#حضرت‌رقیه‌جل‌جلاله #حسین_ستوده 🔻باحال مناسب گوش کنید نکنه به زور برگشته اونقده صداش زدم که از دل تنور برگشته نکنه به زور برگشته تا که دید خرابه تاریک میترسم نور برگشته ما محترم بودیم ما از حرم بودیم تو جمع ها کم بودیم بی احترامی شد رو خار رفیتم و ناچار رفتیم و بازار رفتیم و رسید از روی نیزه قرآنم ای مو پریشانم من دارم به زور میبینم صورتت عوض شده از هر طرف هر جور میبینم من دارم به زور میبینم تو الان کنارمی یا که بازم از دور میبینم خیلی بده حالم از زجر مینالم افتاده دنبالم میشنوی چی میگه از حال رفتم و همش میگفتن که خودم میوفتم که هولم نده دیگه کشید و پاره شد گریبانم ای مو پریشانم سنگ تا غروب میخوردی شب که میشد از سنان و دار و دستش چوب میخوردی سنگ تا غروب میخوردی مجلس حرام سنگ صبور بودی از من تو دور بودی گیره تنور بودی من این و فهمیدم اون ظالم نامرد وقتی سرت اومد با خیزرون یتیمی درد بی درمانم ای مو پریشانم ـ .................↑↑↑................. ـ┇ @sutodeh_hazrati315 🆔 ـ┇ ◇◇◆فایل تصویری / استوری ◆◇◇

#حضرت‌رقیه‌جل‌جلاله #شور وقتشه بابا ببینن حالا مثل ابالفضل یه پا علمدارم بهم میریزم مجلس شامو همه بفهمن منم جگر دارم مردم به من میگن رقیه سادات سرخم نکردم تو اوج مکافات فاتح کوفه عمه زینبم شد حالا به من میگن فاتح شامات زهرا منش من حیدر منش من به ذلت کشیدم یزیدو آخرش من کوه امیدم تا که رسیدم با گریه هام شامو به آتیش کشیدم یا رقیه مولاتی... ـ┇#متن_اشعار ـ┇ .................↑↑↑................. ـ┇ @sutodeh_hazrati315 🆔 ـ┇ ◇◇◆فایل تصویری / استوری ◆◇◇