اربعین روز وصل است، نقطه ی پایانی بر فراقی چهل روزه که بر دختر مرتضا چهل سال گذشته.حسین جان این زینب توست به دیدارت امده میشناسی اش؟ موی سپید کرده تا به ثمر برسد مکتب تو اشک میریزد تا بارور گردد نهال نورسته ای که شما در فراخنای نینوا کاشته ای مبادا از او سراغ سه ساله دختر را بگیری قد ِ خمیده اش همه چیز را بازگو میکند غم در غربت داغ دیدن را جرعه جرعه در گلویش میریزد.گلویی که مثل لبان تو تشنه است.زین پس برای زینب تو آب یعنی گریه برای سقا، محمل بر اشتر نشاندن یاداور از دست دادن هجده تن از محارم ، گوشش پر میشود از صدای چکاچاک شمشیر چشم بر هم میگذارد رشادت علی اکبر علیه السلام رزم قاسم بی تابی عبدالله بن الحسن که چون اهوی گریز پایی میدوید و عزم میدان داشت در هم تنیده میگردد.و فقط از زینب این آواز به گوش میرسد: ما رایت الا جمیلا.
اری بسیار زیباست در راه دوست از نفس جان و مال و اولاد و از همه مهمتر از یادگار مادر از حسین گذشتن.
زینب :
ز: زهره ی درخشان شبهای تار
ی: یاور روزهای سخت برادر
ن: نامدارترین بانو در همه ادوار
ب:بردبار در مصاف خاک و خون و آتش و چکاچاک شمشیر
اینجا کربلاست یعنی جایی که:
ک:کرب و اندوه به اوج رسید.
ر: رافت و مهربانی افول کرد
ب: بند دل صغیر و کبیر پاره گشت
ل: لاله ها بی سر گشتند تا رویشی دوباره یابد نیکی ها.
ا: آزادگی پیغامی بود که جز با قربانی شدن به گوش آدمی نمیرسید.
و دوباره اربعین است و جهان #قدم به قدم با #جابر راهی دیار عشق میگردد.شوق رسیدن دلها را واله و شیدا میکند.و چشمان بارانی روحهای پاک را از خود بیخود.حسین ما را به خود میخواند و عجیب اینکه رسیدن به حسین تمام ماجرا نیست حسین علیه السلام خود را در برابر خدای خود فقط یک حلقه وصل میداند محبانش، عاشقانش و شیعیانش را از خود به خدا میرساند از کوتاه ترین راه ممکن .
اری راهی که چراغ هدایت آن حسین باشد و قافله سالار ان ناموس مرتضا علی جز به عاقبت بخیری رهنمون نمیگردد.
وقتی سکان دار کشتی ما حسین است چه باک از یزدیان ؟
حتی اگر از تبار یزیدیان باشی باز هم امید هست که حسینی شوی مانند حر
حتی اگر به تجارتخانه و ثروتت دل خوش کرده باشی باز هم امیدی هست تا شهید گردی مانند زهیر بن قین
حتی اگر سه روز از مسلمان شدنت گذشته باشد باز هم امید هست تا با خون سرخ فام خویش دشت گلگون کرب و بلا را رنگین کنی مانند وهب
در مکتب حسین ما هیچ چیز دور و بعید نیست.
و ما این مکتب را وامدار که هستیم:
مادر چار آفتاب؛ زهرای سرای بوتراب، فاطمه بنی کلاب
ناموس مرتضا، دختر زهرا، بردبار وادی الطف
بانو طوعه همان که به پسر عم مورد وثوق پیامبر پناه داد
دلحم همان که زهیر را ترغیب کرد تا به سپاه خدا بپیوندند.
در عاشورا زن در مدار خودش و مرد در مدار خودش هر کدام به خوبی نقش خود را ایفا کردند.
تو نیز ببین که در کجا زمان ایستاده ای؟
ببین امروز حسین زمان از تو چه میخواهد؟
🇮🇷الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْ🇮🇷
کانال رسمی شهید محمدرضا الوانی👇
https://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani