12-haj ghasem.mp3
زمان:
حجم:
10.65M
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#کتاب_صوتی
#بچه_های_حاج_قاسم
#خاطرات_سردار
#حسین_معروفی
💐 #قسمت_دوازدهم💐
#کپی و #استفاده از صوت با ذکر #صلوات ، #بلامانع است .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 @dashtejonoon1🥀🕊
دشت جنون
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 #خاطرات_آزادگان مفقودالاثری که آزاده شد #غلامرضا_قائدی #قسمت_یازدهم در اردوگاههایی که
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
#خاطرات_آزادگان
مفقودالاثری که آزاده شد
#غلامرضا_قائدی
#قسمت_دوازدهم
حدود نیم ساعت الی چهل دقیقه بعد درب اردوگاه باز شد حدود 10 خودرو حامل افسرهای درجهدار وارد اردوگاه شد، فکر میکنم این نگهبان به ستاد کل زنگ زده بود که اینها میخواهند کودتا کنند و اردوگاه را به هم بریزند. ساعت 8 شب بود که در اتاقها را باز کردند و ما را بیرون در محوطه بردند، حلقه گلنگدن را کشیدند و ما را در دستههای 5 نفری نشاندند تا آمار بگیرند زیرا که عربها بیش از پنج نفر نمیتوانستند شمارش کنند. در آن لحظات قصد داشتند ما را بکشند اما به قدرت خدا گفتوگویی بین خودشان انجام شد که بین کشتن یا نکشتن ما دو به شک بودند البته به عربی صحبت میکردند، بعد از دو سال که آنجا ماندیم متوجه شدیم که چه میگفتند، سیدعلی همان افسر شیعه عراقی یک مرتبه به اتاق نگهبانی رفت یک قرآن بزرگ برداشت به سینهاش گرفت و جلو آمد با بعثیها صحبت کرد، آنها هم بین خودشان تصمیم گرفتند که از کشتن ما صرف نظر کنند اما تا جایی که توانستند ما را با شلاق کتک زدند. از آن جریان هفت ماه گذشت اما بعثیها هر ساعتی از شبانهروز که دلشان میخواست در اتاق را باز میکردند داخل میشدند تا جایی که خسته میشدند کتکمان میزدند و میرفتند.
#یاد_باد
#آن_روزگاران
#یاد_باد
🥀 @dashtejonoon1🌴🌹
دشت جنون
💐🇮🇷🌼🌺🌼🇮🇷💐 #خاطرات_انقلاب #در_محضر_فرمانده #مقام_معظم_رهبری #قسمت_یازدهم آخر شب - حدود ساعت 9:30
💐🇮🇷🌼🌺🌼🇮🇷💐
#خاطرات_انقلاب
#در_محضر_فرمانده
#مقام_معظم_رهبری
#قسمت_دوازدهم
برای ایشان در طبقه بالا اتاقی معین شده بود - که به نظرم تا همین سالها هم مدرسه رفاه، هنوز آن اتاق را نگهداشته اند و ایام دوازده بهمن، گرامی می دارند - به نحوی طرف پله ها رفتند تا به اتاق بالا بروند. نزدیک پاگرد پله که رسیدند، برگشتند طرف ما که پای پله ها ایستاده بودیم و مشتاقانه به ایشان نگاه می کردیم. روی پله ها نشستند؛ معلوم شد که خود ایشان هم دلشان نمی آید که این بیست، سی نفر آدم را رها کنند و بروند استراحت کنند! روی پله ها به قدر شاید پنج دقیقه نشستند و صحبت کردند. حالا دقیقاً یادم نیست چه گفتند. به هرحال، «خسته نباشید» گفتند و امید به آینده دادند؛ بعد هم به اتاق خودشان رفتند و استراحت کردند.
البته فردای آن روز که روز سیزدهم باشد، امام از مدرسه رفاه به مدرسه علوی شماره دو منتقل شدند که بر خیابان ایران است - نه مدرسه علوی شماره یک که همسایه رفاه است - و دیگر رفت و آمدها و کارها، همه آنجا بود. این خاطره به یادم مانده است.
#ادامه_دارد....
