eitaa logo
دفاع مقدس
4.3هزار دنبال‌کننده
19.7هزار عکس
12.7هزار ویدیو
1.1هزار فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 ✅مرجع‌ نشر آثار شـ‌هدا و دفاع‌مقدس ⚪️روایت‌گر رویدادهای جنگ تحمیلی #کپی_آزاد 🌴اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی‌ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر﴿یالیتناکنامعک﴾لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند🕌
مشاهده در ایتا
دانلود
دفاع مقدس
▫️زندگی نامه جهادگر شهید مهندس رضا نصوحی موقعی که اذان صبح روز 27 شهریور 1334 گفته شد و بانگ الله اکبر همه جا را فرا گرفت, کودکی عزیز در خانواده ای مذهبی و کارگر چشم به جهان گشود و رضا نام گرفت. بعد از گذراندن دوران کودکی وارد دبستان شد و تا ششم ابتدایی را در دبستان دهنو گذراند . لازم به تذکر است که در آن موقع رضا با چنان فقری روبرو بود که از سوخته های وسط باتری های رادیو فاسد شده به جای جوهر استفاده میکرد . رضا از سن 10 سالگی تمام وظایف دینی و شرعی خود را حتی بیشتر از واجبات و مستحبات انجام میداد, تا جایی که در همین سنین در دبستان لقب (رضا مومنه) گرفت. بعد وارد دبیرستان امام (فاضل سابق) مبارکه شد و دوران دبیرستان را با بالاترین معدل در سال 1353 به پایان رساند. در دوران دبیرستان به خاطر این که خرج تحصیلش را در بیاورد, عصر ها که خسته و کوفته به خانه می آمد, کتاب هایش را میگذاشت و به کارگاه نخ تابی میرفت  و تا آخر روز کار میکرد تا این که پدرش به عنوان کارگر کوره پز خانه در محمدیه مشغول به کار شد, در این موقع رضا نخ تابی را رها نموده و عصر ها با پای پیاده و بعدا با دوچرخه قراضه هر روز پیش پدر میرفت و به او در تهیه خامه آجر کمک مینمود و هنگامی که کوره روشن بود سه الی چهار شب تا صبح بیدار کنار پدر میماند و به او کمک میکرد و بلافاصله صبح به دبیرستان میرفت و با این چنین وضعیتی, با علاقه و پشتکار درس میخواند . کلاس سوم متوسطه بود که با خواندن قرآن و دعاهای مفاتیح و قصص قرآن در مسائل اسلامی ریز بین شد, تا جایی که در سال 1350 از وضع نا به سامان مملکت آگاه شد که یک روز به خانه آمده و هر چه عکس از شاه و خانواده اش در منزل بود به آتش کشید و خلاصه مبارزات سیاسیش از همان روز شروع شد. با این که درس میخواند و کار هم میکرد به مجرد این که ساعتی فراغت به دست می آورد, دوستانش را جمع میکرد و گاهی در بیشه زار ها و کوهستان های کنار دهنو و گاهی در منزل, آنها را با مسائل اسلامی و سیاسی آشنا مینمود و به مبارزه دعوتشان میکرد. در سال 1353 مبارزات خود را به صورت آشکار آغاز کرد و در روز عاشورای همان سال تصمیم گرفت در مسجد سخنرانی کند که در آن موقع عده ای نا آگاه به او تهمت بهائیت زدند . در سال تحصیلی 53-54 در کنکور شرکت نمود و در رشته مهندسی کشاورزی دانشگاه اهواز قبول شد و مشغول تحصیل گردید. از همان سال اول د انشگاه , ضمن درس خواندن جهت ادامه مبارزاتش تصمیم گرفت که برای تامین هزینه مورد نیاز خود کار کند و در همین رابطه تدریس خصوصی و حسابداری کارگاه جوشکاری را در اوغات بیکاری انجام میداد. در سال های دوم و سوم دانشگاه که از مزارع آزمایشی که در محوطه دانشگاه داشت, اقدام به فروش سبزیجات آن با دوچرخه مینمود . بالاخره با هزینه های به دست آمده اقدام به خرید یک عدد ضبط صوت و تعدادی نوار کرد و در هدفش از کار اضافی معلوم شد و با ارتباطی که با حجت الاسلام گلسرخی داشت به مبارزات خود ادامه داد. همچنین عصرها در مراسم تدریس قرآن و سخنرانی که در مکتب قرآن واقع در بازار سبزی اهواز با دعوت از دوستان خود شرکت مینمود . در سال 56 بود که با تعدادی از همرزمانش اعتصابات دانشگاهی اهواز را رهبری مینمود و پس از این که چهره اش برای گاردی های دانشگاه مشکوک به نظر رسید و ایشان را دستگیر کردند , در بازرسی از کلاسورش قطعنامه 17 ماده ای بر علیه رژیم طاغوت و تعدادی از شماره تلفن های روحانیون قم را یافتند و در همین رابطه ایشان را شکنجه نمودند و در همان موقع نسبت به جا به جابی نوارها و اعلامیه هایش که منزل دامادشان بود اقدام شد. پس از آزادی مجددا به پخش اعلامیه و نوار در سطح دانشگاه اقدام نمود و در همین هنگام بود که مبارزات اسلامی مردم به رهبری امام خمینی بر علیه رژیم طاغوت, به اوج خود رسیده بود و او از این فرصت استفاده نمود و به روستا آمد و سازماندهی مبارزات را در سطح روستا و حتی خارج از روستا را به عهده گرفت و اقدام به برگزاری راهپیمایی ها, پخش اعلامیه, کتاب و نوار, سخنرانی امام و دیگران و دعوت از روحانیون جهت سخنرانی نمود.در شب پنجم محرم (یال 57) مامورین رژیم طاغوت, در مسجد آمده و میخواستند روحانی محل و او را دستگیر کند که موفق نشدند و شب تاسوعا شعار مرگ بر شاه به طول سه متر را با سایر همرزمان خود در دل کوه جهت دید همگان حک نمود . او همچنان با تلاشی خستگی ناپذیر به مبارزات خود ادامه داد تا انقلاب اسلامی پیروز گردید و ایشان بلافاصله اقدام به تاسیس کتابخانه محل و مجتمع نمودن جوانان با تشکیل انجمن اسلامی روستا که هم اکنون بسیاری از شهدای محل ,از تربیت شدگان ایشان میباشند. 👇👇ادامه
دفاع مقدس
▫️زندگی نامه جهادگر شهید مهندس رضا نصوحی موقعی که اذان صبح روز 27 شهریور 1
پس از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه بلافاصله به ندای رهبر کبیر انقلاب در جهت تشکیل جهاد سازندگی لبیک گفت و اولین شعبه جهاد سازندگی را در تاریخ 20/4/1358 در مبارکه تشکیل داد که فعالیت های ایشان بدین شرح است: چهل روز مسئول اردوی جهاد سازندگی مبارکه , چهارده ماه مسئول کمیته کشاورزی و عضو شورای جهاد سازندگی لنجان, یک ماه شرکت در اردوی نظامی قمشه جهت آموزش فنون نظامی, سه ماه مسئول کمیته کشاورزی جهاد اصفهان مستقر در شوشتر, دو ماه مسئول کمیته کشاورزی و همکاری با شورای جهاد سازندگی سمیرم, 40 روز مسئول هیئت اعزامی به کشور یوگسلاوی, چهار ماه عضو هیئت آیین نامه اجرایی مراکز خدمات روستایی در جهاد مرکز, یک ماه اعزام به جبهه جهت کمک در عملیات فتح الفتوح(آزادی بستان), دو ماه و نیم مسئول روابط عمومی ستاد پشتیبانی منطقه جنگی اهواز, سه ماه عضو مهندسی عملیات و در رابطه با تدارکات جبهه در عملیات بیت المقدس و رمضان, یک ماه مسئول کمیته کشاورزی ستاد بازسازی مناطق جنگی در استان خوزستان و سپس به عنوان عضو فعال شورای بازسازی مناطق جنگی خوزستان مشغول به کار شد. تا این که در سال بعدش به زیارت بیت الله الحرام مشرف شدند و از قرار اطلاع, هنگام رساندن آوای انقلاب اسلامی به گوش سایر حجاج تر کشورهای دیگر با پلیس سعودی درگیر شده که در این درگیری همسنگرش شهید حاج اسماعیل بهرامی مجروح گردید. ناگفته نماند که قبل از مناسک حج در تابستان گذشته تشکیل خانواده دادو پس از بازگشت از حج فعالیت های خود را در جهت بازسازی ادامه داد تا این که سال بعدش برای عاشورای حسینی به روستای دهنو تشریف آوردند و با هم فکری دوستان,پیشنهاد خواندن نماز وحدت در روز مذکور را نمودند که متاسفانه در اثر حرکات نا آگاهانه عده ای , انجام نشد و ناچار ایشان از شدت ناراحتی روحی به حال  اغما رفتند و پس از بهبودی به قبرستان و کوه رفته و مشغول نماز میشدند . پس از بازگشت , پدرش علت را جویا شد که گفتند رفته بودم شکایت زنده ها را به مرده ها بکنم. شهید نصوحی اغلب روزها را روزه بود و شب ها نماز شب میخواند و به گفته یکی از همرزمان, او را در حالتی دیده بود که گریه میکرد و از خدا آرزوی شهادت مینمود تا این که در تاریخ ۵ اسفند ۱۳۶۲ در عملیات خیبر همراه با چند تن از همرزمانش همچون مولایش امام حسین(ع) سر خود را در راه اسلام داد و به آرزوی دیرینه اش , شهادت در راه خدا نائل گشت. روحش شاد و راهش مستدام باد ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
