ســـــــــــــــــــلام خدمت اعضای محترم
مـــــــهمان عزیز امشب ما 👇👇👇
شهید نصرالله حبیب الهی هستند
پیامکی_از_بهشت 💐
توکل از بالاترین مراتب است و با توکل می توان مشکل ترین موانع را از سر راه ترقی و تکامل انسان ها برداشت .
اگر با توکل به خدا وارد هر کاری شدیم ، خود وسیله ی تحقق بخشیدن بخواست خداوند متعال شده ایم .
🌹 #شهید_والامقام
🕊 #نصراله_حبیب_الهی
#بخشیازوصیتنامه
یاد شهدا کمتر از شهادت نیست
شادی روح امام و همه ی شهدای
عزیز خاصه مهمان امشب مون
14دسته گل صلوات هدیه کنیم
خدایاازعمرم بگیربرعمر رهبرم بیفزا
کوتاهترین دعا برا بزرگترین آرزو
اللهم عــــــــجل لولیک الفرج
الـــتماس دعای فــــرج آقا جانم
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
#شهیدانه
#بزرگ_مردان_کوچک
#شهید_والامقام
#غلام_تشکری
#شهیدی که با کیسه گونی خود را به منطقه عملیاتی #دفاع_مقدس رساند
ایثارگر رزمنده ، حبیب خمبر در خصوص نحوه شهادت شهید غلام تشکری این چنین می گوید :
اولین بار که رفتیم جبهه، رفتیم ورزشگاه تختی آبادان .
من ریزاندام بودم.
ما را بردند خط ولی غلام تشکری را که از من هم ریزتر برد به خط نبردند.
بعد از چند روز که ما برای بردن تدارک به شهر آمدیم، پیش غلام تشکری هم رفتیم، خیلی گریه کرد و مدام از ما می خواست که او را هم ببریم خط و به ما می گفت: فقط یک دور خط رو ببینم.
چند نفری نشستیم ببینیم چطور می شود او را با خودمان ببریم، در نهایت یک تصمیم و فکری به ذهن یکی از بچه ها رسید، ولی برای ورود به خط باید نامه می داشتید و گرنه دژبانی نمی گذاشت وارد منطقه بشوید.
بالاخره ما وسایل را که شامل میوه و هندوانه هم بود، خریدیم و غلام تشکری را هم داخل یک کیسه گذاشتیم و درش را هم بستیم.
آمدیم دژبانی و شانس غلام ، دژبانی هم وسایل را نگاه کرد و چیزی به ما نگفت.
از دژبانی رد شدیم و وقتی به خط رسیدیم، قضیه را به فرماندهی گفتیم.
فرمانده ما ، شهید عباس مروت بود، قبول کرد ولی گفت: نباید این کار را می کردید.
فرداش متوجه شدیم که یک نفربر عراقی که پرچم (پارچه سفیدی ) آویزان کرده بود و نشانه تسلیم شدن داشت، به سمت ما می آید.
فرمانده به ما گفت: بچه ها مواظب باشید شاید کلکی در کار باشد.
نفربر آمد و آخرش هم از خط رد شد و دو تا برادر (واقعا با هم برادر بودند) از نفربر پیاده شدند و خودشان را به ما تسلیم کردند.
فرمانده گفت: الان که نیرو نداریم اینها را ببرد عقب، پس چه کار کنیم؟
قرار شد که برادر تشکری مراقب این دو باشد.
غلام هم که تا این لحظه هنوز فکر می کرد شاید اونو برگردانند، از مسئولیت داده شده به خودش خوشحال شد و آمد در کنار آن دو برادر عراقی و شد نگهبان آن دو.
هنوز ساعتی از تسلیم شدن آن دو عراقی نگذشته بود که ناگهان خمپاره اندازهای عراقی، شروع به کار کرد.
خمپاره ها مدام روی منطقه ما فرود می آمدند که متاسفانه خمپاره ای به محل غلام و آن دو برادر عراقی افتاد و هم غلام و هم آن دو عراقی بر اثر این خمپاره، بدنشان پاره پاره شد .
خمبر در حالی که انگار این صحنه همین الان داشت برایش نشان داده می شد، با حسرتی کامل گفت: شهید تشکری فقط یک شب پیش ما بود و قسمتش شهادتی به اینگونه بودف یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
#شهیدانه
#شهید_والامقام
#محمدعلی_جهان_آرا
بچه ها ، اگر شهر سقوط کرد آن را دوباره فتح خواهیم کرد ، مواظب باشید که ایمانتان سقوط نکند .
ســــــــلام خدمت اعضای محترم
مـــــــــهمان عزیز امشب ما 👇👇👇
شـــــــــــهید محمد عباسی فر هستند
#شهید_والامقام
#محمد_عباسی_فر
فرزند : براتعلی
#طلوع :
🗓 1334/04/09 🗓
محل تولد : نجف آباد
وضعیت تاهل : متأهل
شغل : آزاد
#عروج :
🗓 1400/06/11 🗓
مسئولیت : بسیجی
محل #شهادت : اصفهان
نحوه شهادت : عوامل جانبازی
مزار #شهید :
#گلزار_شهدای_نجف_آباد
یاد شهدا کمتر از شهادت نیست
شادی روح امام و همه ی شهدای
عزیز خاصه مهمان امشب مون
دسته گل صلوات هدیه کنیم
خدایاازعمرم بگیربرعمر رهبرم بیفزا
کوتاهترین دعا برا بزرگترین آرزو
اللهم عــــــــجل لولیک الفرج
الـــتماس دعای فــــرج آقا جانم
🇮🇷🌹🕊🥀🕊🌹🇮🇷
#در_محضر_شهدا
#شهید_والامقام
#سید_مرتضی_آوینی
شکست ما آن جاست که #اقتصاد بتواند بر سایر وجوه زندگی ما غلبه پیدا کند و اگر چنین نبود و دشمن بر این حقیقت وقوف نداشت، بدون شک همه تلاش خود را در این جهت تمرکز نمیبخشید. جنگ نفت و حملات سازمانیافته دشمن به مراکز صنعتی ما نشاندهنده همین واقعیت است که استکبار جهانی میخواهد با تحمیل #فشارهای تحملناپذیر اقتصادی، ما را وادار کند که از #اعتقاداتمان صرف نظر کنیم. آنها میخواهند با اقتصاد بر اعتقاد ما غلبه کنند، و انصافاً در دنیای امروز، اگر هم راهی برای غلبه بر ایمان و اعتقاد وجود داشته باشد، #همین است و لا غیر.
📚 کتاب « توسعه و مبانی تمدن غرب » ، صفحه ۹۵
ســـــــــــــــــــلام خدمت اعضای محترم
مـــــــهمان عزیز امشب ما 👇👇👇
شهید نصرالله حبیب الهی هستند
پیامکی_از_بهشت 💐
توکل از بالاترین مراتب است و با توکل می توان مشکل ترین موانع را از سر راه ترقی و تکامل انسان ها برداشت .
اگر با توکل به خدا وارد هر کاری شدیم ، خود وسیله ی تحقق بخشیدن بخواست خداوند متعال شده ایم .
🌹 #شهید_والامقام
🕊 #نصراله_حبیب_الهی
#بخشیازوصیتنامه
یاد شهدا کمتر از شهادت نیست
شادی روح امام و همه ی شهدای
عزیز خاصه مهمان امشب مون
14دسته گل صلوات هدیه کنیم
خدایاازعمرم بگیربرعمر رهبرم بیفزا
کوتاهترین دعا برا بزرگترین آرزو
اللهم عــــــــجل لولیک الفرج
الـــتماس دعای فــــرج آقا جانم
💐🕊🌹🕊🌹🕊💐
#شهیدی که به دست منافقین تکه تکه شد
#شهید_والامقام
#سید_جلیل_موسوی
سید جلیل متولد ۱۳۳۸ از دلاور مردانی بود که در نبرد پیروزمندانه مرصاد به درجه شهادت نائل آمد و با اقتدا به مولایش امام حسین (ع) و یاران با وفایش با بدن ارباً اربای خود به سوی حق شتافت.
