eitaa logo
کانال ‌متن روضه
88هزار دنبال‌کننده
818 عکس
497 ویدیو
71 فایل
👈ارتباط با ما: @babolharam_admin تبلیغ نداریم سایت: www.babolharam.net #شماره_کارت جهت مشارکت در #نذر_فرهنگی شامل تامین هزینه‌های جاری کانال، تایپ مطالب ، حفظ و نگهداری سایت و .. :👇 6273817010150831 به نام گروه جهادی بابُ‌الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
@babolharam_netInShot_20240707_115623177-mc (1).mp3
زمان: حجم: 31.52M
|⇦•روضه برای حضرت مسلم... و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده به نفس کربلایی محمد عطااللهی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ مرگ را سرآغاز زندگی بدانید، چون به قول امام حسین (ع) که می فرمایند مرگ با عزت بهتر است از زندگی با ذلت.. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•اختیار دل ماست... و توسل ویژهٔ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده نفسِ کربلایی محمد عطااللهی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ اختیار دل ما هست بدستان خودش هر که در مجلس او آمده دعوت دارد حرم اوست به هر جا که بر او گریه کند کربلایش بخدا این همه وسعت دارد روز محشر که غنیمت نخرند از آدم پیرهن مشکی ما هست که قیمت دارد گریه کردیم برایش که خودش فرموده اشک چیزیست که بر زخم طبابت دارد * به اون عاشق دلسوخته به اون ولی خدا حضرت فرمود: به شیعیان ما بگو اگه می خواید زخمای تن من خوب بشه برا من گریه کنید برای من اشک بریزید چون اشک تون مرهم این زخمای منه.* دست جمعی به سرش ریختن این مردم همه رفتن ولی شمر سماجت دارد *آری کربلا همان سرزمینیه که ابن عباس میگه در صفین بین راه رسیدیم سرزمین نینوا. امیرالمؤمنین از خستگی قدری خوابش برد.ابن عباس میگه یوقت دیدم هراسان از خواب پرید.*هی صدا می زد حسینم "غریباً وحیدً فریدا"ابن عباس میگه سئوال کردم آقا جان چی شده چه خوابی دیدید اینجوری هراسان از خواب پریدید؟ آقا فرمودند: ابن عباس خواب دیدم اینجا حسینم بین خون داره دستو پامی زنه.همین کربلایی که روز دوم محرم کاروان امام حسین می رسه اینجا همونجاییه که پیغمبر وعده اش رو داده امیرالمؤمنین به حضرت زهرا وعده اش رو داده. تو شکم مادرش فاطمه بود.چون پیغمبر رسید دید گریه می کنه فاطمه سئوال کرد چرا دخترم گریه می کنی ؟عرضه داشت بابا چند روزه جگرم با این بچه ای که تو شکممه سوخته.مگه چی میگه؟ عرضه داشت میگه" انا الغریب "من غریبم مادر پیغمبر پا بپای فاطمه گریه می کرد دلداریش می داد. گفت: آیا چیز دیگری هم گفته که امروز اینقده جزع و فزع می کنی ؟ گفت بابا امروز همش میگه" انا العطشان انا العطشان، انا العطشان، انا العطشان" مادر من تشنمه پیغمبر فرمود: صبر کن من خودم برات میگم این بچه دلیل داره هی غربتش رو میگه تشنگیش رو میگه. پیغمبر فرمود: فاطمه جان یه جایی حسینم رو می کشند که دو تا نهر آب از کنارش رد میشه تشنه اس ولی کسی به پسرم آب نمیده.