چهارم اسفند ماه ۱۳۶۴ --- سالروز شهادت عبدالله نوریان، فرمانده تخریب و مهندسی تیپ ۱۰ سیدالشهداء(ع) دردوران دفاع مقدس خاطره ای از شهید: ▫️حاج عبدالله باحاج‌ قاسم میخواست وارد دوکوهه شود،دژبان نمیگذاشت؛اینها کارت تردد نداشتند.عبدالله گفت:ما بچه‌های گردان تخریب تیپ سیدالشهدا هستیم دژبان پرسید:همان که فرمانده‌اش حاج‌عبدالله است؟ حاج قاسم گفت:«بله» ودژبان گفت:خوش به حالتون دژبان ‌رفت و طناب را انداخت تاماشین عبور کند؛حاج قاسم میگفت:وقتی داخل شدیم،‌عبدالله روی داشبرد ماشین زد وگفت نگه‌دار» ایستادم؛ سپس سراغ دژبان رفت وگفت: توعبدالله رامیشناسی؟ ـ نه تعریفش را شنیدم ـ عبدالله بنده بد خداست دژبان یقه حاج‌عبدالله را گرفت وگفت:عبدالله بنده بد خداست؟! میخواست ‌عبدالله را بیرون بیاندازد،مارفتیم و او را جدا کردیم.گفتیم ولش کن دژبان گفت:اگردفعه بعدبیایید وکارت نداشته باشید، راهتان نمیدهم.این دفعه بخاطر فرمانده‌ راهتان دادم که بدش را گفتید آنشب حاج‌عبدالله به گردان آمده وخیلی به هم ریخته بود و حال خوبی نداشت؛باناراحتی ‌گفت:شما درگردان زحمت می‌کشید ومن مشهور شدم او آن شب به این نتیجه رسیده بودکه گردان را رهاکند وبه کردستان برودتاگمنام بماند ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
دفاع مقدس
چهارم اسفند ماه ۱۳۶۴ --- سالروز شهادت عبدالله نوریان، فرمانده تخریب و مهندسی تیپ ۱۰ سیدالشهداء(ع) د
💠 🌴در عملیات "خیبر" یگان تخریب لشگر۱۰ سید‌الشهدا به فرماندهی شهید «حاج عبدالله نوریان» حضوری فعالانه ‌داشت. و تیم‌های معبر، مامور به گردان‌های رزمی‌و تیم‌های انفجار مواضع و موانع دشمن فعال بودند. 🌿 رزمندگان این گردان در چند مأموریت برای شڪافتن دژهای دشمن درجزیره شرڪت ڪردند و با شڪافتن دژ شرقے جنوبی و رها کردن آب در منطقه مانور تانڪهای دشمن، از مانور ادوات نظامی دشمن ڪاسته و با مین گذاری بر روی «پَد» شرقی جزیره مجنون در شب‌های ۱۶ و۱۷ و۱۸ اسفند ۶۲ در حالے ڪه نور افڪن تانڪ‌ها سطح جاده را روشن ڪرده بود حماسه‌ای دیگر آفریدند. سهم این گردان از شهدا در "عملیات خیبر" ۲۱ شهید شد. 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
دفاع مقدس
💠 #تخریب‌چی 🌴در عملیات "خیبر" یگان تخریب لشگر۱۰ سید‌الشهدا به فرماندهی شهید «حاج عبدالله نوریان» ح
🌴 در عملیات «والفجر 4» مریوان در دشت شیلر می‌خواستیم یک مین قمقمه‌ای را منفجر کنیم‌، اما نمی‌توانستیم؛ نه خنثی می‌شد و نه منفجر. حاج عبدالله آمد و گفتیم: «نمی‌شود این را کاری کرد» او گفت: « گفتید؟» 🔸گفتیم: «بله، گفتیم». 🔹او بسم‌الله‌الرحمن الرحیم گفت، همان کارهای مرا انجام داد و ترکید؛ حاج عبدالله گفت: «شما بگویید بسم‌الله‌ الرحمن الرحیم کار درست می‌شود». 🔺حسین روشنی قائم مقام اطلاعات لشکر 10 سیدالشهدا بود؛ می‌گفت: «در جاده اهواز ـ خرمشهر ماشینم خراب شده بود؛ داشتم دل و جگر این ماشین را در می‌آوردم؛ هر چه تلاش می‌کردم نمی‌توانستم آن را درست کنم؛ دیرمان شده بود. ماشین حاج‌عبدالله آمد. ـ حسین آقا چی شده؟ ـ ماشین درست نمی‌شود. ـ بسم‌الله الرحمن‌الرحیم گفتید؟ ـ بله، بسم‌الله گفتیم. ⚪️ آمد و بسم‌الله‌الرحمن الرحیم گفت و استارت زد و ماشین روشن شد...... -(راوی: علیرضا زاکانی//شهردار فعلی تهران) ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
