eitaa logo
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
1.1هزار دنبال‌کننده
37.1هزار عکس
31.2هزار ویدیو
154 فایل
کانال دوستداران شهید مدافع حرم شهید عباس کردانی لینک کانال @abbass_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ارتباط با خادم کانال،، @mahdi_fatem313
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 حدیث روز 💠 💎 روایتی خواندنی و کاربردی 🔻امیرالمومنین علیه السلام: و إِذَا وَجَدْتَ مِنْ أَهْلِ الْفَاقَةِ مَنْ يَحْمِلُ لَكَ زَادَكَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَيُوَافِيكَ بِهِ غَداً حَيْثُ تَحْتَاجُ إِلَيْهِ فَاغْتَنِمْهُ وَ حَمِّلْهُ إِيَّاهُ وَ أَكْثِرْ مِنْ تَزْوِيدِهِ وَ أَنْتَ قَادِرٌ عَلَيْهِ فَلَعَلَّكَ تَطْلُبُهُ فَلَا تَجِدُه‏ 🌸 اگر مستمندى را دیدى كه توشه‌ات را تا قیامت مى‌برد و فردا كه به آن نياز دارى به تو باز می‌گرداند، کمک او را غنیمت بشمار، و زاد و توشه را بر دوش او بگذار، و اگر قدرت مالى دارى بيشتر انفاق کن و همراه او بفرست؛ زیرا ممکن است روزی در رستاخیز در جستجوى چنین فردی باشى و او را نیابی. 📚 نهج‌البلاغه، نامه ۳۱ 🍀🌷🍀 @abbass_kardani 🍀🌷🍀
🌷 گرفته بودیم و می آمدیم طرف خوابگاه چندتا سنگ به نانها چسبیده بود. مصطفی کندشان و برگشت سمت . میگفت «بچه بودم، یه بار نون سنگگ خریدم، سنگ هاش رو خوب جدا نکرده بودم؛ بهش چسبیده بود. خونه که رسیدم، بابام سنگ ها رو جدا کرد داد دستم، گفت برو بده به . نونواها بابت اینا میدن.» 🌷 🍀🍀یاد شهدا کمتر از شهادت نیست 🍀🍀 🍀🌷🍀 @abbass_kardani 🍀🌷🍀
🌷🕊💐🌹💐🕊🌷 دشمنان و منافقين بايد بدانند كه مردم ما بیدارند و ديگر فريب شما را نخواهند خورد و بدانيد كه همانطور كه شاه و عمالش ، بني صدر و پيروان منافقش را كنار زدند ، با هوشياري و شجاعتي که دارند بقیه را هم به گور فرستاده و رسوا خواهند كرد ، پس به دامن اسلام عزيز برگرديد . 🕊 🕊 🌹 🌹 ✋ ✋ 🌺 🌺 🌷🕊💐🌹💐🕊🌷 @abbass_kardani 🌷🕊💐🌹💐🕊🌷
03 Darhaye Dozakh _ Ramezan 1396 _Mazandaran.mp3
9.91M
🔈 🔊 جلسه سوم * بسته بودن درهای جهنم و باز بودن درهای بهشت چه تاثیری در دنیای ما دارد؟ * پاداش و کیفر اعمال انسان در دنیاست یا آخرت؟ * حقایق عالم ملکوت را در دنیا جدی بگیریم!!! * انذار امام باقر علیه السلام به ابن ابی العوجا درباره اعتقاد به معاد و قیامت * نمونه ای از مکاشفه برزخی شیخ رجبعلی خیاط رحمه الله علیه ⏰ مدت زمان: ۲۳:۲۱ @abbass_kardani🌹
بسم الله الرحمن الرحیم به لطف خدا و با عنایت اهل بیت ع و باکمک تلاش بی وقفه خیرین قرارداد منزل این خانواده بسته شد! جا داره از خیرین تشکر ویژه کنم، و تمام کسانی که در جمع آوری کمک های نقدی و غیر نقدی به ماکمک کردند کمال تشکر را دارم ! ان شاءالله اجرتون با حضرت زهرا س
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#‌ɦɨcɦ🔪: ﴾﷽﴿ 💠 💠 صداے جر و بحث پدر و مادرم بلند شد. مادرم پدرم را سرزنش میڪرد،ڪسے در اتاق را باز ڪرد؛بے توجہ صورتم را روے بالش فشار دادم. انگار ڪسے روے تخت آمد،سرم را بلند ڪردم؛یاسین ڪنارم روے تخت نشستہ بود. دست ڪوچڪش را بہ سمت صورتم آورد و گفت:گریہ نڪن آبجے! چیزے نگفتم،فقط چند قطرہ اشڪ از گوشہ ے چشمانم چڪید. یاسین ادامہ داد:من بزرگ شم پلیس میشم نمیذارم ڪسے اذیتت ڪنہ! روے تخت نشستم،با لبخند بہ یاسین زل زدم. روے زانوهایش بلند شد تا قدش بہ صورتم برسد. دوبارہ دستش را روے گونہ ام ڪشید و گفت:من هیچوقت مرد نمیشم! با تعجب گفتم:چرا؟! _آخہ نمیخوام گریہ تو دربیارم! محڪم در آغوشش گرفتم،چرا همہ مثل ڪودڪ ها خوب نبودند؟! اصلا چرا بزرگ میشدیم؟! ڪنار گوشش زمزمہ ڪردم:مرداے واقعے ڪہ گریہ ے دخترا رو درنمیارن! آرام گفت:پس مردا چے ڪار میڪنن؟! چشمانم را بستم و ڪنار گوش مردے ڪہ میخواستم بزرگ ڪنم گفتم:مَردا مراقبتن! لبانش را روے موهایم گذاشت:من مراقبتم آبجے! من هم لبانم را روے گونہ اش گذاشتم:تو بزرگ شدے مرد باش،باشہ یاسین؟! مردانہ و محڪم گفت:چشم! روے تخت دراز ڪشیدم،یاسین هم در آغوشم بود. چشمانم را بے توجہ بہ صداے بحث پدر و مادرم دوبارہ بستم. در حالے ڪہ عطر تلخے ڪہ در اتاق ماندہ بود را نفس میڪشدم گفتم:بالاخرہ یہ مرد میاد! از بچہ ها خداحافظے ڪردم و از ڪلاس خارج شدم. دوهفتہ از ماجراے شب دزدے میگذشت،رابطہ ے من و پدرم هم سردتر از همیشہ شدہ بود. ڪسے پلیس را در جریان نگذاشت،مهم این بود صدمہ اے بہ جان و مالمان نرسیدہ! مطهرہ ڪنارم راہ مے آمد با خجالت گفت:آیہ میشہ از این بہ بعد باهم بیایم مدرسہ و برگردیم؟! با لبخند نگاهش ڪردم و گفتم:آرہ چرا ڪہ نہ؟!منم تنها میام. با لبخند جوابم را داد و چیزے نگفت. از سالن خارج شدیم،خیلے خجالتے بود. شروع ڪردم بہ تعریف ڪردن خاطرات خندہ دار بچہ ها،اول فقط لبخند میزد ڪم ڪم یخش باز شد و همراہ من خندید. از مدرسہ خارج شدیم،از ڪوچہ ے رو بہ رو باید میرفتیم. مطهرہ نگاهے بہ ڪوچہ انداخت و گفت:آیہ من باید برم خونہ مادربزرگم،امروز راهمون بہ هم نمیخورہ! ... نویسنده این متن👆: 👉 ╭┅═ঊঈ💕ঊঈ═┅╮ join : sapp.ir/roman_mazhabi ╰┅═ঊ 💌-کپی با ذکر لینک کانال مانعی ندارد...
🍀از طـرف سـاواک،رژیـم طـاغوت بـراے شـهیدبـابـایے کـہ درآمـریـکاتـحصـیل مـی کرد، 🍀مـأموری گذاشـتہ بودندتاکـارهاے وےرا زیـر نـظرقـراردهـد.ازطـرفی زمـیـنـہ گـنـاه هـم بـرای ایـشان فـراهم کـرده بودنـد. ☘شـهیـد بابایی شـب هامـی دویـد. روزے کـہ خـواستنـدازطـرف فـرمانده لـحظہ ای از اتاق خـارج شـد.شـهیدبابایی مـتوجه شـد کـہ وقـت اذان اسـت، 🍀لذا جهت قبله را مـشخص کردوبامهری که در جـیب داشـت مشغـول نـماز خـواندن شـد.هنـگامی کـہ فـرمانـده آمـریکایی آمـد،وےرادرآن حـال دیـد، 🍀پـس ازاتـمام نمـاز از اوپـرسیـد این چـہ کارے بـود کہ کردے؟‌شـهیدبابایی جـواب داد:مامـسلمان هسـتیم والان ظهـربود؛لذا نماز ظـهر خواندم 🍀فرمانده امـریکایی گـفت:بـہ من گزارش داده انـدکہ تـو شب ها مـی دوی،علت ایـن کار چیست؟ 🍀شهید بابایی جـواب داد:من جـوان مـجردی هستم ونیروے شهوانے مراتـحریـک میکـندومـن بـرای مـقابله برمـی خیـزم وآنـقدر می دوم کـہ خـستـہ شـوم وبـعد می خوابـم. فرمانده هوای بهـترین رتبه را به او داد