eitaa logo
شهید حسن مختارزاده 🇮🇷
2هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
6.9هزار ویدیو
93 فایل
💠 کانال رسمی طلبه بسیجی شهید #حسن_مختارزاده 💠 تحتِ اشراف خانواده شهید ولادت: ۲۶ مرداد ۱۳۸۰ شهادت: ۱۸ آذر ۱۴۰۱ 📍مزار شهید: حرم مطهر حضرتِ فاطمه‌معصومه (سلام الله علیها)،صحن امام رضا(علیه السلام)،مقبره الشهدا - ارتباط با ما: @zeinab1531
مشاهده در ایتا
دانلود
حسن ها مادری اند . . . .mp3
زمان: حجم: 5.03M
. ♦️• |حسن‌ها‌مادریند...| • . 🎙گوینده:آقای‌امین‌اخگر‌ | ڪانال "شهیدحسن‌مختارزاده" •🌱• [ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]
شهید حسن مختارزاده 🇮🇷
. ♦️• |حسن‌ها‌مادریند...| • . 🎙گوینده:آقای‌امین‌اخگر‌ #دل_نوشته | #خاطره #شهيد_حسن_مختارزاده ڪانال
. ♦️• |حسن‌ها‌مادریند...| •♦️ ✨به نام او ✨ برای تو مینویسیم ... برای تو حسن ... برای تویی که یادم هست مادرت، یکبار گفته بود که حسن ها مادریند . . . اری حسن ، حسن ها خیلی مادریند . . . مثال بخواهم بزنم برایت،جایی که ارام گرفته ایی را میبینی ؟ صحن امام رضا ع از حرم مطهر عمه جان (س) ، صحنی که تا مراسمی به پا میشود غالبا آنجا میشود سهم خانوم ها از حرم ، و تو انگار که حواست بوده باشد ، دست مادرت را میگیری و کنار خودت می نشانی .و مادرت راحت می نشیند کنار تو ، کنار دیگر خانوم هایی که مهمان تو میشوند ، میگویم راحت ، چرا که نگران حضور نامحرمی نیست که به سختی بیوفتد ابن طور وقت ها به هنگام خلوت با تو....انگار که تو هم مثل مادرت دل تنگ باشی ، چه مراسم تحویل سال نو باشد ، چه مراسم دعای عرفه . . . که چه سه ماه از رفتنت گذشته باشد چه هفت ماه ، اصلا دل تنگی که این چیز ها سرش نمیشود . . . یا که خودت بهتر در جریانی ....از حساس بودن مادرت به گرما . . . به اینکه طاقت گرمای شدید را ندارد . . . فکر اینجای کار را هم انگار شاید خودت کرده باشی ... وارد مقبره الشهدا که میشوی ، نزدیک مزارت ، سمت چپ را که نگاه کنی دستگاهی کار گذاشته اند که هوا را خنک کند ... مادرت هم غالبا همانجا مینشند کنارت .حتما خودت بار ها اینستاده ایی و چشم دوخته ایی به مادر عزیزت ... خلاصه که شاید فکر اینجای کار را هم کرده بودی حسن ... یادت هست حسن ؟ آن قاب عکس سبز رنگ معروفت که سر مزارت بود را برداشته بودند و مادرت چه دل نگران شده بود ؟ اصلا از غصه اینکه قاب عکست دیگر انجا نبود ، چند روزی مریض شد... همینکه کار ها راست و ریست شد و قاب عکست برگشت حال مادرت هم رو به راه شد ... خب مادرت است و یک دنیا علاقه ایی که به تو دارد ، حساس است روی چیز هایی که هر نشانی از تو داشته باشد . خودت که بهتر از من میدانی ! البته اخرش هم معلوم شد شاید مبخواستی قاب عکست متمایل باشد سمت حرم عمه سادات ، همانطور که دست ادب بر سینه گذاشته ایی ، رو به حرم باشی ... یا که حساس هستی روی دل تنگ مادرت ، مادر دلش که خیلی تنگ میشود خودت را میرسانی ، میایی به خوابش ، مادر هم تو را به آغوش خود میکشاند و بویت میکند تا که مرهمی شود روی قلب تنگش . . . خودت هم خوب بلدی که چطور میتوانی حال مادرت را از این رو به آن رو کنی ... اره خب ! به قول مادرت حسن ها مادریند ... | ڪانال "شهیدحسن‌مختارزاده" •🌱• [ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]
. | این عکس را فرستادند و گفتند : " اولین کلاس آموزش پادگان زدیم به اسم حسن . . . " | 📍و اینجا پادگانی است که شهید حسن عزیز تدریس داشتند . 📷 : ارسالی از یکی از دوستان شهید . 🌿-حسن جان مربی بودی و الان هم شاید همچنان مربی هستی . . . حالا که خودت رسیده ایی بیا و به ما هم، درس شهادت را یاد بده . ما را هم بر کلاس درس شهادت می پذیری ؟ .- | ڪانال "شهیدحسن‌مختارزاده" •🌱• [ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]
. " نمی خوابید مگر از شدت خستگی الان میگم که مادر مثل اینکه تو عجله داشتی؛ خودت می دونستی که وقت نداری که این همه کار رو با هم انجام می دادی؟ استراحت کمی داشت؛ اگر می خوابید واقعا خسته بود و از شدت خستگی سرش را که روی بالشت می گذاشت خوابش می برد هر وقت صدا می زدم با یک بار جوابم را با اون لحن زیبا نمی داد وصدا کردنم به بار دوم می رسید می دانستم که واقعا خسته است که جواب من رو نداد. " 📍به نقل از مادر گرامی شهید. | ڪانال "شهیدحسن‌مختارزاده" •🌱• [ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
