💠 #تاب_تفکر (قسمت ۳)
🔸 در مقدمه کتابِتمهیدات، کانت میگوید این کتاب نه کتابی است برای دانشجویانِامروز، بلکه برای اساتیدِفردا.
🔹 اساتیدِفردا، دانشجویانِامروز هستند ولی به اعتباری برای اساتیدِ فرداست چون باید یکقوهای یا استعدادی در آنها باشد.
🔸 قدری که جلو میرود میگوید این کتاب برای کسانی مناسب است که رنجِتحصیلِحکمت از سرچشمهها را به خودشان هموار میکنند...
🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی
💠 #تاب_تفکر (قسمت ۴)
🔸 هایدگر میگوید باید با متفکر گلاویز شد و به آنچه او به آن میاندیشیده، اول بیندیشی. این محاجه و این ردکردن، پسزدن و کنار زدن، یعنی اینکه تو انگار اندیشمند را به خاستگاههایش برگردانی.
🔹 خود هایدگر با اندیشمندانِمختلف این کار را میکند که مهمترین آنها کانت و نیچه هستند...
🔸 محاجهکردن ایننیست که اظهارِ لحیه کنی و بگویی من هم چیزی بلدم. محاجه با اندیشمند، رنجِتحصیلِحکمت را از سرچشمه بر خود هموارکردن است...
🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی
💠 #تاب_تفکر (قسمت ۵)
🔸 زمانه برایِما ورقی است که رو میشود، برقی است که میدرخشد، به قول حافظ، «برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر/ وه که با خرمنِمجنونِدلافکار چه کرد»، یک برقی، یک آنی و یک درخششی هست. که در آنلحظه، درخشش هم خودش را از طریق ویرانی نشان میدهد.
🔹 مقامِما مقامِ ندانستن است. جسارتِ اندیشیدن اولا جسارتِ نادانبودن است که باید داشتهباشید.
🔸 وقتیکه سقراط شنید که سروشِمعبدِدلفی او را داناترین مردم خوانده، گفت به گمانم این بهخاطر آن است که میدانم که نمیدانم.
🔹 این جسارت بود...
🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی
💠 #تاب_تفکر (قسمت ۶)
🔸 شما وقتی میخواهید به زمانه بیندیشید به چه میاندیشید؟
🔹 موضوعِاندیشه، خصلتی دارد و آناینکه پرسشبرانگیز است و صرفا این نیست که ما نمیدانیم.
🔸 شاید خیلی از چیزها باشند که نمیدانیم. بعضیچیزها برای ما مسئله نمیشوند و پرسشبرانگیز نیستند.
🔹 من نمیدانم پشتِایندیوار چه خبر است و برایم هم اصلا پرسشبرانگیز نیست. باید دید چه چیزی پرسشبرانگیز است.
🔸 آن، مساله اندیشیدن است...
🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی
💠 #تاب_تفکر (قسمت ۷)
🔸 اگر زمانه، موضوعِاندیشه باشد، باید پرسشبرانگیز باشد.
🔹 پرسش، نسبتی با ما دارد و متعلق به من است. من را وقف و اسیر خودش میکند و فراخوان و دعوتی به سویِخودش دارد، اما چرا؟
🔸 این دعوتش نه علاقهمندیِمن به یکشیئخاص است، بلکه مثل یک موجودِمرموزی که خوابیده و از لابهلای هر رخدادی دارد خودش را به من نشان میدهد، اینطور جلوه میکند...
🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی
💠 #تاب_تفکر (قسمت ۸)
🔸 اگر متفکر ما دکتر رضا داوری اردکانی باشد، به چه مسالهای میاندیشد؟
🔹 یککلمه هست که شما در آثارِ دکتر داوری بیش از هرکلمهِدیگری، طنینش را میتوانید بشنوید و آن «زمانه» است.
🔸 اگر مسائلی را هم پیش میکشد، آنمسائل را هم مظاهر زمانه میداند.
🔹 میگوید فوتبال مظهر زمانه ماست. شما میتوانید به فوتبال نگاه کنید و زمانهتان را بشناسید...
🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی
๛ وارستگی ๛
💠 یادداشتی به بهانه آخرین روز تدریس ▪️ (قسمت ۱) 👆🏻 عکس بالا مربوط است به آخرین روز تدریس عقائد.
