eitaa logo
-شَـــمیم ظُـــهور-
1.3هزار دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
164 فایل
بھ نام نامے آفریدگار زمین و آسمانها✨ +خدایا ظُهور ولیعصر را نزدیک فرما :) ⁦🤲🏻⁩ 《شࢪو؏ نوکریمون 《¹⁴⁰¹/¹/²⁰》 کپی؟کل کانال کپی نشه :)
مشاهده در ایتا
دانلود
-شَـــمیم ظُـــهور-
﷽ #رمان #پارت_پنجم #اعجاز_خاک ساعت چهار با دکتر احمدی از محل کار بیرون آمدم. میخواستم سر حرف را با
کمی هم از اینجا و آنجا حرف زدیم. وقتی ماشین دکتر به سر کوچه ما رسید از او خداحافظی کردم و پیاده شدم. به خانه که رسیدم ساعت تقریباً یک ربع به پنج بود. با مادرم سلام و علیکی کردم و یکراست رفتم به اتاق خودم. لباسم را عوض کردم و روی تخت دراز کشیدم. چشم هایم را روی هم گذاشتم تا کمی بخوابم. چشمهایم تازه گرم خواب شده بود که صدای زنگ تلفن بیدارم کرد. اول اعتنایی نکردم. گفتم شاید اگر جواب ندهم کسی که زنگ زده خودش قطع کند، ولی خیلی سمج بود، مادرم هم از خانه بیرون رفته بود واِلا همان زنگ اول و دوم گوشی را بر می داشت. بالاخره مجبور شدم تلفن را بردارم😑 با صدای خواب آلود گفتم: الو. _الو، سلام داداش. خواهرم منصوره بود.از صدایش او را شناختم. جواب سلامش را که دادم گفت: آقا داماد چطوری؟ _آبجی، آقا داماد یعنی چی؟😐 _خودت را به آن راه نزن. مامان همه چیز را برایم تعریف کرده. شنیدم حسابی اعلام استقلال کرده ای😉 _ن بابا، من اگر از این عرضه ها داشتم که خوب بود. _ به هر حال کار خوبی کرده ای، من هم صلاح نمیدیدم با شهلا یا سپیده ازدواج کنی. وقتی به علی آقا گفتم مجتبی می خواهد خودش همسر آینده اش را پیدا کند خیلی خوشحال شد. _به علی آقا گفتی، هنوز چیزی نشده به شوهرت گزارش دادی؟😒 _ مگر چی شده؟ علی آقا هم از خودمان است. _حتما به مادر شوهرت هم گفتی. _ راستش امروز صبح کوکب خانم خودش اینجا زنگ زد. نمی‌خواستم چیزی بگویم، ولی😬 وقتی سراغ تو را گرفت من هم یک چیزهایی بهش گفتم😅 حالا من برای کار دیگری زنگ زده ام. خیلی بی حوصله و ناراحت گفتم: خب بفرمایید ببینم خانوم چه فرمایشی داشتند. _ پشت تلفن نمی شود. _ خب پس چرا زنگ زدی؟ _ میخواستم بگویم اگر بتوانی امشب _ فردا شب یک سری به خانه ما بزنی. _آخر چه کار داری؟ _وقتی اینجا آمدی همه چیز را بهت میگویم😁 _حالا ببینم کی وقت می کنم. _ یادت نرود، حتماً بیا ضرر نمیکنی. _ اگر توانستم می آیم. _به مامان و بابا سلام برسان، خداحافظ. _ باشههه😐 خداحافظ🖐🏻 بعد از این گفت و گوی تلفنی دیگر نتوانستم بخوابم و تا آخر شب یا مطالعه کردم یا تلویزیون دیدم. مشغله فکری خودم کم بود، تلفن منصوره هم مرا بیشتر در خیالات فرو برد. تا ساعت یک نصف شب از فکر و خیال خوابم نبرد. ادامه دارد...🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◖🌚✨◗ ‌ -کسـے‌وجـودنـدآرـہ‌کـہ‌ازستـٰآرـہ‌بیـٰآد وتـٰاریکیـت‌روروشـن‌کنـہ! خـودت‌بـرآ؎‌خـودت‌نـوربـٰآش")
"✨☺️"
سلام رفیق فرض کن....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتے‌ دارے روزاے‌ِ سختے‌ رو‌ ميگذرونے‌ و‌ متعجبے كه پس‌ خدا‌ كجاست؟؟🤨 يادت باشه استاد‌ هميشه موقع سكوت ميكنه ..😊❤️ ✌️ 🌱 🌱
(ع) رو خدمت امام زمان و شیعیان جهان تسلیت عرض میکنم🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 🥀
بـ‌خوآن‌دعـٰآےفَـ³¹³ـࢪج‌ࢪادعـٰآ‌اَثـࢪ‌داࢪد♥️✨ دُعـٰآڪَبوتـࢪعشــ❤️ـق‌اسـت‌و‌بـٰآل‌و‌پَـࢪ‌داࢪد🕊💚 🌸