eitaa logo
آبـےعزیزمن ؛
367 دنبال‌کننده
338 عکس
2 ویدیو
1 فایل
- برای زندگی . دستانت را می‌خواهم که قلبم را نگه دارم ! کسی به نام من : @hp_a8z - آبـے بود ؛ حضورش بوۍ دریا مۍداد .
مشاهده در ایتا
دانلود
آبـےعزیزمن ؛
با صدای محوت که مثل نسیمی از کنارم رد میشه ؛ لطفا فقط یکبار دیگه اسمم رو صدا بزن ! یا اینکه زیر غروب یخ زده خورشید ایستادم . ولی می خواستم قدم به قدم به سمتت بیام ! S till with you هنوز با توام :] در یک اتاق تاریک بدون هیچ نوری ؛ من نباید به این عادت کنم . ولی خیلی آشناست . صدای تقریبا آروم تهویه ی هوا ، اگه حتی این رو هم نداشتم ؛ فکر کنم از هم کاملا می پاشیدم ! با هم می خندیدیم ، با هم گریه می کردیم :] حدس میزنم این احساسات ساده همه چیز من بودن ! قرار کی باشه؟ اگه بتونم دوباره تو رو ملاقات کنم میخوام به چشمات نگاه کنم ؛ و بگم، دلم برات تنگ شده ! در خاطراتی که خیلی درخشان بودن . بارون میباره، حتی زمانی که تنهایی می رقصم . . وقتی این مه از بین بره ؛ با پاهای خیس شده به سمتت میدوم . پس اون موقع منو در آوغش بگیر ! اون ماه تنها به نظر می رسه . . چون جوریه که انگار داره درخشان توی آسمون شب اشک میریزه ! حتی با دونستن اینکه صبح از راه میرسه ؛ میخواستم مثل ستاره ای توی آسمونت جا بگیرم ! یک روز ، یک لحظه اگه میدونستم یک روزی اینطوری میشه ، ازش بیشتر در خاطراتم جمع می کردم ! قرار کی باشه ؟ اگه بتونم دوباره تو رو ملاقات کنم ؛ میخوام به چشمات نگاه کنم ؛ و بگم دلم برات تنگ شده ! یک روز ، یک لحظه اگه میدونستم یک روزی اینطوری میشه ؛ ازش بیشتر در خاطراتم جمع می کردم ! قرار کی باشه ؟ اگه بتونم دوباره تو رو ملاقات کنم میخوام به چشمات نگاه کنم ، و بگم دلم برات تنگ شده ! در خاطراتی که خیلی درخشان بودن . بارون میباره ، حتی زمانی که تنهایی می رقصم ! وقتی این مه از بین بره . . با پاهای خیس شده به سمتت میدوم ؛ پس اون موقع منو در آوغش بگیر ! پشت لبخندهای مبهمت که به سمت زده میشن . میخوام یه نور دوست داشتنی بنفش رو نقاشی کنم ( بکشم ) . با اینکه ممکنه قدم هامون از ریتم خارج شده باشن ( با هم مطابفت نداشته باشن ). اما میخوام این مسیر رو با تو قدم بزنم ! Still with you هنوز با تو ام . .
تن او بھ تنم خورد ؛ مرا برد ، مرا برد . .
از صبر می‌‌زند دلِ مغرور ، لاف‌‌ها . . - حزین لاهیجی
بانگ ِ خون در دلِ ریشم برخاست ! پر شدم از فریاد . . هفتمین اختر این صبح سیاه ، دلِ من بود که بر خاک افتاد . - هوشنگ ابتهاج
نشنوم ناله خود را دگر از مستی درد ! آه گوشم شده کر یا که زبانم شده لال ؟ - ه . ا . سایه
بی‌ واسطه روزی هوس دیدن ما کن !
از زمین و آسمان از در و دیوار درد میبارد درد . . !
بغلم کن که دلم ، جان دگر میخواهد :]