eitaa logo
فروشگاه کتاب جان
5.4هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
418 ویدیو
62 فایل
🔷️مرکز توزیع کتاب های جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی 📚پاتوقی برای دیدن، خواندن و خریدن کتاب های خوب وابسته به مرکز کتاب جان/ فروش فقط به صورت غیر حضوری ارتباط با مدیر: @milad_m25
مشاهده در ایتا
دانلود
📚کتاب بررسی تقابل شیطان با نماز 🔺در چهار فصل به چرایی و علل دشمنی شیطان با نماز پرداخته و راه کارهای مقابله با آن و چگونگی حضور قلب در نماز را بیان می کند. 🔸نویسنده این اثر از نوشتن آن را به تصویر کشیدن با نماز و همچنین ارائه راهکارهای مقابله با این دشمن قسم خورده عنوان کرده است. به همین دلیل فصل اول این اثر به معرفی شیطان اختصاص دارد.  📌برشی از کتاب «از بین بردن تسبیح دو راه دارد: یکی پس از دیگری دانه ها را شکستن و راه آسان تر نخ را پاره کردن؛ نخ که پاره شود دیگر خبری از تسبیح نیست که نیست. شیطان هم برای اینکه تسبیح دینمان را از دستمان در بیاورد، دو راه دارد: از بین بردن دانه دانه ی دانه ها و راه دوم پاره کردن نخ تسبیح. البته تجربه شیطان بیش از این است که خودش را معطل دانه های تسبیح دین ما کند؛ یک راست می رود سراغ نخ تسبیح، و آن چیزی نیست جز نماز؛» ✍نویسنده: محمدعلی جابری 📖تعداد صفحات: ۱۴۸صفحه ▪️ناشر: کتاب جمکران 💰قیمت: ۲۴.۰۰۰تومان 🎁قیمت باتخفیف: ۲۱.۶۰۰تومان .................................... 🛍خرید آنلاین از سایت باسلام👇 https://basalam.com/sahifehnoor/product/3398712?ref=830y 📲سفارش از طریق پیام رسان ایتا👇 🆔@Milad_m25 🆔@sn_shop
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚کتاب راز دل 🔹کتاب «»، که شرحی بر «» شیخ محمود شبستری است، در حقیقت تقریر بیانات شفاهی علامه سید محمدحسین مفسر، فیلسوف و عارف نامی معاصر می باشد که توسط گردآوری شده است. 🔸در مقدمه این کتاب آمده: شیخ محمود شبستری (ره) عالمی آشنا با کتاب و سنت و عارفی شیعی است که به مرحلۀ شهود نائل گشه است ... و سخنان او مورد قبول اهل کمال قرار گرفته است. استاد اعظم ما علامه طباطبائی (ره) که نابغۀ عصر در علم و عمل و بیان حقائق کتاب و سنت بودند ، عنایت خاصی به بیانات مرحوم شیخ نجم الدین شبستری داشتند. این نوشتار تحریر و تقریر شرحی است که آن استاد بزرگوار در جلسات اخلاقی و توحیدی خود در توضیح ابیات منظومه گلشن راز... بیان فرمودند. 📌عناوین اصلی مطالب: ▪️تعریف تفکر ▪️تفکر روا و ناروا ▪️معنای مَن ▪️ مفهوم، مراحل و نهایت سیر و سلوک ▪️عارف کیست و معرفت چیست؟ ▪️راز کشف اسرار معنای وصال حق ▪️حدیث قُرب و بُعد ▪️رهاورد دریای هستی ▪️جزو، فزون تر از کل ▪️نسبت قدیم و محدث ▪️معنای چشم و رخ و زلف و خط  و خال ▪️مفهوم شراب و شمع و شاهد و خراباتی شدن ▪️حقیقت بت و زناّر و ترسابچه ✍نویسنده: علی سعادت پرور 📖تعداد صفحات: ۴۵۶ صفحه ▪️ناشر: آفتاب فطرت 💰قیمت: ۸۰.۰۰۰تومان ......................... 🛍 خرید آنلاین از سایت باسلام👇 https://basalam.com/sahifehnoor/product/3394645?ref=830y 📲سفارش از طریق پیام رسان ایتا👇 🆔@Milad_m25 🆔@sn_shop
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚کتاب استاد عشق (نگاهی به زندگی و تلاش های پروفسور حسابی پدر علم فیزیک و مهندسی) 🔹استاد عشق داستان زندگی پر فراز ونشیب مردی است که در تمام زندگی خود همواره درس ایمان و اعتقاد را با اعمال اش به ما می آموزد. زندگی مردی که با تلاش و پشتکار و با ایمان راسخ و البته به واسطه ی تربیت مادری بزرگ و فداکار بر تمام مشکلات زندگی غلبه کرد و هرگز در این راه مایوس و ناامید نشد. 🔸استاد عشق درس زندگی پرفسور حسابی است به قلم فرزندشان ایرج حسابی که روحیه ی تلاش و ایثار را به خواننده می آموزد. پرفسور حسابی در بازگویی روزهای بازپسین از همه می گویند، از پدر، مادربزرگ، همسر و هرکس که در گذر زندگی دستی و آغوشی به مهربانی به سویشان گشوده اند. ✍نویسنده: ایرج حسابی 📖تعداد صفحات: ۲۳۲صفحه ▪️ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات 💰قیمت: ۵۰.۰۰۰ تومان 🎁قیمت باتخفیف: ۴۸.۰۰۰تومان ...................... 🛍خرید آنلاین از سایت باسلام👇 https://basalam.com/sahifehnoor/product/1536463?ref=830y 📲سفارش از طریق پیام رسان ایتا👇 🆔@Milad_m25 🆔@sn_shop
