pesarhaye nane abdolah-05.mp3
زمان:
حجم:
12.31M
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#کتاب_صوتی
#پسرهای_ننه_عبداله
#خاطرات_محمدعلی_نورانی
💐 #قسمت_پنجم💐
#کپی و #استفاده از صوت با ذکر #صلوات ، #بلامانع است .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 @dashtejonoon1🥀🕊
دشت جنون
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 #گذری_بر_تاریخ #زندان_دوله_تو #قسمت_چهارم #فاجعه_دوله_تو پس از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#گذری_بر_تاریخ
#زندان_دوله_تو
#قسمت_پنجم
#فاجعه_دوله_تو
#از_زبان_یک_شاهد
یدالله خداداد مطلق از اسرای زندان درباره روز انفجار چنین روایت میکند :
ناگهان صدای غرِش هواپیما را شنیدیم. قبلاً هم سابقه داشت که هواپیما از روی زندان رد بشود اما همیشه از ارتفاع بالا بود. این بار دیدیم هواپیما خیلی پایین است، جا خوردیم، حتی یادم هست به بچههایی که اطرافم بودند گفتم اشهدشان را بخوانند، انگار به دلم افتاده بود قرار است فاجعهای اتفاق بیفتد.
از بیرون صدای سوت آمد. سوت زدند و همه زندانیها را فرستادند داخل اتاقها، هواپیما رفت دور زد و دوباره برگشت، این رفت و برگشت هواپیما شاید حدود یک دقیقه طول کشید.
همه زندان و زندانیها غرق در ترس و نگرانی بودند، اضطراب بر همه مستولی بود و آرام و قرار نداشتیم .
ناگهان صدای انفجار بسیار شدیدی به گوش رسید، زندان لرزید و فضای اتاق از خاک و غبار و دود پر شد به حدی که جایی و چیزی دیده نمیشد.
بچههایی که زنده و سالم بودند شروع کردند به گفتن یا ابوالفضل و یا علی و یا الله. دیدیم هیچ راهی برای رفتن نداریم، ابتدا فکر کردیم زیر آوار ماندهایم، کمی گذشت و خودم را تکان دادم و دیدم آواری روی من نیست.
چند لحظه بعد وقتی خاک و دود نشست روزنهای از دور پیدا شد.
این را هم بگویم که وقتی دموکراتها سوت زدند و بچهها را به داخل زندان فرستادند، خودشان از زندان فاصله گرفتند به غیر از یک نفرشان که پیرمردی بود و روی بام زندان بود، همهشان از زندان دور شده بودند، این نشان میداد که دموکراتها از زمان واقعه بمباران با خبر بودند، پیرمرد را هم گذاشته بودند که کشته بشود تا بتوانند ثابت کنند از بمباران بیخبر بودهاند.
روزنه که باز شد و نوری به داخل اتاق آمد من رفتم به طرف روزنه و دیدم پنجرهای جلوی نگاهم است، از پنجره آمدم بیرون و دیدم بخش اعظم زندان با خاک یکسان شده است، اتاق ما از محل اصابت بمب فاصله داشت .
#ادامه_دارد ...
#شهادت_مظلومانه
#یاد_یاران
🌹 @dashtejonoon1🥀🌴
ketabrah.irpart-5.mp3
زمان:
حجم:
21.12M
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#کتاب_صوتی
#خاطرات_ایران
#خاطرات_ایران_ترابی
💐 #قسمت_پنجم 💐
#کپی و #استفاده از صوت با ذکر #صلوات ، #بلامانع است .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 @dashtejonoon1🥀🕊
05.mp3
زمان:
حجم:
1.62M
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#کتاب_صوتی
#پیغام_ماهی_ها
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#حاج_حسین_همدانی
💐 #قسمت_پنجم 💐
#کپی و #استفاده از صوت با ذکر #صلوات ، #بلامانع است .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 @dashtejonoon1🥀🕊
دشت جنون
🥀🕊🏴🌹🏴🕊🥀 #وقایع_بعد_از_عاشورا #و_شهادت_امام_حسین_ع #قسمت_چهارم بعضی عبارات سید ابن طاووس در آتش
🥀🕊🏴🌹🏴🕊🥀
#وقایع_بعد_از_عاشورا
#و_شهادت_امام_حسین_ع
#قسمت_پنجم
به سوی کوفه
فرمانده ی سپاه اموی، روز عاشورا و فردای آن روز را در کربلا ماند و دستور داد سر های دیگر شهیدان راه حق را مانند سالارشان حسین علیه السلام از پیکر ها جدا کردند. آنگاه هفتاد و دو سر را در لهوف هفتاد و هشت سر نقل شده به وسیله فرمانده های سپاه همچون: شمر، قیس ابن اشعث، عمر ابن حجاج، عزره ابن قیس به سوی کوفه روانه کرد و آنان، آن سر ها را نزد ابن زیاد بردند. آنگاه به حمید احمری دستور داد: ندای کوچ سر دهد و دختران و خواهران حسین علیه السلام و کودکانی را که به همراه آنان بودند، همه را به همراه سید الساجدین علیه السلام که در بستر بیماری بود، با خود به سوی کوفه حرکت دهند.
