eitaa logo
شهدای مدافع امنیت و حرم
1.8هزار دنبال‌کننده
18هزار عکس
10.5هزار ویدیو
75 فایل
سعی کن یه جوری زندگی کنی که خدا عاشقت بشه اگه خدا عاشقت بشه خوب تورو خریداری میکنه 💚🌱 #شهید_محسن_حججی️ فقط جهت تبادلات و همسایگی و ادمین شدن به پیوی بنده: 👇🏻 @LabikorHussein313 ✅کپی آزاده و با ذکر صلوات برای سلامتی و فرج امام زمان حلال می باشد🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
شدن اتفاقی نیست..🌹 قبل از همه چیز دنیایش 🌍را به برده، او زیر نگاه مستقیم زندگی کرده... اتفاقی نیست سعادتی است که نصیب هر کسی نمیشود باید زندگی کنی تا بمیری..
ایام ولادت شهید سید - جانشین لشکر27محمدرسول‌الله‌(ص) شوخ طبع ترین فرمانده جنگ.. .
به خواندن مداومت داشت و با لحن زیبا و گیرایی زیارت عاشورا را میخواند. ایام کرونا هم نگذاشت مراسم در ایام تعطیل شود و آن را در حیاط مسجد برگزار کرد.🌿 می گفت مراسم امام حسین تعطیل شدنی نیست.🏴
11.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو سالِ جدید همه میخوان برن سفر اما من آرزومه کربلا برم..♥️ ' |
با جدیت تمام و احساس مسئولیت بیشتر از گذشته هم درس میخواند و هم به مادرش در اداره امور منزل کمک میکرد و از مساعدت به خواهرانش نیز دریغ نداشت. ضمن اینکه به ورزش خصوصا وزنه برداری علاقمند بود. در دوران تحصیل دانش آموزی با وقار و محبوب مودب و کوشا بود و همواره سعی میکرد خوب درس بخواند و تکالیف دینی خود را انجام دهد. و همزمان با اوج گیری حرکت توفنده انقلاب اسلامی، در سایه رهنمودهای حضرت امام خمینی (ره) با شرکت در راهپیمایی بر ضد رژیم ستم شاهی شرکت میکرد. او با شور وصف ناپذیری در روزهای سرنوشت ساز ۲۱ و ۲۲ بهمن ماه ۱۳۵۷ تلاش میکرد و برای به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی از هیچ کوششی فرو گذار نمی کرد .
تو‌همه‌ی‌روزای‌‌سال،‌‌با‌دلتنگی‌می‌سوزم‌و‌میسازم! حتی‌اربعین‌اخه‌قربونت‌‌میگن‌سحر‌های‌ماه‌رمضونِ‌ بین‌الحرمینت‌یه‌چیز‌ِ‌دیگست‌💔 ؛
شهدای مدافع امنیت و حرم
به خواندن #زیارت_عاشورا مداومت داشت و با لحن زیبا و گیرایی زیارت عاشورا را میخواند. ایام کرونا هم
💚دائم الوضو بود و به اهمیت زیادی می داد💚 🔴اگر خودش راننده نبود، اصرار می‌کرد نگه داریم! حالا هر جا بود مهم نبود، ، و خدماتی یا ... 🌷صدای که می‌آمد می‌زد کنار، یا باید می‌زدیم کنار. مهم بود نماز اول وقتش از دستش نرود... 👬یک بار هم پسرهاش را آورد مغازه برای اصلاح. گفت «اینجا باشن... کار دارم... میرم و بر می‌گردم، می‌برمشون!» نایستاد. سریع رفت..... 🤔از پسر بزرگش که نشست برای آرایش موهاش پرسیدم «بابات کجا رفت؟!» گفت «رفت ... برای ...» برایم عجیب نبود. حسین هر جا بود و در هر شرایطی، را می‌گذاشت اولویت کار... ✍️همکارشهید 🕊🥀
شهدای مدافع امنیت و حرم
ایام ولادت شهید سید #محمدرضا_دستواره- جانشین لشکر27محمدرسول‌الله‌(ص) شوخ طبع ترین فرمانده جنگ.. .
💠 ⚪️ شوخ طبعی دستواره😄 ▫️ خودش تعریف می کرد:👇 برای عمل جراحی سرم را تراشیدند. رفتم جلوی آینه و به آقایی که تیغ در دستش بود، گفتم: ابرو و ریشم را هم بزن.🙂 آن آقا گفت: یعنی چی؟😐 گفتم: مال خودم است دیگر؛ بزن کاریت نباشه.🤨 ابرو و محاسنم را زدند و وقتی جلوی آینه رفتم، خودم را نشناختم. پیش خودم گفتم سید (پدرم) را سر کار بگذارم.😈 روی ویلچر نشستم و خودم را جلوی در ورودی بیمارستان رساندم تا سید بیاید. بابا از در آمد داخل. از کنارم رد شد. اما مرا نشناخت. گفتم: سید کجا می‌ری؟😄 _بنده‌زاده مجروح شده آمدم ببینمش. _آقازاده‌تان کی‌ باشن؟🤔 _آقا سیدرضا دستواره. _اِ، آقا رضا پسر شماست؟😅 عجب بچه شجاع و دلیری دارید شما. تو فامیلتون به کی رفته؟ ویلچر منو هُل بده تا شما را ببرم تو اتاق آقا رضا. و باهم راهی اتاق شدیم.🤭 گفتم:حاج آقا می‌دانی کجای آقا رضا تیر خورده؟🤔 _نه، اولین باره می‌روم او را ببینم.🙁 _نترس دستش کمی مجروح شده. _خدا رو شکر.☺️ _حاج آقا دست راست رضا قطع شده اگه نمی‌ترسی.😈 _خدایا راضی‌ام به رضای خدا.😥 _حاج آقا دست چپش هم قطع شده.😈 _خدا رو شکر؛ خدایا این قربانی را قبول کن.😢 در آسانسور صحبت را به جایی رساندم که پای راست خودم را قطع کردم.😂 بابا تکانی خورد و کمی ناراحت شد.😓 تا بالای تخت که رسیدیم، آمد که مرا روی تخت بگذارد، طوری وانمود کردم که رضا دستواره را بدون دست و پا خواهد دید...😈 کمی ناراحت شد و اشکش درآمد.😭 _حاج آقا خیلی باحالی؛ بچه‌ات ۱۰ دقیقه پیش شهید شد او را بردند سردخانه.🤭 این بار دیگر لرزه به تن پدرم افتاد، اشکش درآمد و رو به قبله ایستاد و گفت: خدایا این قربانی را از ما بپذیر.😭 با خنده گفتم: بابا، خیلی بی‌معرفتی، ما را کُشتی تمام شد، رفت؟!🤣 پدرم یک نگاهی کرد و تازه ما را شناخت. گفت: ای پدرسوخته اینجا هم دست از شیطنت برنمی‌داری؟!»😠😡 - جانشین لشکر27محمدرسول‌الله‌(ص)
بر لوح دل از عهد ازل یار نوشته است عشق است شهادت ___