🌹🕊🥀🌷🥀🕊🌹
🌷بسم رب الشهداء🌷
#شهدا نان خشک خوردن تا یک وجب از خاک #ایران دست دشمنان نیوفتد !
اما #الان خیلی ها از هر راهی برای چپاول #بیت_المال استفاده می کنند ...
به نظر شما فردای #قیامت اینها در مقابل قطره قطره ی خون این #شهدا نباید جوابگو باشند ؟؟؟
🌹 #شهدا
🌹🕊 #همیشه
🌹🕊🌹 #نگاهی
🌹 @dashtejonoon1🌷🕊
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#یادگاری
#پرونده_ویژه_شهادت
" پلاکش " را برای ما جا گذاشت ،
تا روزی بدانیم ، از جنس ما بود ...
" هویتش " خاکی بود !
اما " دلش " را به آسمان زد ...
گمنامی راز عجیبی است
🌹 @dashtejonoon1🥀🕊
ketabrah.ir07.mp3
زمان:
حجم:
10.13M
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#کتاب_صوتی
#من_زنده_ام
#خاطرات_اسارت
#معصومه_آباد
💐 قسمت #هفتم💐
#کپی و #استفاده از صوت با ذکر #صلوات ، #بلامانع است .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 @dashtejonoon1🥀🕊
دشت جنون
🕊🌹🕊🥀🕊🌹🕊 #خاطرات_آزادگان #یکصد_ماه_اسارت #قسمت_چهارم مرا با ماشین به سنگرهای پشتی منتقل کردند و
🕊🌹🕊🥀🕊🌹🕊
#خاطرات_آزادگان
#یکصد_ماه_اسارت
#قسمت_پنجم
تا میخواستم با فضای اردوگاه عنبر آشنا شوم و جا بیفتم مرا به اردوگاه موصل بردند. باز شرایط عوض شد. ۱۱ بار این زندان و اردوگاهها تغییر کرد و در این مدت نمیشد برای آینده برنامهای ریخت. دیگر در موصل ۳ قدیم جا افتادم و حاجآقا ابوترابی هم از زندان بغداد پیش ما آمد و ما یک سال و نیم آنجا ماندیم. بعد دوباره مرا به اردوگاه دیگری در موصل بردند که سه سال آنجا ماندم. بعد به تکریت ۵ تبعید شدم و سه سال هم آنجا بودم.
آنجا کلاسها و فعالیتهای فرهنگی را شروع کردیم. خودم آموختن زبان فرانسه را در این اردوگاه شروع کردم. باید مشغول میشدیم و نمیشد بیکار میماندیم. گزیدهای از جامعه ایران در اسارت کنار هم جمع شده بودند.
راوی :
#آزاده_سرافراز
#عبدالمجید_رحمانیان
#یاد_باد
#آن_روزگاران
#یاد_باد
🕊 @dashtejonoon1🕊🌹