از ایشان چهار فرزند به یادگار مانده که یکی از آنان پسر و به سفارش ایشان رضا نامگذاری شده است .
همه رزمندگان درگیر مواجهه با دشمن بودند و مهمات تمام شده بود و فرستادن مهمات تقریباً ناممکن شده بود، زیرا هیچ ماشینی از تیررس دشمن در امان نبود ، آنسان که فرماندهی از بچهها درخواست یک داوطلب برای رساندن مهمات کرد. سید جلیل شجاعانه برخاست و این مأموریت را به عهده گرفت .
ماشین را پر از مهمات کردند و او با هر زحمتی که بود، خود را به رزمندگان اسلام رساند و مهمات را تحویل داد.
در راه برگشت وقتی که جنازه مطهر شهدا و مجروحان را بر زمین دید، در کناری ایستاد و شروع به جمع و سوار کردن آنان در ماشین کرد.
جنازهای که به پشت افتاده بود توجهش را جلب کرد.
او را برگرداند ، ناگهان با یکی از زنان گروهک منفور منافقین طرف شد که زنده بود.
زن شرور سریع لباسش را درید و تن خود را نمایان ساخت.
سید جلیل رویش را برگرداند و در یک آن، این زن منافق که تله منافقین شده بود و چند تن دیگر از منافقین کوردل به او حملهور شدند و او را اسیر کردند.
همرزم شهید که داماد خانواده آنان نیز بود، از دور با دوربین صحنه را میدید و آنچه دیده اینچنین توصیف میکند : نخست دستهایش را در حالی که زنده بود، قطع و سپس صورتش را تیرباران کردند و دیگری وحشیانه به او حملهور شد و سرش را از پشت سر برید و آنسان که همه ما او را از دور میدیدیم، آنان ناجوانمردانه شروع به قطعه قطعه کردن اعضای سید جلیل کردند.
من تا جایی که او را میدیدم، هیچ خم به ابرو نیاورد و در حالی که زنده بود ارباً اربا شد .
این مسأله باعث شد که بچههای ما قوت دیگری گرفتند و یورش بیشتری به دشمن آوردند و به عبارتی با شهادت سید جلیل ورق برگشت و ما توانستیم خودمان را به جلو بکشیم .
وقتی به پیکر قطعه قطعه شده سید رسیدم، تنها کاری که از دستم برآمد، جمع کردن پیکر و قرار دادن آن در زیر یک ماشین بود.
چند روز بعد که پیکرش را خودم به عقب آوردم، هیچ علامت شناسایی دقیقی در بدن او نبود و صورتش غیرقابل شناسایی شده بود. کمی که دقت کردم بازوی او را یافتم که بر رویش نوشته بود « دوستت دارم مادر » .
یادشهداکمترازشهادت نیست
شهدارایادکنید حتی با یک صلوات
🕊🌹🥀🌴🥀🕊🌹
#خاطرات_شهدا
#شهید_والامقام
#مهدی_ظل_انوار
مهدی در دفتر خاطراتش نحو ه ی زخمی شدنش را اینگونه می نویسد:
هنوز اولين سنگر تمام نشده بود كه صداي زوزه گلوله خمپاره را شنيديم خود را روي زمين انداختم اما دير شده بود و خون بصورت فورانم از ران پايم بيرون ميزد بسرعت با برادران خوبم با دستمال گردن سعي در جلوگيري از خونريزي نموديم و بالاخره پس از بستن 4-5 دستمال گردن روي زخم خونريزي بند آمد و تازه متوجه شدم كه يك تركش هم به كتف چپم خورده است و از آن خون جاري گرديده . دو نفر از برادران من را بروي شانه گرفته و بطرف پايين حركت كرديم در بين راه چند بار حالم بهم خورد ولي چون مي دانستم كه نيرو در بالاي كوه كم است سعي داشتم كه آن دو نفر را هم به بالاي كوه بفرستم و اگر شده خود را روي زمين بكشم وبه پايين بروم. ولي آنها زير بار نرفتند و تلاش من براي متقاعد كردن آنها به رها كردن من بي فايده بود.
