مگه نمیگی بسیجی ها و آخوندا نصف پول مملکتو خوردن؟
خو بچه هاتونو بفرستید پایگاه و حوزه ثبت نام کنن نصف دیگشو با هم بخوریم . .
والا خب😐😂
#طنز
{🦦🤎}
•
•
📖#خاطرات_جبهه
#لبخند☺️
😂سلمونی😂
☘نزدیک عملیات بود و موهای سرم بلند شده بود. باید کوتاهش می کردم.😕
☹مانده بودم معطل در آن برهوت که جز خودمان کسی نیست، سلمانی از کجا پیدا کنم.🤷♂
🍃تا این که خبردار شدم که یکی از پیرمردهای گردان یک ماشین سلمانی دارد و صلواتی موها را #اصلاح می کند
رفتم سراغش.😃
😀دیدم کسی زير دستش نیست.#طمع کردم و جلدی با چرب زبانی، قربان صدقه اش رفتم و نشستم زیر دستش.💪
🤦♂اما کاش نمی نشستم. چشمتان روز بد نبیند. با هر حرکت ماشین بی اختیار از زور درد از جا می پریدم.😁
😉ماشین نگو تراکتور بگو! به جای بریدن مو ها، غِلفتی از ریشه و پیاز می کندشان!😅
🙃از بار چهارم، هر بار که از جا می پریدم، با چشمان پر از اشک سلام می كردم.🤔
😉پيرمرد دو سه بار جواب سلامم را داد. اما بار آخر کفری شد و گفت:😠😡تو چت شده سلام می کنی.یک بار سلام می کنند😤
🍀گفتم:راستش به پدرم سلام می کنم.
پیرمرد دست از کار کشید و با حیرت گفت:چی؟😧 به پدرت سلام میکنی؟😳 کو پدرت؟⁉
😂اشک چشمانم را گرفتم و گفتم:هر بار که شما با ماشینتان موهایم را می کنید، پدرم جلوی چشمم میاد و من به احترام بزرگتر بودنش سلام می کنم😄😄
😜پیرمرد اول چیزی نگفت. اما بعد پس گردنی جانانه ای خرجم کرد و گفت:
بشکنه این دست که نمک نداره😣
🌺مجبوری نشستم و سیصد، چهارصد بار دیگر به آقاجانم سلام کردم تا کارم تمام شد🤣🤣🤣
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
•
•
{🤎🦦} ☜ #طنز
{🤎🦦} ☜ #یارضا
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
♡
دانشجویی به حاج آقا گفت:
حاج آقا من هر چی تو یخچالِ خوابگاه
میگذارم، بسیجیهای مومن و نماز
خوان میخورند
من چکار کنم؟
- حاج آقا : فامیلت را پشت ظرف بنویس، چون مومن و متدین هستند دیگه نمیخورند☺️.
+دانشجو گفت: اتفاقا پشت تمام
ظرفها فامیل خودم را مینویسم
ولی باز هم وقتی سراغشان میروم
میبینم ظرفها خالی شدهاند.
-حاج آقا گفت: فامیلی شما چی هست؟
دانشجو گفت: صلواتی😂
#طنز😂
#یا_ابا_صالح_المهدی_ادرکنی