یه سوال دیگه هم که داشتم رابطه فلسفه به معنی الاعم که مبنای کار فارابی هست با فلسفه به معنی الاخص که مبنای کار متاخرین هست بنظرتون چیه؟
چون در هر دو موضوع کار موجود هست
احساس میکنم فلسفه فارابی بیشتر با هویت فلسفه که رهبر علوم هست نزدیکتره یعنی در واقع فلسفه باید با نگاه فارابی جلو بره که کارش تولید موضوعات علوم هست
ممنون میشم نظرتون رو بگید
سلام استاد ببخشید اگه میشه این سوال ماروجواب بدید
محل نزاع کسانی که عرفان را قبول ندارند در این است که اصلا نمیتوان به خدا رسید وفقط باید یک بندگی ظاهری کرد یا در کیفیت آن است
((نزدیکی با زوجه قبل از تمام شدن نُه سال جایز نیست ـ نکاحش دائمی باشد یا منقطع ـ و اما سایر لذت ها مانند لمس نمودن با شهوت و بغل گرفتن و تفخیذ او حتی در شیرخوار، اشکالی ندارد))
و اگر با او قبل از نُه سالگی نزدیکی کند و او را افضا
ننماید بنابر اقوی چیزی بر او نیست مگر گناه. و اگر او را افضا کند؛ به این که راه بول و حیض، یا راه حیض و غائط او را یکی نماید، برای همیشه نزدیکی با آن زن بر وی حرام است، لیکن در صورت دوم (که راه حیض و غائط یکی شود) مبنی بر احتیاط (واجب) است. و به هر حال بنابر اقوی از زن او بودن خارج نمی شود پس احکام زوجیت، از قبیل ارث بردن و حرمت زن پنجم و حرمت جمع کردن خواهرش با او و غیر آن ها بر او جاری می شود. و مادامی که آن زن زنده است نفقه اش بر او واجب است اگرچه او را طلاق بدهد، بلکه اگرچه بنابر احتیاط (واجب) بعد از طلاق، زن با دیگری ازدواج نماید، بلکه خالی از قوت نیست. و دیۀ افضا بر او واجب است؛ و دیۀ افضا، دیۀ نفس است ـ پس اگر حُرّه باشد برایش نصف دیۀ مرد است ـ علاوه بر مهری که با عقد و دخول مستحق آن است. و اگر بعد از نه سالگی به زوجه اش دخول نماید و او را افضا نماید بر او حرام نمی شود و دیه ثابت نمی شود، لیکن احتیاط (مستحب) آن است که مادامی که زنده است نفقه به او بدهد، اگرچه اقوی آن است که واجب نیست.