#سوره_درمانی
از حضرت محمد(ص) روایت شده است:هر کس سوره حشر را قرائت کند بهشت و جهنم و عرش و کرسی و حجاب های آن و آسمان های هفتگانه و زمین های هفتگانه و هوا و بادها و پرندگان و درختان و کوهها و خورشید و ماه و فرشتگان، همگی بر او درود و صلوات می فرستند و برای او طلب مغفرت و امرزش می کنند و اگر همان روز یا شب قرائت سوره حشر، از دنیا برود شهید محسوب می شود. ( ثواب الاعمال، ص117)
@shahid_modafe_haram_miladheidari
15.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#صدای_شهید
❤️چقدر درس آموز ! خوش به حالشون
💐شهید مصطفی صدرزاده
✓ داستان از زبان همسر شهید
✓ آخر کلیپ صدای خود شهیده
@shahid_modafe_haram_miladheidari
#تلنگر
📝دفترچه مراقبه شهید علی کبودوندی
@shahid_modafe_haram_miladheidari
@Ostad_Shojaeانسان شناسی 70.mp3
زمان:
حجم:
11.78M
#انسان_شناسی ۷۰
#حجهالاسلام_قرائتی
#استاد_شجاعی
💫 أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ ابراهیم / ۱۰
آيا در خدايى كه آسمانها و زمين را آفريده، شكّ و ترديدى است؟
↑این آیه، بااقتدار اعلام میکند که؛ نمیتوان در خدا شک کرد!
← پس اینهمه تردید و شک و شبهه، در وجود خدا، از کجا منشاء میگیرد؟
@shahid_modafe_haram_miladheidari
#خاطرات_شهدا
خاطره ای از پدر شهید
فرزندم بود اما او را نشناختم
بعد از شهادت بابک خبردار شدم که ساخت بنای یادبود شهدای گمنام در بوستان ملت شهر رشت کار او بوده است. او در حین ساخت به یکی از مسئولان گفته بود اگر بودجه بدهید یا ندهید کار شهدا بر زمین نمیماند و پیش میرود اما بعدا حسرت میخورید که چرا در این ثواب عظیم مشارکت نداشتید. احساس میکنم با اینکه فرزندم بود اما او را نشناختم و بعد از شهادت متوجه ویژگیهای شخصیتیاش شدم.
@shahid_modafe_haram_miladheidari
💠 قرار شبانه
روایت است که :
هر زمان جوانی دعای فرج مهدی (عج) را زمزمه کند، همزمان امام زمان دستهای مبارکشان را به سوی آسمان بلند می کنند و برای آن جوان دعا می فرمایند .
پس زمزمه می کنیم دعای فرج را به نیابت از تمام #شهدا و #شهید اکبر ناسخیان
🌸بسم الله الرحمن الرحيم🌸
🌸الـهي عَظُمَ الْبَلاءُ
🌸 وبَرِحَ الْخَفاءُ
🌸وانْكَشَفَ الْغِطاءُ
🌸 وانْقَطَعَ الرَّجاءُ
🌸وضاقَتِ الاْرْضُ
🌸ومُنِعَتِ السَّماءُ
🌸واَنْتَ الْمُسْتَعانُ
🌸 واِلَيْكَ الْمُشْتَكى
🌸 وعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ
🌸اللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد
🌸اولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ
🌸 وعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
🌸ففَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريبا
🌸 كلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ
🌸يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ
🌸اكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ
🌸وانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ
🌸يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ
🌸الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
🌸ادْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني
🌸السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ
🌸 الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل
🌸يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ
🌸بحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
@shahid_modafe_haram_miladheidari
شهید دهه هفتادی
مدافع امنیت و ولایت
خادم الحسین و عاشق مادر سادات
مانوس با شهدا و عشق به شهادت
جهادگر گمنام و حاضر در صحنه های سیاسی اجتماعی؛ برای آشنایی بیشتر کلیک کنید👇
🌹ڪانٰالشَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹
https://eitaa.com/shahidsalehi72
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
📖آیه امروز📖
سوره بقره(۲)
آیه ۱۲۵
آیه صد و بیست و پنجم
وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِن مَّقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَن طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ
ﻭ [ ﻳﺎﺩ ﻛﻨﻴﺪ ]ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﺧﺎﻧﻪ [ ﻛﻌﺒﻪ ] ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩم ﻣﺤﻞ ﮔﺮﺩﻫﻤﺎﻳﻲ ﻭ ﺟﺎﻱ ﺍﻣﻦ ﻭﺍﻣﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻳﻢ ، ﻭ [ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩﻳﻢ : ] ﺍﺯ ﻣﻘﺎم ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺟﺎﻳﮕﺎﻫﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻛﻨﻴﺪ . ﻭ ﺑﻪ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﻭ ﺍﺳﻤﺎﻋﻴﻞ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍم ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻃﻮﺍﻑ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﻭ ﺍﻋﺘﻜﺎﻑ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﻭ ﺭﻛﻮﻉ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﻭﺳﺠﺪﻩ ﮔﺬﺍﺭﺍﻥ [ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺁﻟﻮﺩﮔﻲ ﻇﺎﻫﺮﻱ ﻭ ﺑﺎﻃﻨﻲ ]ﭘﺎﻛﻴﺰﻩ ﻛﻨﻴﺪ .(١٢٥)
#ختم_قرآن
محل نزول:
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است.
