「فا.میم」
دلتنگیهام؟ - هیئتهای دانشجویی. اصلا جنسِ عزاداری فرق میکنه.
دلتنگیهام؟
- دویدن تا حرم برای رسیدن به نماز مغرب. گشتن دنبالِ مهر و جا برای نماز خوندن تویِ بینالحرمین. وسطِ جمعیت، روی سنگهای حرم، قامت ببندی. بعد از نماز، زیارت عاشورا پخش بشه و رو به حرمش سلام بدی.
در آن جنگِ دوازده روزه، فقط صدای پدافند و پرتاب موشکها را شنیدم. صدا نه تنها ترسناک نبود؛ بلکه، غیرت ایرانیام را بیدار میکرد و منتظر صدای بعدی میماندم.
امروز به میدان تیر رفتیم. هشت شلیک تمرینی داشتیم. یکی از فرماندهها پیش از شروع، شلیکی کرد تا ما به صدا عادت کنیم. انفجار مهیب بود، اما هیچکس جرئت نداشت حتی جیغ بزند.
وقتی نوبت به ما رسید، مسئول یکییکی فشنگها را در دستم گذاشت. سنگینی آن غیرمنتظره بود؛ من حتی تحمل وزن فشنگها برایم سخت بود، چه برسد به بلند کردن کلاشینکف!
نه اینکه تردید داشته باشم، نه!
مطمئن بودم که راه درستی را میروم، اما...
اما روحیهٔ دخترانهام، کار دستم داده بود، وقتی به اسلحه نگاه کردم، تمام وجودم لرزید. ترس من از خود سلاح نبود؛ از این میترسیدم که همنامِ این اسلحه، در گوشهوکنار جهان، جان بیگناهان زیادی را گرفته است.
و فرمان آتش: با توکل به خدا، با تمرکز... هدف: قلب اسرائیل.
- #آنچهگذشت
هدایت شده از رویای دانشگاه
33.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 این بیثمری و بینتیجگی است که بچههای ما را ضدانقلاب میکند!
🔺چرا خروجیهای معمول دانشگاه، چمرانها و فخریزادهها نیستند؟
.
.
.
👤 استاد سیدرسول فاطمی
🖥 مشاهده باکیفیت بیشتر در آپارات
✴️ برای تهیه فیلم کامل این گفتگوها، به پیام پینشده در کانال «رویای دانشگاه» مراجعه نمایید.
🌱 @Royaye_Daneshgah
هدایت شده از تبیین منظومۀ فکری رهبری
✔️ ثبتنام در
یازدهمین دورۀ جامعِ آموزش منظومۀ فکری رهبر انقلاب
➕برادران و خواهران
🔸این دورۀ آموزشی، در سه بخشِ معرفتی، ارزشی و کنشی برگزار میگردد.
🔹اعطای گواهینامه بعد از اتمام هر بخش
🔻زمان ثبتنام: از ۵ تا ۳۱ مرداد ۱۴۰۴
🔺شروع دوره: ۵ مهر ۱۴۰۴
🌐 ثبتنام در وبسایت مجموعۀ تبیین از طریق پیوند زیر:
https://tabyinmanzome.ir/courses/maaref-enghelab/marefati11
🔆 راه ارتباطی(ایتا):
@manzome1
📌واحد روابط عمومی و اطلاعرسانی مجموعهٔ تبیین منظومهٔ فکری رهبری
@t_manzome_f_r
「فا.میم」
- 2:29
ما را کسی نخواست، توهم گر نخواستی
در گوشمان بگو که بمیریم گوشهای ...
- عزیز عراقیِ من
「فا.میم」
درسته که توفیق دیدار حضرت آقا رو نداشتیم؛ اما بااختلاف بهترین اربعین عمرم شد. -اربعین۱۴۴۷
پس از مراسم، چشمانش پر از اشک بود اما قامتش را استوار نگه داشته بود. احساس کردم نیاز دارد تا پایِ حرف دلش بنشینم. حالش را نگاه کردم؛ خسته بود، اما تسلیم نشده بود.
با صدای آهسته گفتم: «چه حیف شد...»
سرش را به آرامی تکان داد و با صدایی که پر از غم اما محکم بود، گفت: «خیلی...» سپس ادامه داد: «اما برای رسیدن به تهران، هر سختی را به جان خریدم.»
لبخندی زدم و با خودم گفتم: «من هم همینطور... انگار هرکدام از ما، داستانی داریم برای رسیدن به محضر جانان.»
ادامه داد: «از کرمان آمدم. دیشب بود که از کربلا برگشتم. در راه پیادهروی، پام شکست... گچ گرفتم، اما وقتی به ایران رسیدم، خودم آن را باز کردم. میدانی چرا؟ ترسیدم اگر ببینند پام آسیب دیده، نگذارند داخل حسینیه بیایم... حالا هم با اینکه درد دارد، تحمل میکنم. اما حیف... حیف که دیدار آقا میسر نشد.»
غم عمیقی در چهرهاش بود، اما همانطور که حرف میزد، عشق و ارادهای خالص در صدایش موج میزد همانکه آدم را وادار میکند با پای شکسته هم راه ولایت را طی کند.
- اگر دل دلیل است، آوردهایم ...
- مرور خاطرات -اربعین۱۴۴۷-
- #آنچهگذشت