هدایت شده از مخزن غسالخونه
🔹ما برای اوقات خواب
خود افـسوس میخوریم!
کـه چرا بـرای نمـاز شـب بـیـدار
نمیشویم، در صورتی که اوقات
بیداری را به غفلت می گذرانیم!
زیرا اگر در بـیـداری بـه توجه و
بندگی مشغـول بـودیم، تـوفـیـق
بیداری شـب را نـیـز بـرای تهجد
و خواندن نافلهی شب و تلاوت
قرآن پیدا میکردیم.
✍ آیت الله بهجت (ره)
📚 در محضر بهجت
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
هدایت شده از مخزن غسالخونه
💠 #نماز
🔹یک چیز سیاه به کنار من افتاد!
زمانی که به بلوغ رسیدم همیشه مقید
به نماز بودم، یـک روز صبح بدون دلیل
از رخـت خـواب بـرای نمـاز بلند نشدم!
وقتی آفتاب طلوعکرد یکباره دیدم یک
چیزسیاه از سقفاتاق، بهکنار من افتاد!
با ترس از جـا پریدم. با وحشتی کـه در
صدایم بود پـرسیدم تـو کـه هستی؟ از
جان من چه می خواهی؟
(او یک شیطان بود)گفت:
مــن بــا تــو هـسـتـم. هـر
وقـت خــدا را رهــا کـنـی
پیش تو می آیم...
انما سلطـانـه علی الذین یتولونـه
تـسلـط شیـطـان بر کسـانی اسـت
که از او پیروی کنند...(قرآنکریم)
📚 کتاب بازگشت
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
هدایت شده از مخزن غسالخونه
🔴 جاودانگی در بهشت و جهنّم
✍علّت این که اهل دوزخ همیشه در آتش خواهند بود، آن است که قصد و نیّت آن ها این بود که اگر همیشه در دنیا بودند، همواره خدا را معصیت کنند، و علّت این که اهل بهشت، همیشه در بهشت خواهند بود، آن است که
قصد آن ها این بود که اگر همیشه در دنیا باشند همواره خدا را اطاعت کنند، پس نیّت ها است که موجب شده اهل بهشت در بهشت و اهل آتش در آتش جاویدان باشند.
🔸امام صادق علیه السلام
📚 الکافی، ج۲، ص۸۵
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
هدایت شده از مخزن غسالخونه
🔵 بلافاصلـه بعد از
مرگ عمیقاً میفهمیم
هر لحظه که به یاد خدا نبوده ایم و هر قدمی که به خاطر خدا برنداشته ایم بیهوده بوده است.
بلافاصله بعد از مرگ میفهمیم ما چقدر خدا را دوست داریم و چقدر از او دور شده ایم. بلافاصله بعد از مرگ میفهمیم کاش تمام عمر در اندیشه این لحظه ملاقات بودیم.
✍#استاد_پناهیان
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
08 Mostanade Soti Shonood .MP3
زمان:
حجم:
16.07M
🔉#مستند_صوتی_شنود
📣 جلسه هشتم
* پاسخ به سوالات
* چرا صوت ها سانسور می شود؟
* از کجا بفهمیم که این مستنذ زاییده ذهن نیست؟
* مرگ را حس کردم و نزدیک می بینم
* نیازی به مطرح شدن نمی بینم
* همین که افرادی متنبه می شوند، برای من کافی است.
* تواتر، راه اثبات تجربیات نزدیک به مرگ
* ایمان به عالم غیب، ثمره تجربه نزدیک به مرگ
* تماس با برادر راوی برای اتمام حجت
* جنس مطالبی که حکایت از حقیقت دارد
* با توجه به آیات قرآن تجسم شیطان امکان پذیر است.
* یکی از کید های شیطان
* تجسم شیطان، تحت اراده خدا
* شیطان قدرت ندارد که برای هرکس تجسم پیدا کند.
* ملاحظات کاری، علت سانسور مطالب
⏰ مدت زمان:٣٩:١٧
📆1401/03/12
#مرگ
#شیطان
#تجسم
❗️ برای دریافت مجموع جلسات مستند صوتی شنود از طریق لینک زیر اقدام نمایید.
🌐 https://aminikhaah.ir/?p=6561
🔔 @Aminikhaah_Media
زندگی از غسالخونه تا برزخ
🔉#مستند_صوتی_شنود 📣 جلسه هشتم * پاسخ به سوالات * چرا صوت ها سانسور می شود؟ * از کجا بفهمیم که ای
برای دوستانی که این مجموعه رو دنبال میکنند مژده بدم که قبلاً هم زدیم تو کانال اگر کسی عجله داره تند تر گوش کنه هم بصورت متنی هم به صورت صوتی داخل کانال هست👇👇👇👇👇
هدایت شده از زندگی از غسالخونه تا برزخ
فهرست موضوعات کانال
فایلهای کامل زندگی پس از زندگی
فصل اول و فصل دوم و فصل سوم👇
https://eitaa.com/zendegiitv4/40323
سه موضوع دنباله دار در کانال
1⃣مستند صوتی شنود👇
2⃣مستند متنی شنود
پرسش و پاسخ مستند شنود👇
3⃣سرگذشت اموات در برزخ👇
https://eitaa.com/zendegiitv4/41853
منبع خاطرات خانم غساله در اینستاگرام که این محتوا را مینویسند
کپی بدون این منبع حرامه 👇👇👇👇
@neiynava313
سوار ماشین همراه بچه ها بودم صبح زود بود فکر کنم ۷ صبح هوا به شدت گرممم بود ،گرمای خوزستان هم که معروفه به حدی که پنج دقیقه تو گرما میمونی بیهوش میشدی.