. | سَلام،شهيـــدِ بي سَرَمْ💔| "مادر شهید حال و هوای آخرین شب قدر پسرش را اینگونه روایت میكند : مراسم قرآن به سر آغاز شد و آقای رئیسی که تولیت حرم رضوی بود، مراسم قرآن به سر را آغاز کرد. دست‌هایم را به سوی آسمان بلند کردم و به سوی حرم امام رضا (ع) نگاه کردم و گفتم: «یا امام رضا (ع)! تو را به جوادت قسم می‌دهم حالا که اینقدر دلش می‌خواهد و بی‌تابی می‌کند، قسمتش کن تا به سوریه برود». وقتی مراسم به پایان رسید به آقا محسن گفتم که «من رضایت دادم. اگر می‌خواهی به سوریه برو». آقا محسن این را گفتم خیلی خوشحال شد و برقی در چشمانش زد که تا ان لحظه اصلا چنین حالی را از او ندیده بودم. همان شب به چند نفر از دوستانش تماس گرفت و گفت :«من رضایتم را از امام رضا (ع) و مادرم گرفتم و برای اعزام آماده‌ام»." | ڪانال "شهیدحسن‌مختارزاده" •🌱• [ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]
. 🌿" دوست داشت همه را هم در کار خیر شریک کنه؛ وقتی می خواست هیات برود با دوستش تماس می گرفت می گفت میایی؟ اگر می گفت نه؛ به شوخی و خنده می گفت من می خواستم هدایتت کنم، نشد و با نفر بعدی تماس می گرفت. . . " 📍به نقل از مادر گرامی شهید. | ڪانال "شهیدحسن‌مختارزاده" •🌱• [ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]
. 🌿" حسن خیلی خوش سفر بود ،خیلی ... میگن [اگه]کسی رو میخوای بشناسی[با او] سفر بری ، واقعا وقتی که با حسن سفر میرفتی، اخلاق واقعیشو می دیدی... " ➖به نقل از مادر گرامی شهید . 📷: مربوط ایام پیاده روی ایام اربعین 1399. | ڪانال "شهیدحسن‌مختارزاده" •🌱• [ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]
. ✨" ما عادت به چایخانه رفتن نداشتیم اصلا میرفتیم زیارت می کردیم و بر میگشتیم هتل هر وقت میرفتیم حرم وقتی با حسن بودیم میگفت : . . . " 📍به نقل از مادر گرامی شهید حسن عزیز. | ڪانال "شهیدحسن‌مختارزاده" •🌱• [ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]
. " با حسن همیشه ما شاید می خندیدیم . خب طبیعتا با برخی مسائل روز شوخی میکردیم، می خندیدیم ...تو هر شرایطی جمع رو به گپ و گفت و گو خنده می برد.خیلی اجتماعی بود ، جمع گرا بود،اختلاف سنی من و حسن اختلاف سنی کمی نبود ، شش سال باهم اختلاف سنی داشتیم ، انقدر این بچه خون گرم ، بگو بخند بود.اصلا احساس نمیشد این از ما ، 6 سال کوچکتره . . . " 📍به نقل از دوستان شهید حسن عزیز. | ڪانال "شهیدحسن‌مختارزاده" •🌱• [ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]
. 🌿" پارسال با شهیدم رفته بودیم پیاده روی اربعین که در مسیر شهید یه پیکسل از زمین پیدا می کنه گفت: ” آه شهید ابراهیم هادی.” گلی شده بود تمیزش کرد کلاه سرش بود زد به کلاهش و من وخواهراش داشتیم نگاه می کردیم... امروز در فکر تهیه اقلام فرهنگی بودم. یکی توی حرم سر مزار شهید اومد گفت : “ حاج خانم پیکسل یا پرچم از شهید دارید بدید ببریم پیاده روی؟” گفتم:” داشتم الان نمی دونم منزل مونده یا نه.” گفت:” کاش زیاد بود می دادیم زائران با خودشون می بردن برای پیاده روی.”توفکرم گفتم: . . . 📍نقل به مضمون از مادر گرامی شهید حسن عزیز. | ڪانال "شهیدحسن‌مختارزاده" •🌱• [ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]
شهید حسن مختارزاده 🇮🇷
. 🌿" پارسال با شهیدم رفته بودیم پیاده روی اربعین که در مسیر شهید یه پیکسل از زمین پیدا می کنه گفت: ”
. 🌿" خوندن خاطرات شهدا به آدم شاخص میده، برای اين که فاصله اون چیزی که هستیم با اون چیزی که میتونستیم باشیم رو اندازه گیری کنیم. بعد خوندن یه خاطره معمولا خودمون رو توی اون موقعیت قرار می‌دادیم. اگر ما بودیم چکار می‌کردیم؟ اگر ما هم جای شهید بودیم چه می کردیم ؟ فاصله ما با شهدا چه قدره ؟ هر از گاهی روی بزنید، یکی یکی پیام ها رو بخونید . . . .
. 🌿+ " کافی بود بهش زنگ بزنی بگی ، حسن آقا مخاطب داریم.سریع خودشو می رسوند . تنها نه!همراه خودش چندتا کمک مربی با ماشین شخصی می آورد. . . جات خیلی خالیه حسن آقا . . . ➖خاطره به نقل از دوست شهید . 📷 : عکس مربوط به حضور شهید حسن مختارزاده، به عنوان مربی راپل در محل یگان فاتحین. | ڪانال "شهیدحسن‌مختارزاده" •🌱• [ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]