اینقدر مادر و پدر گریه کردن برا این مصیبت. خیلی ابی عبدالله سخت بدنيا اومده تو شیش ماهگی وقتی حضرت زهرا گذاشتش توی گهواره روایته میگن آخه ما عادتمون اینه مادر کنار گهواره می‌شینه یه چیزی میگه.. لالا لالا لا لا لالا لا لا لالا. یعنی اصلش همینه مادر باید برای بچه لالایی بخونه اما این پسر فرق داره مادر بجای لالایی می دونی چی می خوند..هی میگفت کربلاکربلا کربلاکربلا..یه چیزی پیغمبر گفت که کربلا اتفاق می افته فاطمه یادش نرفت.. کربلااااااا کربلااااااا کربلا.اونوقت گفت یا رسول الله اولش تا شنید بین دو نهر آب سر از بدنش جدا می کنن گفت من این بچه رو نمی خوام. اگه قراره بچمو اینطور بکشن بخدا بدنيا نیومده نمی خوامش پیغمبر فرمود: صبر کن. چرا ؟چون یه نویدی پیغمبر داد.فرمود: مهدی! آن منجی عالم که قراره بیاد دادرس همه عالم باشه از صلب حسینه غصه نخوری حسینم رو شهید می کنن به فجیع‌ترین وضع حسین منو می کشند اما فاطمه جان بچه های حسین یکی پس از دیگری حجت خدا روی زمین می شن تا مهدی صاحب الزمان بدنيا بیاد و منجی مهم بود برای حضرت زهرا تا اینو شنید آروم شد* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://splus.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
و توسل ویژهٔ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده نفسِ کربلایی محمد عطااللهی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ یه سئوال کرده گفت: بابا فقط می خوام بدونم مادرم دلم آروم بشه آیا کربلا کسی هست کمکش کنه ؟کسی بچه امو یاری می کنه شما هستی؟ امیرالمؤمنین، من هستیم؟ فرمود: هيچکی نیست در عالم باطن هستیم ولی در عالم ظاهر نیستم. پس کی برا حسینم عزاداری می‌کنه..پیغمبر من و شما عزادارا رو گفته یه عده جمع می شن آخر الزمان مثل مادر مرده ها مثل جوون از دست داده ها برا حسینت گریه می‌کنن اینقده خوشحال شد فاطمه.عرض کرد یا رسول الله! والله قیامت تا دونه دونه شون رو شفاعت نکنم بهشت نمیرم.رسید کربلا هفت مرکب عوض کرده دید حرکت نمی کند زهیر را صدا کرد. زهیر سئوال کن ببین این سرزمین چه نامی داره.بزرگای قوم را جمع کردن یکی صدا زد آقا اینجا رو غاضریه میگن، یکی گفت اینجا رو نینوا میگن ،یکی گفت شاطی الفرات میگن اسمای مختلف آوردن نه انگار میدونه باید کجا بیاد فرمود: آیا نام دیگری دارد یا نه؟ یوقت پیرمردی بلند شد صدا زد کربلا. تا اسم کربلا رو آورد فرمود: همینجاس عباس خیمه ها رو بزن..* کربلا مهمون از راه اومده آب و جارو کن مسیر حرمو می دونی که واجبه نگه داری حرمت این حرم محترمو قدماشون رو روی چشات بذار اهل بیت عترت و نبوتن دامن پاکشونو رها نکن این خونواده سخاوتن عزت و کرامته الهی شونه هر امیر و شاه رو بنده می کنه یه سه ساله توی این قافله هست که نگاش مرده رو زنده می کنه حواست باشه که هیچ نامحرمی سایه مخدراتو نبینه کربلا کاشکی می شد کاری کنی تا رباب شط فراتو نبینه خاطرت باشه که زینب از حسین نباید یه لحظه هم جدا شه وقتی می خواد از ناقه پیاده شن حواست خیلی به بچه ها باشه خدا اون روز رو نیاره بچه‌ها طرف گودی قتلگاه برن با پاهایی که مثل گل نازکه روی خارای بیابونا برن میگه جمع شدن دیدن همه از محملا پیاده شدن یه محمل موند چون تشریفاتش فرق می کنه اونم محمل زینبه..حالا نوبت زینب رسید فرمود: همه برن کنار رکابدار ابوالفضله..