ممنون اینها رو قبول دارم
ولی مثلا ملاصدرا در اسفار میاد ۷۰_۸۰ صفحه درباره عشق صحبت میکنه البته با اصول حکمت متعالیه
این دسته مطالب از چه جهت فلسفی هستن و از چه جهت فلسفی نیستن؟
یا مثلا بحث درباره معاد یا نفس..
یه سوال دیگه هم که داشتم رابطه فلسفه به معنی الاعم که مبنای کار فارابی هست با فلسفه به معنی الاخص که مبنای کار متاخرین هست بنظرتون چیه؟
چون در هر دو موضوع کار موجود هست
احساس میکنم فلسفه فارابی بیشتر با هویت فلسفه که رهبر علوم هست نزدیکتره یعنی در واقع فلسفه باید با نگاه فارابی جلو بره که کارش تولید موضوعات علوم هست
ممنون میشم نظرتون رو بگید
سلام استاد ببخشید اگه میشه این سوال ماروجواب بدید
محل نزاع کسانی که عرفان را قبول ندارند در این است که اصلا نمیتوان به خدا رسید وفقط باید یک بندگی ظاهری کرد یا در کیفیت آن است