدم که بسیاری فریفته عظمت و دقّت و انسجام ظاهری برخی مباحث علمی و عظمت ظاهری دانشمندان و علما میشدند که از نگاه بنده نمیبایست چندان روی آن متوقف میشدند. 🔴یک هوشمندی فریب دهنده که لزوما مبتنی بر یک هوشمندی همه جانبه نیست. یک مطلب و یا یک کتاب میتواند مشتمل بر مباحث دقیق و عمیق زیاد باشد و در همان حال باطل باشد. در این هنگام عمدتا میتوان از مفردات و مواد اولیه و ابتکارات این دست مباحث بیشتر سود جست تا اصل آن مباحث و بنائی که با آن ساخته شده است. 🔶خداوند متعال توفیق داد جلساتی در زمینه فقه شناسی و نگاه بیرونی به کتبی مانند مکاسب مرحوم شیخ انصاری با برخی دوستان داشتیم که البته ابتر ماند.ولی در همانها سعی میکردیم که نشان دهیم که متوجّه این نکته باشند که با نوعی هوشمندی غیر همه جانبه مواجه هستند.اینها البته منافاتی با عظمت شیخ ندارد ↩️ این ضعف در هوشمندی مخصوصا در مفروضات کلان مانند رویکرد شیخ نسبت به روایات عامّه و یا رویکرد شیخ نسبت به علم اخلاق و علم جامعه شناسی و علم اقتصاد و یا رویکرد شیخ نسبت به شرایع سابقه و... خود را نشان میدهد. 🔸البته میدانیم که نباید بین فقه و شریعت خلط نمود و آنچه قداست دارد شریعت و منابع ماست والا فقه تلاشی بشری برای پی بردن به شریعت است که هیچ فقیهی نمیتواند ادّعای قداست در مورد آن بکند. 🔸تأسیس فقه جدید مادامی که منجر به تأسیس شریعت جدید نشود هیچ اشکالی ندارد مادامی که از روی ادله متقن باشد. 🔸به نظر حقیر در عصر کنونی بیش از نیاز به فقیه متعارف به فیلسوف فقه نیاز داریم. 🔸از آنجا که فقه علمی مصرفی است و میتواند با تحوّل در دیگر علوم مرتبط دچار نوعی تحوّل شود مدام باید به نسبت سنجی آن با علوم مرتبط پرداخت. علومی مانند تاریخ و نشانه شناسی و هرمنوتیک و جامعه شناسی و اخلاق و اقتصاد و... . 🔹بحث در این زمینه بسیار است و مرادمان هرگز چیزی مانند آنچه شکاکیت قبض و بسطی نتیجه میدهد نیست. 🔸 عمده نقادی ها نیز باید معطوف به مفروضات و خودآگاهی به آن و صحّت سنجی آن گردد. 🔴کلامی از متفکّر معروف آلمانی شوپنهاور دیدم که چون خود تجربه کرده ام برایم جالب بود: 📖«آنچه بیش از هر چیز مانع کشف حقیقت میشود ظاهر دروغین چیزها که به خطا راه می نماید یا حتی مستقیما ضعف عقل نیست بلکه بر عکس عقیده پیش پنداشته، پیشداروی است که به منزله نوعی ما تقدم جعلی با حقیقت در می افتد. در این حالت به باد مخالفی میماند که کشتی را به جهت عکس سوق میدهد و از سکان و بادبان دیگر کاری بر نمی آید». 