آین محمل فرق داره دختر امیرالمؤمنین نشسته ابن خانم پنجاه وشس ساله تا حالا کسی قامتشو ندیده وقتی پیاده شد نذاشت پاش مستقیم به زمین بخوره تا اومد پایین دید علمدار زانو زده رکابشو گرفته علی اکبر یه طرف قاسم یه طرف با یه تشریفاتی‌ آوردنش عقیله بنی هاشم رو..تا رسید کربلا گفت حسین من که نرفته بودم جز مجلس زنانه برگرد تا نبینم دشنام و تازیانه *آخ برگرد برگرد برگرد یه دلشوره ای گرفت تا پیاده شد ازناقه یه وقت دید طبل جنگ می زنن آی گریه کن آماده ای یا نه ..گفت: ای کاش مینوشتی ما شیر خواره داریم یا دختران کوچک در این عماره داریم گر محملی عروسی با گاهواره داریم نه راه نه پای راه رفتن نه راه چاره داریم *رباب رو نشون حسین داد گفت رحم کن به این مادر* لب‌های ما از امروز از آفتاب خشکید تا دید حجم لشکر از اضطراب خشکید برگرد ای برادر شیر رباب خشکید «حسین جان حسین جان» ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://splus.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
@babolharam_netصوت مراسم شب دوم محرم ۱۴۰۳.mp3
زمان: حجم: 22.72M
|⇦•اختیار دل ماست... و توسل ویژهٔ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده به نفس کربلایی محمد عطااللهی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ . 🌷شهید عبدالله میثمی: «توان ما، به میزان اتصال ما به خداوند بستگی دارد، نه امکانات موجود». . 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•دارم از طفلی... و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده نفسِ کربلایی محمد عطااللهی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ "صلی الله علیک یا اباعبدالله یا رحمت الله الواسعه و یا باب النجاة الامه.. حسین" شب سومه میگی خدایا بحق حسین شب خاصیه شب دختر سه ساله اش رقیه ست هم خدا رو برای فرج امام زمان قسم بده خدا رو همونطور که ماه رمضون میگی الهی بعلیٍ امشب بگو بحق الحسین فرج آقامونو برسون هر کس گرفتاره امشب باب الحوائج واسطه است.."اشف صدرالحسین بحق الحسین و بظور الحجه" یا صاحب الزمان شب عمه سه سالت رقیه ست امشب یه سرم به ما بزن آقا "انا سائلکم" ما هم امشب اومدیم برا گدایی در خونه این سه ساله...* دارم از طفلی خودم را بیقرارت میکنم هر چه دارم یا ندارم را نثارت میکنم تو قتیل گریه ای پس من برای گریه ام دیده ام را وقف چشم اشک بارت میکنم خوش به سعادت چشمی که این شبای محرم بارونی بشه..آری گریه کن برا اون مصیبت اون آقایی که هر روز که از روزای محرم میگذشت میدید سپاه دشمن روز به روز داره اضافه میشه.. هل من ناصرش رو از همون روز دوم محرم که رسید کربلا شروع کرد. اما وقتی بعد هزار و چهارصد سال اگه میخوای امام حسینو یاری کنی با همین اشکای چشمت تو روضه کمک بده به آقا...مگه نمیگی "یا لیتنا کنا معک" کاش کربلا بودم کمکت میکردم.حالا که کربلا نیستم اینجا تو روضه ات دم میدم..* آب مینوشم به یاد خشکی لبهای تو با دو قطره آب خود را داغدارت میکنم *یه چیزی امشب یادت بدم میخوای روضه خونگی خودت بشینی برا امام حسین روضه خونگی بگیری هر وقت ظهر غروب نصفه شب تشنه ات شد رفتی طرف آب برداری بگو "السلام علیک یا اباعبدالله"به این آب نگاه کن یه لحظه صبر کن بگو قربون لبای تشنه ی بچه هات حسین...