📎 خاطرات شهید سه‌شنبه بود ،ساعت دو و بیست دقیقه، یک کوله داشت که هر وقت می‌خواست برود سفر از آن استفاده می‌کرد، آن سال از من خواسته بود که شال عزایی که دو ماه محرم و صفر روی شانه‌اش بود را نشویم، آن را همان‌طور همراه با چفیه در ساکش گذاشت‌، دو دست لباس هم بیشتر از من نخواست، برادر کوچکترش هم بود، موقع خداحافظی احساسی داشتم، می‌دانستم که دارد به جنگ می‌رود، سرش را انداخت پایین و از در خارج شد دیگر نتوانستم تحمل کنم یک‌باره به او گفتم: بایست تا با هم خداحافظی کنیم، دستش را گذاشت روی در و نگاهی عمیق به من کرد، دویدم به سمتش آینه قرآن را برداشتم و از زیر آن که ردش کردم به سمت ماشین رفت، وقتی رفت به سمت ماشین طاقت نیاوردم و با تشر گفتم: حسن برگرد من با تو روبوسی نکردم، برگشت، خواستم صورتش را ببوسم اجازه نداد، دست‌هایم را گذاشت روی صورتش و بعد روی سینه‌اش کشید و عقب رفت. اتفاقا هم‌رزمش بعد از شهادت به من گفت: که از حسن پرسیده: چطور با مادرت خداحافظی کردی؟ که جواب داده است: نگذاشتم صورتم را ببوسد، ترسیدم پاهایم برای رفتن سست شود. 🌷شهید حسن قاسمی دانا🌷 راوی: مادر بزرگوار شهید

وقتی که دلتنگ میشوم💔 به عکسهای تو خیره میشوم 🌹 چقدر خوب نگاهم میکنی... 😇 #شهیدابراهیم‌هادی

🔴 غزه و کودکانش 😔 رژیم‌صهیونیستی تاکنون بیش از 20,000 کودک را قتل عام کرده است...

🌟نماز عید فطر در جبهه ✨شب عید فطر، رئیس ستاد لشکر مرا خواست و دستور داد که به تمام واحدها اطلاع دهم که فردا سحر در محل تبلیغات لشکر جهت اقامه نماز عید فطر جمع شوند. واحد تبلیغات در دره ای واقع بود که دور آن را ارتفاعات محاصره کرده بود. نماز عید که تمام شد، امامِ جماعت در حال خواندن خطبه های نماز بود که من دو جنگنده عراقی را دیدم که از دور مستقیم به سمت دره ما و جمعیت می آمدند. یکی از فرماندهان که متوجه قضیه شده بود، پشت تریبون قرار گرفت و فرمان «یگان ها به سمت واحدهای خود» را صادر کرد. ⚡️طولی نکشید که بالاخره دو جنگنده عراقی بالای سر ما بمب های شیمیایی رها کردند. تمام رزمندگان که برای نماز عید فطر آمده بودند، ماسک شیمیایی همراه نداشتند لذا باید تا محل خود می دویدند تا ماسک های خود را بردارند، اگر می دویدند حدود نیم ساعت با سنگرهایشان فاصله داشتند. خوشبختانه باد به سمت ایران بود و کسی شیمیایی نشد، الادو سه نفر که روی ارتفاع بودند. 🏷خاطره از یکی از رزمندگان گردان بلال /منبع:خط مقدم #عید_فطر #نماز

_

_به‌ کی‌ حسودی‌ میکنی؟! +به‌ اونایی‌ که‌ خاک‌ کربلا رو‌ لمس میکنن در حالی که من دلتنگمـ 💔🥺 #امام_حسین #عید_فطر

ا ﷽ ا چیست دلچسب‌ترین عیدی این شهرالله؟ یک سحر، وقت اذان، صحن و سرای حرم اباعبدالله♥️ #صلی‌الله‌علیك‌‌یا‌اباعبدالله #عید_فطر حضرت #امام_حسین ﷺ

#روایتگری‌🌿 🎙حاج‌داود‌هاشم‌پور در خلوت و آرامش گوش کنید.

🔰قولی که مهدی باکری و صفیه مدرس به هم دادند نشست روبروی صفیه و گفت: اول بگو ناراحت نمی‌شی؟! : «بگو! ناراحت نمی‌شم.» گفت: حلالم کن! من قول داده بودم تو را مشهد یا سفر حج ببرم، اما کار آن‌قدر زیاد است که نشد. صفیه هم گفت: قول می‌دی اگه شهید شدی، شفاعتم کنی؟ مهدی جواب داد: حتماً، حتماً.

یکی اینجا دلش تنگه... بارون اشکمو خدا نگیره موسوی(عربی) امین قدیم(فارسی ) #منتخب #استودیویی #عربی حضرت #امام_حسین علیه السلام