مسير سخت و طولاني بود و من هر از گاهي بيهوش شده و دوباره بهوش مي آمدم و برادران نيز خسته و بي رمق شده بودند پس از هفت ساعت طي راه به قاطر برخورد كرديم و برادران با فشار قاطر را گرفته و دو ساعت نيز بر روي قاطر طي مسير كرديم تا به محل تخليه مجروحين رسيديم. نمی دانيد كه چقدر دلم مي خواست آن بالا باشم وبه ياري برادران بشتابم زيرا مي دانستم كه آنها چه ميكشند. اما خداوند اين چنين خواسته بود.
#شهيد_والامقام
#اسماعیل_پورحسن
فرزند : رضاقلی
#طلوع :
🗓 1344/04/10 🗓
محل تولد : نجف آباد
وضعیت تاهل : مجرد
#غروب :
🗓 1361/02/24 🗓
مسئولیت : جهادگر
محل #شهادت : جاده اهواز ـ خرمشهر
عملیات : بیت المقدس
مزار #شهید :
#گلزار_شهدای_نجف_آباد
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
گذری کوتاه بر زندگی
#شهيد_والامقام
#جواد_سلیمانی
جواد پس از #شهادت برادرش عباس، در سال ۱۳۶۱ به عضویت بسیج مسجد خندق آباد در آمد و الگوی خود را برادر #شهیدش عباس قرار داد.
او با ارتباط و انسی که با بسیجیان بویژه #شهید، #علی_اصغر_آل_آقا، معاون تخریب قرارگاه خاتم و #شهید_حجت_عراقی گرفته بود، در زندگی خودش تحول زیادی را ایجاد کرد.
#شهید_جواد_سلیمانی پس از طی آموزش در بسیج و پادگان امام حسین (ع) در حساس ترین مقطع جنگ تحمیلی عازم جبهه های حق علیه باطل شد. او در سال های ۶۳ و ۶۴ با #شهید_بروجردی در آستانه عملیات به جبهه رفت و پس از عملیات به تهران بازگشت.
از بهمن سال ۱۳۶۴ تا اسفند سال ۱۳۶۵ بغیر از مدت دو ماهی که بخاطر مجروحیت در بیمارستان بود، تمام مدت را بطور پیوسته در جبهه حضور داشت و در عملیات های والفجر۸ ، کربلای ۱ و کربلای ۵ شرکت کرده بود.
#جواد در عملیات کربلای ۵ در منطقه شلمچه بر اثر اصابت ترکش از ناحیه دست و پا مجروح می شود و پس از گذراندن مدت کوتاه نقاهت در حالی که دستش در گچ بود دوباره به جبهه برگشتند.
#شهید_سلیمانی عضو گردان کمیل از لشکر محمد رسول ا... (ص) بود و در عملیات تکمیلی کربلای ۵ در شلمچه شرکت می نماید که در این عملیات هنگام شلیک آرپی جی به سنگر تیربار دشمن، مورد هدف دشمن بعثی قرار گرفته و مجددا از ناحیه پا به شدت مجروح می گردد که در حال انتقال به عقب در اثر انفجار مین به برادر شهیدش ملحق می شود
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#محمدمهدی_خادم_الشریعه
#طلوع :
🗓 1337/03/01 🗓
محل تولد : سرخس
#عروج :
🗓 1361/02/31 🗓
مسئولیت : فرمانده تیپ ۲۱ امام رضا(ع)
عملیات : بیت المقدس
مزار #شهید :
#حرم_مطهر_امام_رضا_ع