قره ابن قیس تمیمی می گوید: من هرگز لحظات عبور زینب سلام الله علیها از کنار قتلگاه را فراموش نخواهم کرد، به ویژه آن موقعی که دختر فرزانه ی فاطمه سلام الله علیها بر پیکر به خون خفته برادرش حسین علیه السلام عبور کرد.
#ادامه_دارد ...
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
#ایران_حسین_علیه_السلام
#تا_ابد_پیروز_است
#کانال_شهدائی_دشت_جنون
http://eitaa.com/joinchat/338034692Cf72642577b
🏴🇮🇷🌹🕊🌹🇮🇷🏴
دشت جنون
🥀🕊🌹🕊🌹🕊🥀 #شهید_بصیرت #دکتر_سیدحسن_آیت نماینده وقت مردم تهران در اولین دوره مجلس شورای اسلامی #قسم
🥀🕊🌹🕊🌹🕊🥀
#شهید_بصیرت
#دکتر_سیدحسن_آیت
نماینده وقت مردم تهران
در اولین دوره مجلس شورای اسلامی
#قسمت_پنجم
از طرفی مخالفینش وی را به ضدیت با دولت ملی دکتر مصدق و همراهی دکتر مظفر بقایی، لیدر حزب زحمتکشان ایران، متهم میکردند و مدعی بودند که آیت در دوران تحصیل دانشگاهی، در حمایت از رژیم پهلوی فعال بوده و حتی در دبیرستانهای تهران کتاب « انقلاب سفید» محمدرضا پهلوی را تدریس میکرده است.
این اتهامات را احمد سلامتیان یکی از نمایندگان اصفهان در دوره اول مجلس شورای اسلامی که از یاران اصلی بنیصدر به حساب میآمد در جریان بررسی اعتبارنامه آیت در جلسه علنی مجلس مطرح کرد. سلامتیان به طور مشروح گذشته سیاسی و حتی اجتماعی و اخلاقی آیت را تیره و تار نشان داد و توانست درگیریهای رسانهای حسن آیت و بنیصدر را به اصطلاح تلافی کند.
در این افشاگریها، کسان دیگری همچون صادق خلخالی و محمدجواد حجتی کرمانی، سلامتیان را تشویق و حمایت میکردند اما در مقابل، علاوه بر اینکه خود آیت، با سند و مدرک همه این اتهامات را بیاساس خواند و نقش ساواک را در پروندهسازیهای متعدد علیه او نشان داد و با روخوانی پروندهاش در ساواک تاکید داشت که از نوجوانی تا پیروزی انقلاب همه جا به مبارزه مشغول بوده است.
در آن جلسه پرتنش و پرهیجان که به هنگام بررسی اعتبار نمایندگی آیت در مجلس شورای اسلامی برگزار شد، چهرههای مهمی از مجلس به دفاع از وی پرداختند و در نهایت اعتبار نامه وی با 114 رای موافق ، 30 مخالف و 26 ممتنع تصویب شد.
#ادامه_دارد ...
