eitaa logo
🌹شہیدمحمدحسیـن‌محمدخانے🌹
445 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
34 فایل
•••||| ←ایـنـجـا گـردان سـیـدالـشـہـدا فـرمـانـده ←حاج‌عمار '' ادمین تبادل :
مشاهده در ایتا
دانلود
°•|🌿🌹 #مدافع_حرم #عمار_حلب #شهید_‌محمدحسین_محمدخانی #زندگینامه 🔴 حاج همت بود برای حاج قاسم ◽️حضور وی در سوریه با عنوان مربی آموزشی شروع شد، اما چنان در بین نیروها درخشید که مورد توجه فرماندهان ارشد نظامی واقع شد و بعد از مدتی به عنوان فرمانده تیپ هجومی سیدالشهدا(ع) منصوب شد. ◽️محمدحسین را در سوریه به نام مستعار «حاج عمار» می‌شناختند. حاج قاسم سلیمانی نگاه ویژه‌ای به محمدحسین داشت و در یکی از دیدارهایش گفته بود: «عمار برای من مثل «همت» بود. ◽️شجاعت و دلاوری محمدخانی باعث شده بود که همواره او را در خط مقدم ببینند. دل بی‌باک و سر نترس محمدحسین در بین نیروهایش مشهور بود. در عین فرماندهی و هوش نظامی، همیشه در میانه میدان بود. تا اینکه نیمه آبان سال ۹۴، آرزوی دیرینه‌اش تحقق یافت و در حومه شهر حلب به خون سرخ خویش آغشته گشت و خود را به قافله شهدا رسانید. #شـہید‌مـحمـد‌حـسـیـن‌مـحمـدخـانـے
متولد نهم آبان ۱۳۶۴ بود، در تهران. مثل همه دهه شصتی ها چیز زیادی از دفاع مقدس و حال و هوای جهه ها به یاد نداشت.مطابق سالروز تولدش تنها ۴ ساله بود که روح الله به خدا پیوست.اما از همان کودکی سرباز امام بود و گوش به فرمان خلف صالحش. و دقیقا به همین دلیل هم بود که وقتی شنید همه دغدغه رهبری حفظ حرمین شریفین است و دلش از حمله تکفیری ها به درد آمده، زن و بچه ۹ ماهه اش را به خدا سپرد و لباس رزم پوشید. رفتا تا این بار نه فقط از ناموس ملت و کشورش که از حرم آل الله در کشوری غریب دفاع کند. هر چند دفاع را فقط در جنگ و اسلحه نمی دید، او سال های متمادی در اردوهای جهادی در مناطقی همچون بشاگرد، جور دیگری دفاع را در خدمت به مردم محروم آنجا تجربه و تمرین کرده بود. مرد عمل بود و شجاع. مرید امام حسین (ع) بود و به قول مادرش اصلا مدافع حرم به دنیا آمده بود. آخرین بار که آمد فروردین ماه امسال بود، بعد از آن رفت و وقتی برگشت تنها لبخندی از رضایت بر لب داشت.محمد حسین محمد خانی حالا دیگر آرام گرفته بود. محمدحسین با جهاد انس داشت قرارمان این بود که دوستان شهید محمدخانی قبل از نماز مغرب در مسجد صاحب‌الزمان(عج)جمع شوند. قاسم کارگر، مسئول بسیج دانش‌آموزی مسجد صاحب‌الزمان(عج) نخستین فردی است که سراغش می‌رویم. او مدت‌ها به‌عنوان مربی بسیج با محمدحسین در ارتباط بود. کارگر از روزهای ورود شهید محمدخانی به بسیج می‌گوید: «حدود سال ۷۴ بود که محمدحسین برای ثبت‌نام در بسیج سراغم آمد. آن روزها اوکلاس پنجم بود.» ورود شهید به بسیج با اجرای برنامه‌های ویژه بسیج محله‌اش همراه شد. کارگر سخنانش را این‌گونه ادامه می‌دهد و می‌گوید: «محمدحسین جزو بچه‌هایی بود که خیلی راحت در دل همه جا باز می‌کرد. قرار بود تابستان آن سال با دانش‌آموزان ممتاز مدارس، کلاس‌های فوق برنامه داشته باشیم. محمدحسین هم جزو دانش‌آموزان درسخوان بود و سعی می‌کرد در همه کارها پیشقدم باشد.» دوره راهنمایی‌اش را در مدرسه امام موسی صدر واقع در خیابان تفرش غربی در محله مهرآبادجنوبی سپری کرد. مسئول بسیج دانش‌آموزی مسجدصاحب‌الزمان(عج) به خاطره‌ای که از شهید دارد اشاره می‌کند و می‌گوید: «‌تابستان آن سال به‌عنوان برنامه اختتامیه فعالیت بسیج دانش‌آموزی بچه‌ها را برای اردو به بهشت زهرا بردیم. محمدحسین برخلاف بقیه دوستانش با محیط بهشت زهرا(س) و قطعه شهدا به خوبی آشنا بود. وقتی بر مزار شهدا حاضر می‌شدیم محمدحسین زندگینامه آن شهید را برای‌مان تعریف می‌کرد. این کودک ۱۲ساله برخلاف بسیاری از افراد به خوبی با شهدا آشنا بود. حضور در کنار پدری رزمنده و ایثارگر باعث شده بود تا شهید محمدخانی به خوبی با مضمون جهاد و ایثار آشنایی داشته باشد. کارگر با اشاره به این موضوع می‌گوید: «وقتی خبر شهادت محمدحسین را شنیدم تعجب نکردم. او همیشه آرزوی شهادت داشت. هروقت من را می‌دید، دستم را در دستش می‌گرفت و می‌گفت حاجی حلالم کن. تو مسجد آمدن را به من یاد دادی.» مسئول بسیج دانش‌آموزی مسجد صاحب‌الزمان(عج) درباره آخرین خاطره‌ای که از شهید دارد می‌گوید: «مدت‌ها بود که محمدحسین را ندیده بودم. ایام فاطمیه بود که برای دیدن دوستانش به مسجد آمده بود. با من تماس گرفت و گفت حاجی من در مسجد هستم و می‌خواهم ببینمت. گفتم کمی دیر می‌رسم. در پاسخم گفت حاجی برایم دعا کن که شهید شوم. وقتی خبر شهادت محمدحسین را شنیدم آن جمله آخرش در ذهنم تداعی شد که چقدر محمدحسین عاشق شهادت بود. 🥀 🌷 @shahidmohamadhosinmohamadkhani ═✧❁🌸یازهـرا🌸❁✧═┄