زمان:
حجم:
4.95M
♦️خواست عمومی و اجرای احکام اسلامی
سلام علیکم با توجه به اتفاقات اخیر که نسبت به گشت ارشاد مطرح شده یه سوالی خدمتتون داشتم.
حکومت اسلامی چه میزان می تواند مقابل خواست عمومی جامعه که گاهی بر خلاف احکام اسلامی هست مقابله کند و اصرار بر اجرای احکام اسلام داشته باشد.
آیا می شود از حرکت امیرالمؤمنین که در موضعی به دلیل عدم استقبال مردم از جایگاه ولایت کناره گیری کردند استفاده کرد که در مواضعی خواست عمومی جامعه در اجرای احکام دخیل هست.
البته شاید به این حرکت حضرت بتوانیم اینطور پاسخ بدیم که این اتفاق قبل از استقرار حکومت اسلامی بود و سوال بنده ناظر به استقرار حکومت اسلامی و خواست مردم بر خلاف احکام اسلامی است.
تا به حال از علامه و شهید مطهری بحث احکام ثابت و متغیر رو مطالعه کردم، از زبان شما هم چندین بار شنیدم.
ضابطه ی مشخصی که راهگشای تشخیص احکام ثابت و متغیر از یکدیگر باشد رو اگر بفرمائید ممنون میشم اگر منبعی برای فهم این مطلب هست هم بفرمائید عالیه.
اگر یک مقدار جزئی تر و مصداقی تر بحث کنیم، الان به نظر شما بحث حجاب جزء کدام دسته از احکام قرار دارد؟ ولی فقیه به صورت واقعی چگونه می تواند با مدیریت متغیرها جامعه را به پوشش متمایل کند؟
یه صحبتی از آقای عبدالکریمی میدیدم ایشون فکر کنم نکته ای شبیه نکته ی شما رو فرمودند: ایشون قائل بودند در کشور ما یه طبقهی متوسط طرفدار مدرنیته زندگی می کنند که ما نتوانستیم این طبقه رو فهم کنیم و آزادی عمل مطابق ایدئولوژیشون تعریف کنیم. و نتیجه ی این عدم فهم و آزادی عمل رو این مطرح کردند که در بزنگاه های مختلف این محدودیت ها که تبدیل به کینه شده ظهور و بروزی در قالب اغتشاش پیدا می کنند.
به طور کلی فکر میکنم نکته ایشون به رسمیت شناختن این طبقه متوسط و حتی قانون گذاری متناسب با تفکر این طبقه بود.
از این جهت گفتم شبیه سخن شما چون شما هم به رسمیت شناختن سلایق مختلف رو مطرح کردید البته متوجه هستم که نکته شما به رسمیت شناختن سلایق در چهارچوب حدود اسلامی بود یعنی اصرار بر چادر نداشته باشیم در صورتیکه این غرض پوشش رو به طور مثال مانتوی بلند .... هم حاصل می کند و نخواهیم جامعه رو یک دست کنیم و این تنوع رو بپذیریم که نتیجه ی آن همراهی بیشتر خواهد بود.
سوال بنده این هست که همچنین که در سلایق تعمیم میدهید پا رو فراتر میزارید تا تفکرات مختلف رو به رسمیت بشناسید؟ اگر به دلیل اینکه حکومت اسلامی است و این رو صحیح نمیدانید به نظرتون تعامل صحیح با این طبقه به چه صورت هست؟
البته قبلا این موضوع رو نسبت به فضای تبلیغ دادن حکومت اسلامی با تفکرات مختلف مطرح کرده بودم و بحث کردیم.
سلام علیکم غرض از مزاحمت اعتباری بودن علم اصول در نگاه علامه به چه معناست و آیا مقصود امام رحمه الله علیه با علامه تطابق دارد و یا خیر؟
۱-تعریف اشرافیگری( جنبه فردی در آن دخیل است یعنی صرف عدم دلبستگی نسبت به دنیا و مافیها شخص را از اشرافیگری خارج می کند و یا تعریف به جمع آوری دنیا بیش از نیازهای واقعی ای که بر اساس شان و جایگاه افراد مشخص می شود اشرافیگری است)
۲-ملاک نیاز و شان قرار گرفتن کالاها در طبقات مختلف چه می باشد.(آیا برای نیاز و شان افراد حد و مرز تعریف می شود)
خیلی ممنون از اینکه نقطه سوالم رو صحیح متوجه شدید و پاسخ دادید
فقط یه تعارض ظاهری نسبت به توضیحتون نسبت به سوال اول و دوم به ذهنم رسید عرض میکنم بفرمائید
در سوال اول اشاره کردید که باید حد متوسط جامعه مورد لحاظ قرار بگیرد و افراد در خرج و برج هاشون این حد متوسط رو رعایت کنند اگر این گزاره رو یک دستورالعمل برای عموم جامعه فرمودید آنگاه با نکته ای که در پاسخ دوم فرمودید؛ افراد طبیعتا در یک طبقه اجتماعی خاص قرار میگیرند و با توجه به قرار گرفتن در آن طبقه مجموعه ای از نیازها برای اونها تعریف می شود در تعارض قرار می گیرد.
نقطه تعارض این هست که اگر شخص با توجه به قرار گرفتن در طبقه اجتماعی متمول نیازهایی هم که دارد به مراتب از متوسط جامعه بالاتر است تکلیف چیست یعنی اگر سفر خارجی سالیانه، ماشین میلیاردی، خانه ی چند صد میلیاردی جزء موونه های اوست حق اظهار آن را دارد یا خیر
اگر حق اظهار قائل بشیم در حقیقت اشرافیگری رو پذیرفتیم اگر اجازه اظهار به دلیل اشرافیگری ندیم شخص متمول رو محدود کردیم و اجازه تامین موونه زندگی رو به اون ندادیم.
سوال دومی که پرسیدم در حقیقت میخاستم به همین برسم که آیا می شود یه حدی رو به عنوان غایت نیاز آخرین طبقه بیان کرد و بیش از آن رو نیازسازی بی جهت دانست یا خیر؟