* * هلال ابن نافع میگه من وسط میدان بودم هم خیمه گاه عمربن سعد رو مشرف بودم میدیدم هم خیمه گاه حسین دیدم دختر بچه ای دامن سیدالشهدا رو گرفته هی صدا میزمه" ابا اناالعطشان"میگه این صجنه جیگرمو آتیش زد هلال میگه تا این دختر صدا زد "ابا اناالعطشان" دیدم حسین گریه میکنه..آخه ابی عبدالله دید فشار تشنگی رو دختر زیاد شده گریه میکنه اونایی که دختر بچه دارن میدونن اگه بچه یه خواسته داشته باشه میاد هی دستتو میکشه بابا بابا داره جیگرم میسوزه.. نیزه دار میگه دیدم نیزه خم شد سر اومد مقابل دختر دست انداخت گردن بابا آخ بابا بگم یه دونه .. ببین گونه م که میریزه ازش درد سنان زد حرمله از خنده غش کرد این میزد اون میخندید بابا هلم میداد جلو لشکر بیارد ببین بابا ادامو در میارن *وقتی سر خم شد نیزه اومد جلو صورت دختر یه لحظه خودش خجالت کشید چون دختر دارا خوب میفهمن من چی میگم دختر دوست داره بهترین وضعیتو جلو باباش داشته باشه یه نگاه کرد کبودی صورت،لبا ترکیده، چشم ورم کرده. بابا اومد جلو صورتش گفت بابا یه چیزی میگم ناراحت نشی من اون دختری که میشناختی نیستما من همون رقیه قدیمما ...* دیگه از دست خودم کلافه ام زحمتو کم میکنم اضافه ام دختر خوش قیافه بودم هیچکی خوشش نمیاد از قیافه ام آره یه دختر با این سرو صورت کی دوست داره ببینه ..بابا دیگه خسته شدم عمه م از دستم کلافه ست منو ببر..بریم تشییع جنازه ..پیکری که تشییع نشد پیکر رقیه ست چون همونجا جون داد همونجام خاکش کردن.. شب سوم محرمه همه جمعیت پیرو جووون از سویدای دلت بلند بگو یا حسین..* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://splus.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
@babolharam_netشب سوم روضه.mp3
زمان: حجم: 17.63M
|⇦•دارم از طفلی... و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفس کربلایی محمد عطااللهی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ نازم به چراغی که جهان افروز است در کرب و بلا اگر نبودی دیروز یاریِ ولیِ اَمرمان امروز است ✍ 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|⇦•رونق گرفت... و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده نفسِ کربلایی محمد عطااللهی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ رونق گرفت از غمِ تو زندگانی‌ام ای یارِ مهربان به کجا می‌کِشانی‌ام؟ *حسین جانم غصه خوردنِ برا تو شده تو زندگیِ ما بیشتر از غصه خوردنِ عزیزانمون اصلاً وجودت تو زندگیِ ما به جور دیگه‌ست برامون حسین جان..* زهرایِ مرضیه به سَرم دست میکشد وقتی سیاه‌ لشکرِ هیئت بدانی‌ام *اگه من میدونم اسمِ منم تو این سیاه لشکرت اومده چقدر خوشحال میشم مادرت فاطمه معلومه مارو تحویل گرفته جوونا مخصوصاً شما هرکاری فکر میکنید تو هیئت برا امام حسین میتونی انجام بدی، برو دنبالِ کار امام حسین این سیاه لشکر بودن باید یه جایی بدرد بخوره..نگی غرورم ! جایگاهم ! وِجه‌ ام ! اگه میبینی یه زباله جلو درِ مسجد افتاده جمع کن، نگی خادم داره میاد جمع میکنه ! نه با افتخار بگو حسین جان منم درِ خونه‌ت خدمت میکنم باید سبقت بگیرید تو کار کردن برا امام حسین رو اگه میخوای تو این سیاه لشکر به چشمِ مادرش فاطمه بیای، غرورتو کنار بزن، لباس خدمت تَنِت کن.خدا رحمت کنه حاج قاسم سلیمانی رحمت الله علیه فرمود: اگر برا حسینیه ی حضرت زهرا میخوای خدمت کنی آستینت رو بالا بزن نگو من فلانی‌ام برا خودت وجه قائل بشی برا امام حسین دیگه این حرفا نیست وقتی خادما گفتن حسینیه کارش تموم شد، میگفت ما از بیرون یه کارگر گرفتیم این سرویسهای بهداشتیِ حسینیه رو بشوره اومد دید ناراحت شد، همه رو بیرون کرد مگه من مُردم؟! شماها وایستید نگاه کنید یکی دیگه بیاد برا حضرت زهرا کار کنه میگه دیدیم آستیناشو داد بالا خودش شروع کرد سرویسهای بهداشتیِ حسینیه رو شُست، تمیز کرد، در رو باز کرد اومد بیرون، بعد یه نفسِ راحت کشید، کفِ حسینیه نشست گفت آخیش برا حضرت زهرا یه کاری کردم برا امام حسین اگه میخوای سیاه لشکر باشی، هرجایِ کار حسینیه دیدی لَنگ بود، برو انجام بده..* زهرایِ مرضیه به سَرم دست میکشد وقتی سیاه‌ لشکرِ هیئت بدانی‌ام شرمنده‌ام گناه مرا از تو دور کرد شرمنده‌ام حسین که من از شما نی‌ام *درسته گنهکارم درسته روسیاهم اما به امید رحمتِ تو اومدم ای کریم ! بابا حر با همه‌ی اعمال و رفتاری که کربلا کرد، دلِ خاندانِ نبوت رو سوزوند اما وقتی برگشت سمتِ خیمه‌ی ابی عبدالله حتی آقا نگذاشت سرش پایین باشه "إرفع رأسَک" سرت رو بالا بیار حر.گفت: آقاجان من بودم راه رو برا تو بستم، جلو مسیرتو گرفتم، حلالم کن بگو آقاجان از حر بدترم؟ منو از درِ خونه‌ت نَرونی ها. شبِ چهارم شبِ طفلان حضرت زینب سلام الله علیهاست جانم زینب..* بر سینه میزنم که مطهر کنی مرا مشغول گردگیری و خانه‌تکانی ام ما را نمیخرید کسی جز تو یا حسین مبهوت از این بزرگی و این مهربانی‌ام *فکر نکنی ارباب نخریدتِت، همین که شبایِ محرم از درِ خونه‌ت راه افتادی بیای حسینیه برا امام حسین عزاداری کنی، بدون ارباب خریدتِت..اما آقاجان یه چیز توی دلمه* خواب و خوراکِ زندگی‌ام را گرفته است حتی خیالِ اینکه بخواهی بِرانی‌ام *یه لحظه فکرش هم میکنم اگه منو بِرونی چی به سَرم میاد؟ لاتِ محله بود، شُربِ خَمر میکرد هرشب کارش بود، اصلاً انگار نه انگار حواسش نیست یکی دو روز از محرمِ امام حسین گذشته تِلو تِلو داشت میومد خونه، سرِشب دید بچه هایِ محله جمع شدن، جوونتر ها کم بودن نووجون ها بیشترمیگه دیدم کسی نیست امشب این علامتِ هیئت رو بیرون ببره، اومدم سرِ خیابون جوونایِ هیئت تا برسن دیدم خبری نیس.یهو دیدم این مَشتیِ محلمون داشت رَد میشد، چشمم بهش افتاد.گفتم فلانی میای داخلِ این تکیه این بچه ها میخوان عَلَم رو بیرون ببرن، بزرگتر کسی نیست عَلَم رو بِکشه؟گفت منو میگی ؟ گفتم آره محرمِ امام حسینِ دیگه یه سَری تکون داد، روش نشد بگه حالم خوش نیس ولی اومد * ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://splus.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده نفسِ کربلایی محمد عطااللهی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ عَلَم رو از حیاطِ حسینیه کشیدن بیرون، چند قدم رفته بود دیدن این عَلَم داره میلرزه یه نگاه کرد دید داره آروم آروم گریه میکنه..