8.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴 خداوند حاضر و ناظر بر اعمال ماست. 🎥 فیلم | خاطره علیرضا زاکانی از ، فرمانده گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء علیه السلام عملیات والفجر 8 - - 4 اسفند 64 - سالروز شهادت عبدالله نوریان، فرمانده تخریب ومهندسی تیپ10سیدالشهداء(ع) در دوران دفاع مقدس ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
💠 فرمانده افسانه ای، عارف و مراد بچه های تخریب لشکر سیدالشهدا(ع) شاگرد آیت الله حق شناس (ره) 🌷 شهید حاج عبدالله نوریان 🌴 در وصف : ایشان بودند. ✍️ دستنوشته تاریخی شهید: « اگر مال، مالِ خداست. چرا انفاق نکنیم و اگر بدنِ ما مالِ خداست، چرا در راه خدا قطعه، قطعه نشود » ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
19.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | زندگینامه سردار شهید حاج عبدالله نوریان ⚪️ فرمانده گردان تخریب و مهندسی لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) تهران 🌱متولد: تهران - شمیران // ۱۳۴۰ 🌷شهادت: ۴ اسفند ماه ۶۴ (فاو - بصره عراق) ▫️مزار: آستان مبارک امامزاده علی اکبر (ع) چیذر 🌴 دوران جنگ تحمیلی ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
⚽️ 🌷شهیدحاج عبدالله نوریان ،فرمانده گردان تخریب لشکر10سیدالشهدا پا به توپش حرف نداشت.اما همه این بازی ها رو دامهایی می‌دونست که انسان رو گرفتارمی‌کنه و پریدنش رو به تاخیر می‌اندازه ا▫️🔹▫️🔹▫️🔹 💠شهید نوریان، فرمانده گردان تخریب لشکر1سیدالشهدا پا به توپش حرف نداشت اما همه این بازیها رو دام هایی می‌دونست که انسان رو گرفتار می‌کنه و پریدنش رو به تاخیر می‌اندازه ا▫️▪️▫️▪️ ⭕️موقعیت در جاده اهواز خرمشهر بعلت صاف و کفی بودن جون می‌داد برای فوتبال بازی کردن. یکی دوباری در نبود بازی کردیم 🔸یکبار در حال فوتبال بازی بودیم که شهیدنوریان با ماشین وارد مقر شد و همه به احترام ایشون بازی رو رها کردیم و دورش حلقه زدیم. ایشون بعد از احوالپرسی با بچه ها با مهربانی و جوری که توی ذوق ما نوجوون ها نخوره گفت: برادرها این بازی ها برای ما نیست. اصلا ما وقت اضافی برای بازی نداریم و اون هم این بازی فوتبال ، که انگلیسی ها برای مشغول کردن ما اختراع کردند یه توپ وسط زمین می‌اندازند و همه رو سرگرم میکنند ▪️بعد از اون تذکر، تا آخر جنگ و حتی بعد از شهادت حاجی کسی دنبال فوتبال نرفت البته این گفته شهید نوریان برای اهلش بود برای اونهایی که بهشون سفارش کرد که . مخاطب های عبدالله نوریان الان در عرش به ما فرشی ها می‌خندند. 🔺البته شاید بعضی ها بخونن و بخندن. شهادت برای اهلشه. کسی که میخواد شهید بشه باید تعلقات رو قبلاً شهید کنه 🔹صدق رسول الله صل الله علیه واله و سلم که فرمود: در آخرالزمان شها، خوبان امت مرا گلچین میکنه
11.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 📢 فایل صوتی از فرمانده گردان مهندسی و تخریب لشگر10 روز اول عملیات والفجر8(جزیره ام الرصاص) // ساعت 5 غروب -- در حال ارائه گزارش از آخرین وضعیت او کمک میکند به حاج علی فضلی، فرمانده لشگر و حاج جعفر جنگروی برای هدایت عملیات 🌴دوران 🎤 بعد از ۳۹ سال این صوت را گوش می دهیم. 🌷 چهارم اسفند ماه 1364 - سالروز شهادت حاج عبدالله نوریان (فاو - بصره عراق) — فرمانده تخریب لشکر 10 سیدالشهدا(ع) کانال 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