ممنونم از پاسختون.
میشه اینطور گفت؟
که اگه ملاک دخالت منطق در علوم رو جلوگیری از خطا در تفکر بدونیم و خطا هم اصابت با غیر واقع معنا کنیم اون موقع در علوم اعتباری، یا واقعی نداریم که تطابق مطرح باشه مثل نحو و یا اگه اعتبار معتبِر مستند به مصالح واقعی باشه مثل فقه، کشف ملاک واقعی حکم قریب به مُحاله.
پس در هر دو صورت خطا (به معنای عدم تطابق با واقع ) نداریم و منطق حق دخالت نداره
البته میشه با تغییر معنای خطا و تبدیلش به «عدم انتظام بین المسائل یا همون تناقض درون علمی» مشکل رو برطرف کرد و اون موقع به منطق حق دخالت داد تا از تناقضات بین گزاره ها و مسائل اون علم جلوگیری کنه.
سلام و احترام
خواهشی دارم از محضرتان
با توجه به اشراف حضرتعالی به مکتب علامه طباطبایی، لطفاً راهنمایی می فرمایید برای پایان نامه کارشناسی ارشد کدوم یک از ریزموضوعات در منظومه معرفتی ایشان کمتر کار شده و مناسب هست که به اون موضوع پرداخته بشه؟
ارشد فلسفه و کلام
آخه آقای مصباح هم اینجور میگن؛
چیزی به نام ماهیت در متن خارج نمیتواند به حقیقت موجود باشد، بلکه امری اعتباری است،
مقصود این است که عقل از حدود موجودات مفهومی به نام ماهیت انتزاع می کند.
سلام استاد
روزتون بخیر
سوال داشتم
اول این که این نوع تقریر نویسی که شما اموزش پیدید فقط برای علوم عقلی و استدلالی هست؟؟؟
وقتی حس میکنیم کلاس برامون مفید نیست و بار علمی خاصی به ما نمیده و مجبور به شرکت درش هستیم
چه جوری میتونیم بهره وری خودمون رو از کلاس بالا ببرییم؟
من عموما سر کلاسایی که اساتید قوی نیستن نمی تونم تمرکز کنم و سیاهه نویسی داشته باشم
شما جلسه قبل در مورد روش تحصیل خودتون گفتید
این سوال برام پیش اومد شرایط و هدف خانم ها و اقایون از تحصیل تو حوزه متفاوته
اقایون اصولشون رو این قدر قوی میخونن چون میخوان مجتهد بشن
ولی اگه هدفمون رسیدن به اجتهاد نباشه هم خوندن اصول در حد شما نیازه؟؟؟