🔺 باتوجه به آغاز سال تحصیلی جدید حوزهها، به نظرم آمد به فضلای حاضر در کانال که بعضا از اساتید حوزه هستند پیشنهاد کنم این یادداشت را مطالعه کنند:
✍🏻 یادداشتی به بهانه آخرین روز تدریس
ممنون میشوم پس از مطالعه نظر خود را به بنده منتقل کنید...
💠 #تاب_تفکر (قسمت ۹)
🔸 ارسطو میگوید: فلسفه، علم به موجودِبالفعل است یا این بالفعل را اگر بخواهیم دوباره بخوانیم، میگوییم فلسفه علم به موجود در کار است.
🔹 موجود بماهوموجود که در فلسفه موضوع اندیشه است، این موجود و آن موجود نیست و کلی است ولی در کار است، یعنی در این شیءِخاص نیست که من بکاوم و بگویم این مثلا لیوان است.
🔸 به چه نحوی در کار است؟ نمیدانیم...
🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی
💠 #تاب_تفکر (قسمت ۱۰)
🔸 بیداریِاندیشه آنلحظهای رخ میدهد که من ملتفت میشوم چیزی در کار است و همواره و همهجا در کار است.
🔹 من با امورِ متکثر و پراکنده سر و کار ندارم. با امرِ واحدی سر و کار دارم اما آن امرِ واحد را نمیشناسم و دستم به آن نمیرسد.
🔸 غایب است و اصلا انگار از طریق غیاب دارد خودش را به من میشناساند، میگوید ببین که نیستم.
🔹 این یک بیداری است که دکتر داوری در کتاب «فلسفه چیست؟» آن را رفتن از فطرتِاول به فطرتِثانی میگوید.
🔸 فطرتِاول فطرتی آموخته و انسگرفته با اتفاقاتِپراکنده است. فطرتِثانی، بیداری است...
🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی
💠 #تاب_تفکر (قسمت ۱۱)
🔸 اینکه ما کشف کردهباشیم که موجودِبالفعل، زمانه است، برایِما در کجایِتاریخمان رقم خورده؟
🔹 ایناواخر، هرچه از آقایِدکترداوری میپرسند چه بخوانیم، میگوید بروید اشعارِ فارسی بخوانید.
🔸 شما اگر برگردید به شعرِفارسی، میبینید که ما پیوسته به آنچه در کار است به اسمِزمانه میاندیشیم
🔹 مثلا خیام بخوانید یا فردوسی، حافظ یا سعدی؛ همین که فقط بخواهیم ابیات را شاهد بیاوریم، تمامی ندارد.
🔸 ما ایرانیان با مسئلهِزمانه یعنی آنچه در زمان رخمیدهد روبهرو بودهایم. زمانه در شاهنامه کجا خودش را نشان میدهد؟...
🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی
💠 #تاب_تفکر (قسمت ۱۲)
🔸 ما چهچیزی را میتوانیم تغییردهیم؟ ما ایرانیان هرچه سنتِاندیشه داریم، به بودنی و آنچه رخ میدهد اندیشیدهایم، یعنی آن را موضوعِاندیشه دانستهایم و با این اندیشه صاحبِتاریخ شدهایم.
🔹 کارِ اندیشه معلومکردنِ چیزهایی که نمیدانیم نیست، خطرِآنها و معنایِآنها است. ما نمیدانیم در قعرِدریا چهچیزهایی زندگی میکنند، اما احتمالا نهنگی است که سربرمیآورد و ما را میبلعد، یعنی همان قضایِحتمی، نهنگی که هیچوقت شکار نمیشود بلکه شکارچی است. ما به کامِاو میافتیم.
🔸 «نهنگی هم برآرد سر خورد آن آبِدریا را / چنان دریایِبیپایان شود بیآب چون هامون / چه دانمهای بسیار است لیکن من نمیدانم...»؛
🔹 من نمیدانم، یعنی من تاب میآورم ندانستن را، من اندیشمندم و آنجا چیزی چون زمانه آشکار میشود و من صاحبِتاریخ میشوم.
🔸 اتفاقا همینجا نقطهِجوشش و یافتن است و من "آن" یا وقتی پیدا میکنم. خبرِبد خبرِخوب است. بیتاریخیای که ما در تاریخ معاصر داریم، این خبرِبد، همان خبرِخوب است و همان چیزی است که تو میتوانی با تابآوردنش صاحبِامروز و اکنون باشی و صاحبِتاریخ باشی...
🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی