این کانال راهی است برای نشر برخی شعرها و اخبار مرتبط با نشر آثار محمد سهرابی(معنی)
این کانال توسط محمد سهرابی اداره می شود.
چند بیت از کتاب ضبط نفس:
انار ساوه کجا و شکوفه های لبت
انار ساوه چه دارد به خونبهای لبت
چنین که هر سر موی تو سنبل الطیب است
هزار بوسه شیرین بیان فدای لبت
چه فاش عاشق بوسیدن دهان خودی
به روی آینه افتاده رد پای لبت
@sohrabimohammad
جمعی که شکستند به هر آبله خاری
در هر قدم خویش شکفتند بهاری
کیفیت الفت چقدر ناز به دل داشت
در انس تپیدیم و ندیدیم نگاری
تصویر خجالت که کشیدیم همین بود
صد دکه گشودیم و نبستیم به کاری
از ما مطلب رونق عشاق زبردست
ماییم و همین دلخوشی بوس و کناری
افسوس که در جبهه ما سعی شکسته است
صد دشت دویدیم و ندیدیم شکاری
هرچند که در ساحت ما نشئه نجنبید
پیدا نتوان کرد در این بزم خماری
در رتبه آگاهی و تدریس همینیم
ماییم و همین نشئگی و میز قماری
در رفعت ما نیست بجز پستی مطلق
چاهی است که وارون شده، گر هست مناری
الفاظ به هم ریخت و معنی ندمیدیم
جوشید به سر مغز و نکردیم بخاری
@sohrabimohammad
شعله آخر عالم دیگر کند پروانه را
عاقبت این طور پیغمبر کند پروانه را
عشق آخر عاشقان را پرده ناموس ساخت
شمع می خواهد چو معجر سر کند پروانه را
از دو برگ شوق ما یک سطر خاکستر به جاست
ذهن آتش خواست تا از بر کند پروانه را
بس که یکرنگی دمید از جلوه های دوستی
معنی ما جای گل پرپر کند پروانه را
@sohrabimohammad
پرسند اگر چیست در این معرکه با من
ماییم و همین باده ی آلوده به دامن
ای بی خردان دست ز تشویش بدارید
یا باده گلرنگ در این مخمصه، یا من
از خون بزرگان سخن سخت گذشته است
پایی که نهادم به سر برگ حنا من
فردای قیامت چه کنم گر ننشینم
با لطف تو برتر ز سریر شهدا من
معنی چو دعایی به لبش هست همین است
باشد که بیفتم به در میکده ها من
@sohrabimohammad
روزگار طفلی هر کس به بازی گشت طی
من هم از بالابلندی قامتش را خواستم
@sohrabimohammad
خنده آغاز غضب بود نمی دانستیم
صبحدم اول شب بود نمی دانستیم
هر که زین خاک سفر کرد مرا سوخت و رفت
مرگ پیدایش تب بود نمی دانستیم
شدت غفلت ما بود که مقصد زایید
همه راه، طلب بود نمی دانستیم
جهل پنداشت عطش نهر ندارد در خود
رمضان نیز رجب بود نمی دانستیم
بوسه چیز دگری بود پس از این همه عشق
آخرین قافیه لب بود نمی دانستیم
@sohrabimohammad