حسین جان غلط کردم آقا فکر میکردم منو یادت رفته آقا ..ولی خوب اربابی دارم معلومه دستِ منم گرفتی .نیاد اون روزی که آی سینه زن آقاجانمون ما رو از درِ خونه‌ش بیرون کنه، مارو نخواد.* کربلا دیدم پیکی اومد محضرِ ابی عبدالله آقاجان فلان خدمتگزارِ شما که محاسنش سفید شده، سِنی ازش گذشته، یزید پیغام داده جَوونش رو به اسارت گرفته به جُرمِ اینکه این پیرمرد در رکابِ شماست.حضرت فرمود: فلانی رو صدا کنید بیاد اومد محضرِ ابی عبدالله آقاجان با منِ پیر و سالخورده فرمایشی دارید؟ من مطیعِ شمام.حضرت فرمود: حجت رو برداشتم برگرد شهرتون گفت آقا براچی ؟! اومدم که در رکابِ شما باشم، شما رو یاری کنم.آقا فرمود: من راضی نیستم زن و بچه‌ات بخاطر من گرفتار بشن.گریه کرد اون پیرمرد، افتاد رویِ پایِ امام حسین گفت آقا منو بخاطرِ بچه‌م امتحان نکن، بگذار تا آخرین لحظه‌ی جونم پایِ تو بمونم، بچه‌ ام فدات. شاید نه، نگاه به علی اکبر میکرد میگفت جَوونم فداجوونِت الآن باید بمونم کمکت کنم نرفت از کربلا، موند تا آخرش .بنی هاشمی ها دونه دونه رفتن، اصحاب رفتن، خواهر یه نگاه کرد، دید جفاست دو تا آقازاده‌ش بمونن داداش سَر به چوبِ خیمه بگذاره دو تا آقازاده‌ش رو صدا زد، بچه های زینب بیاین.عون و محمد رو صدا زد، این دو تا آقازاده رو نشوند، شونه به موهاشون زد، عطر و گلاب به سر و صورتشون کشید. صدا زد بچه هایِ عبدالله! بچه هایِ زینب! برید خیمه‌ی داییتون حسین، سلام من رو به داداشم برسونید، بگید ما رو بفرست میدون.اینا خوشحال شدن، اومدن سمتِ خیمه‌ی ابی عبدالله..السلام علیکَ یابن فاطمه، پسرِ زهرا! ما رو مادرمون زینب فرستاده.ابی عبدالله یه نگاه قد وبالایِ این دو تل نوجوون کرد، ابی عبدالله این دو تا خواهرزاده رو بغل کرد، فرمود: برید به خواهرم سلام منو برسونید، بگید زینب انقدر منو شرمنده نکن.همین که از مدینه با من اومدی، تو این سرزمینِ بلا منو یاری دادی بَسمه..این بچه ها گریه کردن، یعنی نمیگذاری ما بریم؟ دیگه بعدِ علی اکبر موندن نداره اجازه بده ما بریم هرکاری کردن ابی عبدالله نپذیرفت. اینا برگشتن، این آستیناشون رو گذاشته بودن رو صورت، گریه کردن، مادر دید این دو تا سرشون پایینه، شونه هاشون می‌لرزه از گریه، اینا رو بغل کرد.دورتون بگردم الآن باید وسطِ میدونِ معرکه باشید، جلو خیمه‌ی مادر چی میخواید؟گفتن دایی دستِ رد به سینه مون زد، ما رو قبولمون نکرد.ای امام زمان! قَسَمت میدم به مادرت زهرا آقاجان، امام زمان نکنه دستِ رد به سینه‌ی ما بزنی.. ما نوکرتیم آقاجان، بَدیم روسیاهیم میدونیم ولی مارو قبول کن .بلند شد بی بی، بلند شد گفت کارِ خودمِ اومد سمتِ خیمه‌ی ابی عبدالله..* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://splus.