🌱.۰🌱
چه ما باشیم
چه نباشیم ظهور اتفاق میافتد
مهم این است که ما کجای ظهوریم؟!...
#شهیدمصطفیاحمدیروشن🌱
#شهیدمصطفیاحمدیروشن:
[ اتاق به اتاق میرفتیم
و با بچههای خوابگاه حرف میزدیم؛
آذر ۷۹ بود. دنبال این بودیم
توی دانشگاه کانون نهج البلاغه
راه بیندازیم.می خواستیم
نهج البلاغه را بیاوریم
توی زندگی بچه ها.
واقعا دغدغهمان بود.
سراغ هر کس میرفتیم،
میگفت «کار سختیه.»
اما بین ما، مصطفی از همه
سرسخت تر بود؛ کوتاه نمیآمد.
در جواب این حرف میگفت
«یه یاعلی بگو، پاش وایستا.»
هرچه زدیم، نتوانستیم خیلی از
بچهها را راضی کنیم کمکمان کنند.
مصطفی میگفت
«ما نباید بشینیم تا همه چی
آماده بشه. باید کار کنیم.»
آن قدر هم پای حرفش ایستاد تا
کانون راه افتاد. کنار بهداری
دانشگاه یک اتاق گرفتیم و با
برگزاری جلسههای بحث
و درس شروع کردیم.
حالا بعد ده دوازده سال
هنوز کانون نهج البلاغه
سرپا است!✨ ]
خدایا!
اگرروزیآمدڪہمحبتعلیرا
ازمنگرفتی،جاندربدنمنباشد!
خدایاحالمیدانمڪہعلیچراچیزے
راجزدلچاهبراےدرددلانتخابنڪرد
خیلیچیزهارانمیتوانبہهیچڪسگفت
خدایاجانآنامامزمان(عج)راسالمبدار
ڪہامیدشیعهاست!
#شهیدمصطفیاحمدیروشن
#عاشقانه_شهدا🙃🌱
رفقایم توی بسیج فهمیده بودند
مصطفی ازم خاستگاری کرده؛
از این طرف و آن طرف به گوشم
می رساندند که
.. "قبول نکن متعصبه"
با خانمها که حرف میزد،سرش را بالا نمیگرفت.. سر برنامه های بسیج اگر
فکر می کرد حرفش درست است.
کوتاه نمی آمد؛به قول بچه ها حرف. حرف خودش بود؛ معذرت خواهی در کارش نبود
بعد از ازدواج، محبتش به من آنقدر
زیاد بود که رفقایم باور نمی کردند این
همان مصطفایی باشد که قبل از
ازدواج می شناختند؛طاقت نداشت
سردرد من را ببیند... ♥
همسر #شهیدمصطفیاحمدیروشن
.
جوری زندگی کن كِ دشمن خدا ازت بجوش
بیاد و جز حذفت راهی نداشته باشه ...!!
ـــــــــ ـــ ـ #شهیدمصطفیاحمدیروشن 🌱
.