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
#ایران_حسین_علیه_السلام
#تا_ابد_پیروز_است
#کانال_شهدائی_دشت_جنون
http://eitaa.com/joinchat/338034692Cf72642577b
🏴🇮🇷🌹🕊🌹🇮🇷🏴
ketabrah.ir05.mp3
زمان:
حجم:
16.36M
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#کتاب_صوتی
#یکروز_بعد_از_حیرانی
#زندگینامه_داستانی
#شهید_مدافع_حرم
#محمدرضا_دهقان_امیری
💐 #قسمت_پنجم 💐
#کپی و #استفاده از صوت با ذکر #صلوات ، #بلامانع است .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 @dashtejonoon1🥀🕊
دشت جنون
🕊🌹🕊🥀🕊🌹🕊 #خاطرات_آزادگان آخرین روز سربازی در ایران نخستین روز اسارت در بغداد #قسمت_چهارم من، سید ر
🕊🌹🕊🥀🕊🌹🕊
#خاطرات_آزادگان
آخرین روز سربازی در ایران
نخستین روز اسارت در بغداد
#قسمت_پنجم
من با یک قاضی عراق همبند شدم. چند روزی که هم سلولش بودم اینقدر شکنجهاش کردند که رمقی برایش نماند. من هم کارم شده بود تیمار این قاضی. چند روز که گذشت یک افسر عراقی آمد و خبر از معاوضه و آزادی ما داد و از ما خواست صورتمان را اصلاح کنیم و حمام برویم.
صبح، هر۱۴نفر ما را به زور سوار وانت کردند. نه باور داشتیم که آزاد می شویم و نه می خواستیم باور کنیم! ساعت۴صبح به سلیمانیه رسیدیم. ما را در یک پادگان نظامی پیاده کردند. انباری بسیار بدبو و غیربهداشتی به ما دادند و گفتند اینجا را تمیز کنید چون قرار است برای همیشه اینجا زندگی کنید.
در همین ایام، بین حزبهای «اتحادیه میهنی» و «دمکرات کردستان» درگیری بهوجود آمد و شهر شلوغ شد، صدای شلیکهای پیدرپی به گوش می رسید. رفتوآمدهای پادگان هم زیاد شد. با بچهها در مورد اینکه این شلوغی ها ممکن است برایمان فرصت فرار ایجاد کند صحبت کردیم. ۱۱نفر با فرار موافق بودیم.
راوی :
#آزاده_سرافراز
#سید_رضا_موسوی
#یاد_باد
#آن_روزگاران
#یاد_باد
#ایران_حسین_علیه_السلام
#تا_ابد_پیروز_است
#کانال_شهدائی_دشت_جنون
http://eitaa.com/joinchat/338034692Cf72642577b
💐🇮🇷🌹🕊🌹🇮🇷💐
segahe abohadi_05.mp3
زمان:
حجم:
5.88M
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#کتاب_صوتی
#سه_گاه_ابوهادی
#شهید_والامقام
#علی_تمام_زاده
💐 #قسمت_پنجم 💐
#کپی و #استفاده از صوت با ذکر #صلوات ، #بلامانع است .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 @dashtejonoon1🥀🕊
دشت جنون
🕊🌹🕊🥀🕊🌹🕊 #خاطرات_آزادگان #زنان_آزاده #قسمت_چهارم بعد از این که منطقه سوسنگرد در روزهای اول دفاع
🕊🌹🕊🥀🕊🌹🕊
#خاطرات_آزادگان
#زنان_آزاده
#قسمت_پنجم
وقتی به ما رسیدند، یک اسلحه در بغلم بود. جلو آمدند و در جیپ نظامی را باز کردند. سپس مهمات و اسلحهها را دیدند. وحشت کردند و خیلی سریع من را از خودرو به بیرون پرت کردند و اسلحه از بغلم افتاد. بعدش دیدم که دارند عقب عقب میروند و خیلی تعجب کردم. یکهو همهشان تفنگهایشان را به سمت من نشانه رفتند و داد میزدند یک زن نظامی، یک فرمانده زن نظامی ایرانی. آن لحظات، بیشتر حواسشان به من بود و شوهرم در خودرو تیر خورده بود. دست خودم هم تیر خورده و خون زیادی از من رفته بود و توان حرکت نداشتم. بعدش به سمت شوهرم رفتند و او را از خودرو بیرون کشیدند.
دستم تیر خورده و پر از خون بود. هر دوی ما غرق در خون بودیم و ناباورانه یکدیگر را نگاه میکردیم. توان سخن گفتن نداشتیم، اما من در آن لحظات فقط به فکر شوهرم بودم که داشت خون زیادی از او میرفت.
انگار از خودم یادم رفته بود و فقط نگران او بودم. اینها به خاطر علاقه زیادی بود که به او داشتم. بعدش هم دیدم که او چشمهایش را بست. فکر میکردم از خستگی زیاد خوابش برده یا این که به خاطر خون ریزی بیهوش شده؛ غافل از این که او به یاران شهیدش پیوسته است. سپس ما را از هم جدا کردند و دیگر خبری از پیکر همسرم نداشتم. هنوز آن لحظات و دقایق و ساعات جلوی چشمم است و برای یک ثانیه از ذهنم پاک نمیشود.