💐 #بهمن_ماه🇮🇷
🌹 #ماه_خون_و_قیام🇮🇷
🌼 #ماه_پیروزی🇮🇷
🌺 #انقلاب_اسلامی🇮🇷
🇮🇷 @dashtejonoon1🇮🇷🌹
fasle12.mp3
زمان:
حجم:
9.99M
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#کتاب_صوتی
#پایی_که_جا_ماند
#خاطرات_سردار
#سیدناصر_حسینی_پور
💐 #قسمت_دوازدهم💐
#کپی و #استفاده از صوت با ذکر #صلوات ، #بلامانع است .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 @dashtejonoon1🥀🕊
ketabrah.ir12.mp3
زمان:
حجم:
27.71M
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#کتاب_صوتی
#وقتی_مهتاب_گم_شد
#خاطرات_سردار
#علی_خوش_لفظ
💐 #قسمت_دوازدهم💐
#کپی و #استفاده از صوت با ذکر #صلوات ، #بلامانع است .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 @dashtejonoon1🥀🕊
💐🌼🌺🍀🌺🌼💐
#قصص_قرآن
#قسمت_دوازدهم
گذری کوتاه بر قصه های قرآنی
عبرتی برای انسان معاصر
سوره های نمل و قصص
💐 @dashtejonoon1🍀🌺
12.mp3
زمان:
حجم:
9.94M
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#کتاب_صوتی
#دخترم_ناهید
#شهیده_والامقام
#ناهید_فاتحی_کرجو
💐 #قسمت_دوازدهم💐
#کپی و #استفاده از صوت با ذکر #صلوات ، #بلامانع است .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 @dashtejonoon1🥀🕊
دشت جنون
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 #سردار_رشید_اسلام #شهید_والامقام #حسین_املاکی قائم مقام لشگر 16 قدس گیلان #قسمت_یازدهم گ
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#حسین_املاکی
قائم مقام لشگر 16 قدس گیلان
#قسمت_دوازدهم
گفتگو با یکی از همرزمان شهید املاکی
از شنیدن کاری که شهید املاکی کرد متعجب نشدید؟ به هر حال او جانشین لشکر بود و شاید افراد دیگری باید به آن بسیجی کمک میکردند؟
اجازه بدهید سؤالتان را این طور جواب بدهم؛ برای عملیات والفجر ۸ ما میزان جزر و مد آب را ثبت میکردیم. اروند یک جزر طبیعی داشت که هر شب اتفاق میافتاد و یک جزر کامل که ماهی یک بار رخ میداد. در جزر کامل ارتفاع آب تا پنج متر میرسید و دیگر جا نداشت که بیشتر از آن بالا بیاید. این طور مواقع میگفتند آب مد مد است. شهید حاجعباس صفری این اصطلاح را برای معنویت افراد به کار میبرد. مثلاً میگفت معنویت فلانی مد مد است. یعنی به بالاترین حد خودش رسیده است. شهید املاکی هم معنویتش مد مد شده بود. اگر میشنیدیم حسین در چنین موقعیتی قرار گرفت و کار دیگری کرد، باید تعجب میکردیم. هر کس او را میشناخت میدانست چه روح بزرگی دارد. یک ذره تکبر در این آدم نبود.
هیچ وقت به دنبال پست و مقام نرفت. به نظر من در میان رزمندههای گیلانی کسی مثل حسین نیامد و شاید نخواهد آمد. خیلی وقتها از حسین میخواستند سمتی بگیرد و در ستاد باشد، اما میگفت من نمیتوانم در پادگان بنشینیم، باید کف میدان نبرد و میان رزمندهها باشم. اصلاً خودش به استقبال کار و خطر میرفت. مسئول محور نمیبایست در عملیات شناسایی شرکت میکرد، ولی حسین املاکی خودش داوطلبانه میآمد و اگر کاری از ما میخواست خودش اولین نفر انجام میداد. با چنین روحیهای، ایثاری که انجام داده بود قابل پیشبینی بود.
#ادامه_دارد ...