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده نفسِ کربلایی محمد عطااللهی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ بنا نبود بمانی غریب در صحرا و خواهرت بشود بی نصیب در صحرا بنا نبود مهیّایِ سوختن باشی میانِ خیمه پِیِ کهنه پیرُهن باشی زمین نیوفت کتابِ مقدسِ زینب فدایِ بی کسی‌ات ای همه کَسِ زینب عصایِ دست شدن رسمِ خواهری باشد علی الخصوص که خواهر، برادری باشد به راهِ عشقِ تو این چشمِ تَر که چیزی نیست جِگر برایِ تو دادم، پسر که چیزی نیست داداش ! بیا خودت پسرانِ مرا بِبر میدان که پیشمرگِ تو باشند این دو در میدان بزرگ کردمشان تا فدایی‌ات باشند بیا که شاهدِ حاجت روایی‌ام باشند تو را به جانِ من آقا قبول کن بروند *دید ابی عبدالله قبول نمیکنه گفت داداش..* بحقِ چادر زهرا قبول کن بروند *دیگه اسمِ مادرمو آوردم ...هرکی امشب گره به کارش داره وقتشه یه یازهرا بگو بی بی جانِ ما یازهرا گفت نامِ مادرش رو آورد..داداش بگذار اینا برن، غم تو دلِ منه برا اون روز و اون لحظه ای که ... * چه بهتر است نبینند راه بسته شده در ازدحام رهِ قتلگاه بسته شده چه بهتر است نبینند اوجِ این غم را به رویِ مادرشان ضربه‌هایِ محکم را *من نمیخوام اینا ببینن، داداش تو و حسن مدینه دیدید مادرم رو سیلی زدن. من نمیخوام این بچه‌ها ببینن دستی رو صورتِ مادرشونه..* چه بهتر است نبینند آب خواهم شد اسیر واردِ بزمِ شراب خواهم شد فرمود: برید نامِ مادرم زهرا رو آوردید، باشه برید، اینا رفتن..اینا داشتن میرفتن حضرت زینب دیگه نگاهشون نکرد.اومد بَست نشست تو خیمه، دیگه بیرون نیومد یه وقت دیدن صدا گریه‌ی اهلِ حرم بلند شد، مخدرات ریختن تو خیمه‌ی عمه‌ی سادات، خانوم مادرِ شهید شدی بیا بیرون از خیمه، داداشت داره بچه هات رو میاره فرمود: دست رو دلم نگذارید، برید از خیمه‌ی من بیرون، نخواید من بیام جلو داداشم، حسینم خجالت بکِشه ..ای حسین * ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://splus.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
@babolharam_netروضه شب چهارم.mp3
زمان: حجم: 43.07M
|⇦•رونق گرفت ... و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفس کربلایی محمد عطااللهی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ 🔺شهید همت از سال ۱۳۶۱ با شما در سال ۱۴۰۴ صحبت می‌کند 🔹تا بین المقدس باید جنگید 🔹پس ما می جنگیدم وباید بجنگیم 🔹و چاره ای جز انتخابات این راه نداریم تا ظهور آقا امام زمان(عج) 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•بزم ما را حسن... و توسل به حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده نفسِ کربلایی محمد عطااللهی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ سخن اهل عشق این سخن است کربلا در احاطه ی حسن است هر کسی رو به کربلا کرده باطنش رو به مجتبی کرده «حسن جان،حسن جان..» بزم ما را حسن فراهم کرد او حسین را عزیز عالم کرد *شب پنجم محرم خواسته و ناخواسته دلت میره پشت پنجره های بقیع، مدینه رفته ها یه لحظه مجسم کن تاریکی بقیع شبهای محرم مقایسه کن با بین الحرمین کربلا الان جا سوزن انداختن نیست اما مدینه، بقیع تاریک و سوت و کوره..از بچه گی دلت رو شکستن چرا ؟..* دیدم گوشواره شکست مادر چشاشو بست از همون جا جگر پاره پاره شد *خدا رحمت کنه مرحوم علامه ی حسن زاده رو میگن علما نشسته بودن روضه ی حضرت زهرا بود. روضه تموم شد ایشون هی نیز پشت دست می گفت: خدا کنه دروغ باشه..