▪️ گزیده ای از متن کتاب استاد عشق: "یک ماه بعد، وقت ملاقات و جلسه بعدی بحث من، با اینشتین تعیین شد. وقتی به دیدار او رفتم، برخوردش بسیار صمیمی تر بود و با علاقه ی بیشتری به من نگاه می کرد. وقتی در کنار هم قرار گرفتیم با سادگی گفت: در طول این یک ماه خوب مرا مشغول کردید، به عنوان کسی که در فیزیک تجربه ای دارد باید با شهامت به شما بگویم، نظریه ی شما در آینده ای نه چندان دور، علم فیزیک را در جهان متحول خواهد کرد.باورم نمی شد که چه شنیده ام. انتظار هر سخنی غیر از این را داشتم. حس کردم، چشمانم برق می زند، دیگر از خوشحالی نمی توانستم نفس بکشم. اینشتین هم با لبخندی که زد، به نظرم آمد، احساس مرا کاملاً درک کرده است.اینشتین گفت: ولی این را هم باید بگویم، که ترتیبی که در حال حاضر برای آن انتخاب کرده اید، ترتیب متقارنی نیست. باید روی آن بیشتر کار کنید. @sn_shop
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*عبرتی شگفت انگیز از گردش روزگار* در زمان به قدرت رسیدن صدام در عراق، از جمله احزاب مخالف صدام، حزب سوسیالیست بود که صدام دستور قلع و قمع اعضای آن را به برادر ناتنی خود *برزان تکریتی* سپرده بود. یکی از دستگیر شدگان این حزب، *میاده* زن جوان ۲۲ ساله و شوهرش بودند که هر دو به اعدام محکوم شدند. *میاده* نُه ماهه باردار بود و روزهای آخر بارداری خود را طی می‌نمود که قبل از اعدام نامه‌ای برای *برزان تکریتی* برادر صدام می‌نویسد، و از او در خواست می‌کند که اعدامش را تا زمان تولد بچه به تأخیر بیاندازند. *برزان* قبول نکرد و در جواب نامه‌ی *میاده* نوشت: جنین داخل شکمت هم باید بمیرد و با تو دفن گردد .... *میاده‌* که روزهای آخر بارداری را طی می‌کرد، در روز موعود به پای چوبه‌ی دار رفت و التماس‌های او تاثیری در تاخیر حکم اعدامش نداشت. خانم *میاده* در حین اعدام، بالای دار وضع حمل کرد و فرزند پسری با بند ناف به روی تخته، به پایین افتاد. *رضیه* زنِ زندانبان، با اشاره‌ی رییس زندان، طفل را در لباس‌های مادرش پیچیده و به گوشه‌ای منتقل کرد!!! آقای *برزان* برادر ناتنی صدام پس از اجرای حکم اعدام از رییس زندان، حال و روز خانم *میاده* و جنین‌ش را جویا شد و گزارش خواست. رییس زندان نیز در گزارش نوشت: جنین با مادر در چوبه‌ی دار ماند تا مُرد ... رییس و پزشک زندان و *رضیه* زنِ زندانبان، با هم، هم‌قسم شدند که همدیگر را به *برزان تکریتی* نفروشند و توافق کردند که *رضیه* نوزاد را به خانه‌اش ببرد و با راضی کردن شوهرش شناسنامه برای کودک بگیرد. از آن‌ پس، همه نوزاد را *ولید* می‌خواندند. سال‌ها گذشت و *ولید* بزرگ شد. برادر خانم *میاده* (دایی واقعی ولید) در آلمان زندگی می‌کرد و سال‌ها پیشتر، خبرهایی درباره‌ی خواهرزاده‌اش *ولید* از *رضیه* زنِ زندانبان دریافت کرده بود. او در سال ۲۰۰۳ میلادی و پس از سقوط رژیم بعثی صدام به عراق برگشت تا یادگار خواهرش *میاده* را پیدا و با خود به آلمان ببرد و از روی آدرس و نشانی‌هایی که *رضیه* داده بود او را یافت. *ولید* قبول نکرد که، به آلمان مهاجرت کند و گفت: *رضیه* مثل مادرم هست، او جان مرا نجات داده و زحمت بسیاری برای من‌ کشیده، هرگز تنهایش نمی‌گذارم. این اتفاق زمانی بود که *رضیه* بازنشسته شده بود. خانم *رضیه* با خواهش از مسوولین، *ولید* را به جای خود، به عنوان زندانبان و مأمور زندان استخدام می‌کند. ملت عراق ، افراد حزب بعث را یکی پس از دیگری دستگیر می‌کردند، از جمله دستگیر شدگان *برزان تکریتی* برادر ناتنی صدام بود. از قضای الهی، *ولید* پسر خانم *میاده* ، مسئول مستقیم سلول *برزان تکریتی* شد و همانجا بود که قصه‌ی مادر و فرزند درون شکمش را برای *برزان* تعریف کرد و گفت: حال آن فرزند من هستم!. آقای *برزان* با شنیدن این داستان از زبان *ولید* ، از خود بیخود شد و به زمین افتاد ... پس از صدور و تأیید حکم اعدامِ *برزان* ، *ولید* به عنوان زندانبان، مأمور اجرای اعدام او شد و با دست خود *طناب دار* را بر گردن *برزان* انداخت. 📚 برگرفته از نوشته‌های *پاریسولا لامپوس* معشوقه‌ی صدام حسین. *آنقدر گرم است بازارِ مکافات عمل* *چشم اگر بینا بود، هرروز، روز محشر است* (صائب تبریزی) @sn_shop