مسافتی از در خونه تا غسالخونه نبود شاید کمتر از پنج دقیقه با ماشین بود،هرچی نزدیکتر میشیدم بیشتر ترس واهمه منو میگرفت،پشیمون پشیمون بودم از ترس دست بچه ها رو گرفته بودم،از ماشین پیاده شدیم دو تا غسالخونه بود یکشون سبز رنگ وقدیمی ک مختص اموات کرونایی بود،یکی هم تازه ساخت که مختص اموات عادی بود
باید میرفتیم تو غسالخونه ی تازه ساخت اونجا به عنوان رختکن استفاده میشد...
پاهام جونی نداشتن نمیتونستم حرکت کنم
ازسایه خودمم میترسیدم ،گوشام تیز تیز شده بودن
با هر حرکتی و صدای زودی واکنش نشون میدادم
رفتم تو رختکن همراه بچه ها
هوا خفه ی خفه بود ،جو سنگین همه سکوت بودن و ترس حکم فرما بین ما بود،باید لباس های لاستیکی ضخیم نارنجی رنگی که به کمک شما خریده بودم رو میپوشیدم، اخ من چی کردم؟! نفس نیست
دستام جونی نداره،کاش راه فرار بوداز اینجا
لباسا رو به سختی تن کردم، گوشی رو گرفتم واز همون روز اول غسالی شروع کردم از تک تک بچه ها فیلم برداری کردن ،یکی از بچه ها قرآن دستش
یکی لباس بچه ها رو تنشون میکرد،یکی دستکش ها رو چسب کاری میکرد،یکی اون ماسک های شیمیایی ترسناک (همون ماسک های جبهه ها) رو سر بچه ها میکرد،منم سعی کردم تمام لحظات رو برای اونایی که نیستن ثبت کنم که فردا بدونن چ افرادی جون و جوونی خودشون رو فدا کردن تا میتی بدون غسل دفع نشه..
ماسکم رو روی سرم قرار دادم
میخاستم ازش در برم ،بچه ها من مشکل آسم دارم این ماسک باعث میشه من خفه شم اما هیچ کس حواسش بمن نبود،راه فرار نبود باید قدم برمیداشتم🥺 یکی یکی بچه ها از زیر قرآن رد شدن،نفر اخر من بودم😔 ترس کل وجودم رو گرفته بود و میلرزیدم رفتیم وراهی شدیم به غسالخونه ی که جنازه وسط حوض بود ،اه اینجا کجاست من بین کیا اومدم ؟ من نمیتونم این فضا رو تحمل کنم
تکیه دادم به دیوار ،نفسم بند اومده بود
گوشام کیپ شده بودن،اون چیه وسط حوض
جنازه
دیدن جنازه🥺
منبع خاطرات خانم غساله در اینستاگرام که این محتوا را مینویسند
کپی بدون این منبع حرامه 👇👇👇👇
@neiynava313
سرم سنگین شد جلوی چشمام سیاهی میرفت،حلقم خشک شد، من بودم وچهار نفر از بچه هایی که برام غریبه شده بودن،روی صورت همه ماسک شمیایی بود هیچ کس رو تشخیص نمیدادم چون همه یه شکل بودن،تویه اتاق کوچیک بودیم که حتی جای رد شدن خودمون هم نبود، صدای محکمی اومد برگشتم عقب نگاه کردم
دیدم درب غسالخونه بسته شد🥺ترس و ترس
جنازه وسط حوض بود یکی از بچه ها رفت سمتش و زیپ کاور رو باز کرد، یکی بلند زیارت عاشورا میخوند، یکی سطل هارو پراب میکرد، یکی کافور سدر رو اماده میکرد ؛میترسیدم از صدای بچه ها صداشون از ته چاه می اومد بخاطر اون فیلتر ماسک صداشون رو عوض کرده بود،اخ من دیگه توان ندارم اخ من مال اینجا نیستم اخ من غلط کردم ،دست رفیقم فشار دادم اخ من من من نمیخام بمونم اینجا 😭زیپ کاور رو کشیدن پایین صدای صلوات ها فقط به گوشم میرسید،چهره ی زیبای یه مادر ،این مرده؟ این خوابه؟؟چرا بیدار نمیشه؟؟ این که لباس خونه تنشه؟؟ این که هنوز گیره موش داخل موهاش وصله؟ این که هنوز النگوهای زردش داخل دستشه؟؟ بابا بچه ها😭 شاید نمرددده زندس,تورخدا دست از سرش بردارید ،این نمردههه؛ ببینید چهرشو ...
این امید کسی بودهه
این مادر بچه هاااااش بوده
تورخدا ولش کنید....
مدامممم از پشت اون ماسک های که با نفس هام حبابی شده بودن تو دلم داددددد میزدممممم......
نکنیددد این هنوز زندسسسس
دست خودم نبود باور اولم بود😞
سخت بود باور همش..
پاهام میلرزیدن از شدت ترس،همش خدا خدا میکردم نیفتم کف غسالخونه
@neiynava_313
بنظرتون اگه روزی یه جنازه ببینی برای اولین بار
واکنشت چی میتونه باشه؟