🔵یکبار در مباحث ادبی و نحو متعالی بین چند مفهوم تفکیک نمودم که میتوان آن را الگویی برای دیگر علوم مانند فقه و فلسفه و طبّ و.. نیز دانست. در این مدل سعی شد تا با اصطلاحات مألوف حوزوی بین مراتب هوشمندی واقعی و هوشمندی منحطّ فرق گذاشته شود! عین عباراتی که در آنجا در این زمینه نوشتم را اینجا نقل میکنم: 📖إنّ الرجل بالنسبة الی المباحث النحویة له حالات ستة: إمّا جاهل أو عامّی أو حاک أو عالم أو نحویّ أو حکیم 👈أمّا الجاهل فی النحو فهو الّذی لا یعرف هذه الصناعة و إن کان له طبع عربیّ 👈و أمّا العامّی فی النحو فهو الّذی یعرف بعض الفتاوی النحویة و یجهل بعضا و قد یشتبه له الامر فی الانظار النحویة 👈و أمّا حاکی النحو فهو الّذی یعرف الفتاوی النحویّة بشکل دقیق بقدر طاقته کمن یعرف کتبا کالالفیة و الصمدیة و یحفظهما و یعلم کیفیة تطبیق مسائله علی الموارد و الحاکی قد یحکی الادلة النحویة ایضا لا من حیث الاتقان فی وجوه الاستدلال بها بل من حیث إنّه حفظها فلم یکن فی حقّه دلیلا عند الدقة. 👈و أمّا عالم النحو فهو الّذی یعرف الفتاوی النحویة و یعرف ایضا ادلّتها و یحضرها و یعرف اختلاف النحویین باختلاف ادلّتهم فعالم النحو یأنس بالمفصّلات الکتب النحویة کشروح التسهیل و شرح الکافیة للمحقق الرضی ره. 👈و أمّا النحویّ فهو الّذی یعرف الفتاوی النحویة و ادلّتها و یعرف ایضا السرّ ببصیرة فی أنّه لماذا ذهب النحویون فیما ذهبوا الیه و أیّ شیء رأوا وراء هذا الطور من الاستدلالات حتّی اختاروا هذه الوجوه و اجمعوا علیها و هذه امور قد لا یذکر جلیّا فی الکتب أو قد یخفی امرها فی خلال تفصیلاتهم و النحویّ بهذا الاصطلاح یسلک فی عالم النحو المتعارف سلوکا علمیّا و یأنس بکتاب سیبویه و شروحه مع التدبّر فی وجوه ارادة القوم خصوصا من افواه رجال هذا العلم و یعرف اسراره بقدر الطاقة. 👈و أمّا حکیم النحو فهو الّذی یعرف الفتاوی النحویة و ادلتها و اسرارها و یعلم ایضا بعلم تفصیلی المناهج النحویة و اصولها مع البحث حولها و المعرفة بسائر العوالم النحویة الممکنة و سائر الطرق الّتی لم یسلکها النحویون و المقایسة بینها و بین ما وصل الیه النحویون من حیث قدر التطابق مع اللغة الفصیحة بقدر الطاقة.
هدایت شده از بذل الخاطر
🔵از آنچه گذشت اجمالا میتوانیم دو مفهوم هوش منحطّ و هوش متعالی را از یکدیگر تمییز دهیم. 👈هوش متعالی آن هوشمندی و فضلی است که در همه جوانب مسأله مخصوصا مفروضات و فلسفه دانش نفوذ کرده و به نحو شرطی به برخی ابعاد محدود نشود. 🔴اما چرا ما با هوش منحطّ مواجه میشویم؟ 👈آیا واقعا اینها هوشمندان واقعی نیستند و ضعفی در نبوغ دارند؟! هرگز چنین گمان نمیکنم. 👈آیا دچار نوعی خود فریبی برای ارضاء حبّ عافیت هستند؟ شاید گاهی چنین باشد. در این شکّی نیست که گرایشی در انسان هست که چیزی را ببیند که میخواهد ببیند و این امر در وادی امور غیر مادّی و در عالم علم خیلی پیچیده تر میشود مخصوصا اگر ممزوج با اموری دیگر مانند تقلید از آباء و دیگر انحاء تقلید و تعبّد شود. 👈آیا نوعی فشار انتخابی که باید در روان شناس اجتماعی علم از آن بحث کرد در کار است؟ یعنی آیا نیرویی مرموز سفارش خاصی از نحوه علم ورزی به جامعه علمی میدهد که با هوش متعالی در تنافی است؟ بله قطعا تا حدودی چنین است و این همان مطلبی است که در نظریه پارادایم و مباحثی از این قبیل به خوبی باز شده است. یعنی توجه به بعد روانشناسانه و جامعه شناسانه علم و عدم تقلیل تاریخ علم به بعد دانشی آن. 👈یک احتمال دیگر هم هست؛ در زمینه هوش منحطّ گاهی یک مثلی به ذهنم میرسید و به دوستان هم بیان میکردم. گمانم این بود که بسیاری که مبتلا به هوش منحطّ در فضای علمی مانند علم فقه و اصول یا دیگر عرصه ها میشوند اینطور نیست که خود اصلا متفطّن به گسلهای بنیان علمی هوشمندانه خود نشوند. اینطور نیست که پاشنه آشیلهای آن را اصلا درک نکرده باشند. گمان میکردم آنها دست به نوعی دفاع ادراکی زده اند! مثل آنها و مثل هوشمندی منحطّشان مانند آن شاگرد مکتب خانه بود که استاد با اصرار از او میخواست بگوید ألف! شاگرد هم مدام استنکاف کرده و در برابر تهدید و ضرب مقاومت میکرد و در انتها وقتی سرّ این امر را از او پرسیدند گفت اگر این ألف را بگویم باید تا آخر یاء بروم! بنده هم گمان میکردم اینکه برخی از مشکلات واضح که ایرادهای روشنی بر بنیان علمی است را انکار میکنند یا از آن سریع عبور میکنند از همین باب است زیرا میدانند اگر بخواهند متوقّف شده و استفراغ وسع و نظر کنند بنیانهای علم به لرزه می افتد و یا آنها را به وادی های علمی نامأنوسی میکشاند! 🔸خلاصه کارشان هم که با همین علم موجود راه می افتد! نقد جدّی و کلان و یا مطالبه اجتماعی روشن و کارآمد سنجی متقنی هم که بر آنها وجود ندارد؛ سری که درد نمیکند را دستمال نمی بندند! 🔸حقیقتا تا این ادراک به وجود نیاید که این علم مشکل دارد و باید علاجی رخ دهد نه باب نقّادی جدّی باز میشود و نه اگر نقدی بیان شود مسموع میشود و نه کسی زیر بار هزینه تغییر هر چند جزئی میرود. 🔸البته امروزه به دلیل مطالبات سیاسی بعد از تحقّق حکومت دینی و همینطور رشد علوم انسانی و فلسفه های مضاف و بالا رفتن سطح ذهنی و فکری توده به اصطلاح عوامّ باب مطالبه گری جدّی تر شده و درک ضرورت نوعی تحوّل در حال قوی شدن است. بگذریم! اینها همواره در ذهن بنده خطور میکرده و میکند. 👈با کلام برخی از زیست شناسان معاصر غربی مواجه شدم که شاید بعدی تازه از سرّ چسبیدن اشخاص و جوامع علمی به هوشمندی منحطّ و اعتقاد قویّ و جنون وار به اموری غیر واقعی و نقّادی نشده را نشان دهد. لوئیس وولپرت کتابی به عنوان «شش کار ناممکن پیش از صبحانه» نگاشته و در آن از امری تحت عنوان جهل سازنده پرده برداری میکند! مدّعای او این است که اعتقاد بی خردانه قویّ یک محافظ قویّ در مقابل بی ثباتی ذهن است که انسانها طبعا مستعدّ آن هستند. به تعبیر این زیست شناس تکاملی: 📖«اگر بشر باورهای حافظ جانش را حفظ نمیکرد آن باورها در طیّ دوران تکامل بشر سودی به حالش نمیداشتند. مثلا اگر آدمی در هنگام ساخت ابزار یا هنگام شکار مدام نظرش را عوض کند بسیار مضرّ است.» 