🥀 @dashtejonoon1🕊🌹
pesarhaye nane abdolah-12.mp3
زمان:
حجم:
16.3M
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#کتاب_صوتی
#پسرهای_ننه_عبداله
#خاطرات_محمدعلی_نورانی
💐 #قسمت_دوازدهم💐
#کپی و #استفاده از صوت با ذکر #صلوات ، #بلامانع است .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 @dashtejonoon1🥀🕊
ketabrah.irpart-12.mp3
زمان:
حجم:
21.4M
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#کتاب_صوتی
#خاطرات_ایران
#خاطرات_ایران_ترابی
💐 #قسمت_دوازدهم 💐
#کپی و #استفاده از صوت با ذکر #صلوات ، #بلامانع است .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 @dashtejonoon1🥀🕊
12.mp3
زمان:
حجم:
2.44M
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#کتاب_صوتی
#پیغام_ماهی_ها
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#حاج_حسین_همدانی
💐 #قسمت_دوازدهم 💐
#کپی و #استفاده از صوت با ذکر #صلوات ، #بلامانع است .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 @dashtejonoon1🥀🕊
دشت جنون
🥀🕊🏴🌹🏴🕊🥀 #وقایع_بعد_از_عاشورا #و_شهادت_امام_حسین_ع #قسمت_یازدهم گرداندن سر شریف امام حسین علیه
🥀🕊🏴🌹🏴🕊🥀
#وقایع_بعد_از_عاشورا
#و_شهادت_امام_حسین_ع
#قسمت_دوازدهم
گرداندن سر شریف امام حسین علیه السلام در کوفه (۲)
ابن زیاد گفت: بروید این کور ازد را که خدا نور را از دلش برده همچنان که از دیده اش برده نزد من آورید. به منزل او رفتند و چون قبیله ازد مطلع شدند با قبائل جمع شدند تا از او دفاع کنند و خبر به ابن زیاد رسید. او هم قبائل مضر و یمن را جمع آوری کرد و به فرمانده ای محمد ابن اشعث به جنگ آنها فرستاد. راوی می گوید: نبرد سختی درگرفت و جمعی عرب کشته شدند و اصحاب ابن زیاد خود را به در خانه عبدالله رسانیده و آن را شکستند و میان خانه رفتند و دخترش فریاد می زد از آنچه دوری می کردی به سرت آمد و لشکر آمدند؛ گفت: نترس شمشیر مرا بده. شمشیرش را به او داد و از خود دفاع می کرد و رجز می خواند. دخترش می گفت: پدرجان کاش مرد بودم و امروز مقابل تو با این نابکاران و کشنده های عترت نیکان می جنگیدم، لشکر از هرطرف او را محاصره کرده بودند و او از خود دفاع می کرد و کسی به او دست نمی یافت و از هر سو می آمدند، دخترش به او خبر می داد تا لشکر زیاد شدند و او را در تنگنای محاصره گذاشتند و دخترش فریاد زد که پدرم را احاطه کردند و او یاوری ندارد. و او شمشیر خود را می چرخانید. راوی می گوید: حمله را ادامه دادند و او را دستگیر کردند و نزد ابن زیاد بردند و ابن زیاد به او گفت: حمد و سپاس خدایی را که تو را رسوا کرد.
عبدالله گفت: ای دشمن خدا ! برای چه مرا رسوا کرد؟ ابن زیاد گفت: ای دشمن خدا ! درباره عثمان چه می گویی؟
در جوابش گفت: ای پسر بنده علاج و زاده مرجانه، دشنامی هم به او داد، تو به عثمان ابن عفان چکار داری که خوب کرد یا بد، اصلاح کرد یا تباه، خدای تبارک و تعالی سرپرست خلق خویش است و میان آن ها و عثمان به عدالت و حق حکم می کند. تو از پدرت و خودت و از یزید و پدرش از من بپرس. ابن زیاد گفت: به خدا از تو نمی پرسم، تا با غصّه بمیری. عبدالله گفت: اَلحَمدُلله رَبِّ العَالَمِینَ، من از خدای خود درخواست کرده بودم که شهادت را روزی من کند پیش از آن که مادر تو را بزاید و از خدا خواسته بودم آن را به دست بدترین خلق خود و مبغوضترین آنان نزد او بنهد و چون چشمانم کوره شده بود ناامید بودم و اکنون بحمدالله پس از نا امیدی آن را به من روزی کرد و دانستم که دعای همیشگی مرا اجابت کرده است. ابن زیاد گفت: گردنش را بزنید، گردن او را زدند و در سبخه او را به دار آویختند .
#ادامه_دارد...
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
#ایران_حسین_علیه_السلام
#تا_ابد_پیروز_است
#کانال_شهدائی_دشت_جنون
http://eitaa.com/joinchat/338034692Cf72642577b
🏴🇮🇷🌹🕊🌹🇮🇷🏴