شأن نزول:
از جابر روايت نمايند: كه هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله طواف ميفرمود: عمر بن الخطاب گفت: يا رسول الله آيا اين جا مقام ابراهيم است؟ پيامبر فرمود: بلى، عمر گفت: آيا اين جا را مصلى قرار نمى دهيم؟ سپس اين آيه نازل گرديد.
على بن ابراهيم از پدرش او از ابوعمير او از ابان او از امام صادق عليهالسلام چنين نقل نمايند كه خداى تعالى به ابراهيم گفت: كه هاجر و اسماعيل را از نزد ساره بيرون ببر گفت: بار خدايا به كجا ببرم خطاب رسيد كه جبرئيل تو را رهنمائى خواهد كرد لذا ايشان را با خود برد تا به جائى رسيد كه امروز آن را مسجدالحرام گويند كه در آنجا نه آب بود و نه گياه و نه مونس، ابراهيم ايشان را در آن سرزمين رها كرد مدتى برآمد اسماعيل بزرگ شد و مادرش هاجر دار فانى را وداع نمود و طائفه جرهميان نيز در آنجا فرود آمده بودند.
اسماعيل از ايشان دخترى را به زنى خود اختيار نمود چون مدتى گذشت ابراهيم از ساره اجازه خواست تا اسماعيل را ببيند. ساره بدين شرط به وى اجازه داد كه از اسب فرود نيايد ابراهيم چون بدانجا رسيد جائى ديد آبادان و داراى مردم بسيار، در جستجوى اسماعيل برآمد در حالتى كه اسماعيل به جهت شكار بيرون رفته بود. زن اسماعيل از خيمه بيرون آمد و از ابراهيم كه به نظرش ناشناس آمد، پرسيد: چه ميخواهد؟ ابراهيم گفت: اسماعيل كجاست؟ در جواب گفت: به شكار رفته است. ابراهيم گفت: آيا ميهمان مى پذيرى؟ گفت: نه، دگر باره گفت: آيا طعام و نوشيدنى دارى؟ گفت: نه، سپس گفت: اگر اسماعيل آمد به او بگوى كه آستانه در را عوض كند. پس از اين گفت و شنود ابراهيم رفت اسماعيل كه از شكار برگشت، از زوجه اش پرسيد: آيا كسى بدين جا آمده است؟ زوجه وى تمام موضوع را به وى گفت: اسماعيل آن زن را رها كرد و طلاق داد پس از او زوجه ديگرى اختيار نمود، ابراهيم دگر باره از ساره اجازه خواست كه به ديدن اسماعيل برود ساره باز به همان شرط به وى اجازه داد لذا ابراهيم به عزم ديدار فرزند آمد باز فرزند خود را نيافت زيرا به شكار رفته بود.
زن اسماعيل از خيمه بيرون آمد. ابراهيم از وى جوياى اسماعيل شد. گفت: به شكار رفته و برميگردد و از ابراهيم درخواست كرد كه از اسب فرود آيد تا از وى پذيرائى كند. ابراهيم گفت: نميتوانم از اسب به زير آيم. اگر طعام و نوشيدنى دارى بياور. زوجه اسماعيل به فوريت شير و گوشت آورد. ابراهيم در حالى كه بر روى اسب نشسته بود از آن گوشت و شير تناول كرد و درباره آن زن دعا نمود.
زوجه اسماعيل بدون اين كه وى را بشناسد از ابراهيم خواست تا سرش را كه غبارآلود بود و از راه رسيده بود، شستشو نمايد. باز ابراهيم گفت: از اسب پائين نيايم ولى سنگى بيار تا پايم را بر روى آن گذارم و در حالتى كه پاى ديگر من بر ركاب باشد يك طرف سر را بشويم آن زن سنگ بزرگى آورد ابراهيم يك پاى بر سنگ نهاد و يك طرف سر را شست سپس جاى آن سنگ را عوض كرد و ابراهيم طرف ديگر سر را شستشو داد و اثر پاى ابراهيم در آن سنگ آشكار ماند وقتى كه خواست برود به زوجه فرزندش گفت: اگر اسماعيل آمد سلام مرا به او برسان و بگو كه من گفته ام آستانه در را خوب محكم بدار كه بسيار صالح و نيكوكار است. وقتى اسماعيل آمد از زوجه خويش پرسيد: اين زن نيز تمام وقايع را براى شوهر خود نقل نمود، اسماعيل خوشحال و شادان گشت و به زوجه خود گفت: او پدرم ابراهيم بوده است و آن جايگاه مقام ابراهيم و محل دو قدم او گرديد