راوی :
#آزاده_سرافراز
#خدیجه_میرشکار
#یاد_باد
#آن_روزگاران
#یاد_باد
#ایران_حسین_علیه_السلام
#تا_ابد_پیروز_است
#کانال_شهدائی_دشت_جنون
http://eitaa.com/joinchat/338034692Cf72642577b
🌹🇮🇷🥀🕊🥀🇮🇷🌹
دشت جنون
🕊🌹🕊🥀🕊🌹🕊 #خاطرات_آزادگان #یکصد_ماه_اسارت #قسمت_چهارم مرا با ماشین به سنگرهای پشتی منتقل کردند و
🕊🌹🕊🥀🕊🌹🕊
#خاطرات_آزادگان
#یکصد_ماه_اسارت
#قسمت_پنجم
تا میخواستم با فضای اردوگاه عنبر آشنا شوم و جا بیفتم مرا به اردوگاه موصل بردند. باز شرایط عوض شد. ۱۱ بار این زندان و اردوگاهها تغییر کرد و در این مدت نمیشد برای آینده برنامهای ریخت. دیگر در موصل ۳ قدیم جا افتادم و حاجآقا ابوترابی هم از زندان بغداد پیش ما آمد و ما یک سال و نیم آنجا ماندیم. بعد دوباره مرا به اردوگاه دیگری در موصل بردند که سه سال آنجا ماندم. بعد به تکریت ۵ تبعید شدم و سه سال هم آنجا بودم.
آنجا کلاسها و فعالیتهای فرهنگی را شروع کردیم. خودم آموختن زبان فرانسه را در این اردوگاه شروع کردم. باید مشغول میشدیم و نمیشد بیکار میماندیم. گزیدهای از جامعه ایران در اسارت کنار هم جمع شده بودند.
راوی :
#آزاده_سرافراز
#عبدالمجید_رحمانیان
#یاد_باد
#آن_روزگاران
#یاد_باد
#ایران_حسین_علیه_السلام
#تا_ابد_پیروز_است
#کانال_شهدائی_دشت_جنون
http://eitaa.com/joinchat/338034692Cf72642577b
🌹🇮🇷🥀🕊🥀🇮🇷🌹
دشت جنون
🕊🌹🕊🥀🕊🌹🕊 #خاطرات_آزادگان #آزاده_سرافراز #علی_شمس_آبادی #قسمت_چهارم روزهای اول در اتاقی سه در چهار
🕊🌹🕊🥀🕊🌹🕊
#خاطرات_آزادگان
#آزاده_سرافراز
#علی_شمس_آبادی
#قسمت_پنجم
روز رحلت امام خمینی (ره) حدود ساعت ۱۰ صبح بود که بلندگوهای اردوگاه با صدای موسیقی تند خوانندگان ایرانی خارجنشین روشن شد و پس از مدتی خبر ارتحال امام (ره) پخش شد، این رنج و شکنجه روحی برای ما قابل تحمل نبود، ارشد ما تصمیم گرفت که به حالت تحصن به قسمت بالای اردوگاه برویم، او به عراقیها گفت: امام خمینی (ره) رهبر فرزانه ما بوده و این کار شما خارج از اصول انسانی است، تحصن که ادامه پیدا کرد افسران عراقی از ترس از بین رفتن نظم اسارتگاه صدای موسیقی را قطع کردند.
یک روز دیدیم که پس از مارش نظامی از رادیو عراق اطلاعیهای خوانده شد که طی آن عنوان برادر به مرحوم رفسنجانی داده شده بود و پس از آن از حسنتفاهم در مبادله اسرای ایران و عراق سخن به میان آمد، اردوگاه غرق در شادی و شور شد، آن شب پس از حدود ۲۸ ماه توانستیم در شب به هواخوری برویم و ستارههای آسمان را ببینیم. این خاطره به یاد ماندنی از ذهن من پاک نشده است.
#یاد_باد
#آن_روزگاران
#یاد_باد
#ایران_حسین_علیه_السلام
#تا_ابد_پیروز_است
#کانال_شهدائی_دشت_جنون
http://eitaa.com/joinchat/338034692Cf72642577b
🌹🇮🇷🥀🕊🥀🇮🇷🌹