دو نفری پیکرش را بلند کردیم. پاهایش تا شدند و دستش شبیه به حالت احترام، روی سینهاش قرار گرفت. بدنش گرم بود. قدری خون از لای درز پلاستیک روی زمین ریخت. انگار خواب بود. انگار شهید نشده بود. انگار نه انگار که ۱۰ سال پیش شهید شده بود.
از کفنش تنها چند تکه به اندازه برگ گل محمدی باقی مانده بود. از نو کفن کردیم و دوباره داخل مزار گذاشتیمش. سنگهای لحد را چیدیم و رویشان خاک ریختیم. کار که تمام شد یک نفر گفت: «کاش ازش عکس گرفته بودیم. حواستون هست که عبدی ده سال پیش شهید شده؟!».
به خودمان آمدیم. برای عکس گرفتن دیر شده بود...
#شهید_عبدالنبی_یحیایی
#گنجینه_خونین
🔴@yahyaei_m