🔸خلاصه کلام وی این است که دست کم برخی مواقع بهتر است که انسان به عقاید جاهلانه اش بچسبد تا اینکه دل دل کند حتّی اگر شواهد و اندیشه او را دعوت به تغییر در عقیده کند! حفظ جاهلانه باورها نمونه ای از تمایلات روان شناختی مفید است! 🔞آنچه اخیرا خیلی برایم برجسته شده آن است که اگر کسی بخواهد نقّادی عمیق و مفیدی را در زمینه علومی مانند فقه و اصول انجام دهد بعد از آنکه احاطه خوبی به این دو علم و تاریخ آن داشته و واقعا قصدش از باب نصح لله و لرسوله باشد باید از تعیّنهای عقل و نوع تعیّن عقلی حاکم شده در تاریخ این علوم و ریشه های آن بحث کرده و در یک تقسیم خیلی کلّی بعد الّتیا و الّتی بین دو نوع تعیّن عقل یعنی عقل اجتهادی و عقل پژوهشی مقایسه نموده و بازخوانی مجدّدی از تاریخ تکوّن عقل اجتهادی و بنیانهای آن داشته باشد فتامل جیدا فان تفکر ساعه فیه خیر من دراسه سبعین سنه بلا هذا السنخ من التفکر!
هدایت شده از مهدی دهبان
🔴 جعلیات تاریخ ولادت و شهادت در چند سال اخیر 📍مناسبتهای زیادی در چند سال اخیر صورت گرفته در حال ازدیاد است اینها چهره ای جدید از شیعه معرفی می کند و ضررهای جبران ناپذیری به اتقان مذهب وارد می کند. 🔹️دهه محسنیه ( ایام شهادت حضرت محسن علیه السلام در اینجا عرض شد) 🔹️رحلت حضرت ام کلثوم سلام الله علیها 🔹️رحلت حضرت ام البنین سلام الله علیها 🔹️رحلت حضرت فاطمه بنت موسی سلام الله علیها 🔹️وفات حضرت زینب کبری سلام الله علیها 🔹️تولد حضرت زینب کبری سلام الله علیها 🔹️تولد حضرت فاطمه بنت موسی سلام الله علیها 🔹️رحلت حضرت رباب سلام الله علیها 🔹️تولد حضرت رقیه سلام الله علیها 🔹️شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها 🔹️تولد حضرت علی اکبر علیه السلام 🔹️تولد حضرت علی اصغر علیه السلام 🔹️وفات حضرت عبد العظیم علیه السلام 🔹️تولد حضرت عبد العظیم علیه السلام 🔹️ولادت حضرت عباس علیه السلام 🔹️و مانند آن. 🔰البته همه این اتفاقات افتاده است یعنی مثلا حضرت رقیه سلام الله علیها به شهادت رسیده اند اما تاریخش مشخص نیست، تاریخ قرار دادن برای آن جعل است و اعتبار ندارد. بله ایام ابتدای ماه صفر اگر ایام ورود اهل بیت علیهم السلام به شام باشد ایام شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها هم هست. (نه یک روز مشخص) ⛔مناسب است بین تاریخ قطعی و غیر آن فرق بگذاریم و از الفاظ بزرگداشت و یادبود استفاده کنیم. قبل از اینکه دشمن سوء استفاده کند چون غدیر و فاطمیه قطعی است آنها بزودی سوء استفاده می کنند ما باید خودمان روایت اول را بگوئیم! غدیر و فاطمیه و تاریخ های قطعی باید گفته شود و باقی بزرگداشت اعلام شود. 🔺️یکی از وظایف ما حفظ و حراست از دین و شریعت پیامبر و اهل بیت علیهم السلام است، اضافه کردن به شریعت بسیار خطرناک است. @dehban_ir