انقدر زد پشت دست، دست کبود شد. همه به گریه ی علامه گریه کردن روضه حضرت زهرا بود اینقدر پشت دستش زد سرخی نمایان شد. بعد یه جمله گفت: چقدر خوبه یه زن جوون میره بیرون یه پسر بچه همراهش باشه.. اونی که امام حسن رو کشت همین بوده. اگه امام حسن نبود نامرد می‌کشت فاطمه رو..* بزم ما را حسن فراهم کرد او حسین را عزیز عالم کرد خیر ها را به ما حسن داده او به ما اذن سوختن داده میوه ی نور می‌دهد شجرش ای به قربان هر دو تا پسرش *وقتی زهرش دادن اولین نفری که فهمید زینب بوده خودش رو رسوند بعد دونه دونه داداش ها اومدن دورش رو گرفتن حسن جانم کی تو رو به این روز انداخته حسن جونم ؟؟ وقتی خواهر برادرا رسیدن نگاه کردن دیدن خون از گوشه ی لبش داره میاد..داداش بزرگتره نباید کسی شکستنش رو ببینه..یه عمر غرورش رو‌ نگه داشت تو‌ کوچه دید مادر سیلی خورد دم نزد.چون اگه حسن جزع فزع کنه بقیه از هم می‌پاشند یه عمر تو سینه اش نگه داشت اما وقتی زهرش دادن دید پاره های جگر ریخت بین تشت. همه گریه می کردن. اما مرحوم شیخ صد ق رحمه‌الله علیه می‌فرماید: حسین بیشتر ناله زد یه جوری گریه کرد تو تاریخ نوشتن امام حسن فرمود: حسین تو دیگه برا من گریه نکن چرا؟"لا یوم کیومک یا ابا عبدالله "یعنی حسین هیچ روزی مثل روز تو نمیشه اینجو ری ناله نزن جگرم میسوزه حسین جانم..گفت داداش اونروز میرسه شمشیر ها بالا میره پایین میاد نیزه ها بالا میره پایین میاد پیر مردها با عصا می‌زنند..* حسین ای تشنه لب حسین حسین جان زینب حسین فرمود: حسین جان من کربلا نیستم کمکت کنم. قاسم رو میفرستم عصای دستت بشه، علی اکبر رفته قاسم به جاش هست گفت: حسین اونجایی که نه دیگه علی اکبر داری نه قاسم داری نه اباالفضل داری،یه سرباز یازده ساله به نام عبدالله..بالای تل زینبیه داره نگاه میکنه اینقدر پا کوبید ،عمه دستم رو رها کن برم..* بسته ای دست مرا انصاف نیست گیر گرگ افتاده راه چاره چیست *عمه مگه نمیبینی گرگها ریختن دارن میدرن یوسف زهرا رو..عمه ببین عمو رو* داغ دیده،تشنه بی پشت و پناه بی تعادل گشته روی ذوالجناح از چه دل دل می کنی از حال رفت شمر هم با چکمه در گودال رفت *مگه نمیبینی شمر داره میدوه بذار برم نامرد رو سینه ی عموم نشینه ..* آسمان را بر زمین انداختن بی هوا از روی زین انداختن *آخه یهوقت نگاه کرد دید نانجیب با سنگ به پیشونی عمو ، رو اسب دیگه تعادل نداشت با صورت زمین خورد.* سوختم سر نیزه در پهلوش رفت زخم روی زخم خورد از هوش رفت *نمیدونم گودال شلوغ شد شایدعبدالله هم اینجا نذاشت عمه اش ببینه* عمه نیزه را به مشت گرفته اند موی عموی مرا زپشت گرفته اند *دیگه تحمل نکرد دستش رو کشید دوید نانجیب شمشیر رو‌ کشید مگه من مردم به عموی من جسارت میکنید..شمشیر پایین اومد دست سپر شد دست این بچه به پوست آویزان شد..افتاد رو سینه ی عمو جانش حسین..تا افتاد رو سینه ی حسین گفت: ببین عمو اباالفضل منم دستم قلم شد من هم دستم شبیه دست تو شد.* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://splus.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net