💐🌺🍀🌼🍀🌺💐
#بصیرت
#حماسه_9_دی
9 دی نور ایمان منجلی بود
9 دی ذکر لبها یا علی بود
9 دی روز مرگ اهل فتنه
9 دی روز بیعت با ولی بود
نماد صبر و عزت بود آن روز
شکوه استقامت بود آن روز
تمام نقشه ها شد نقش بر آب
تجلیِ بصیرت بود آن روز
9 دی روز حق، روز خدا بود
شکوه غیرت اهل ولا بود
دم «یا لیتنا کنّا معک» داشت
9 دی «کل ارض کربلا» بود
🌼 @dashtejonoon1💐🍀
دشت جنون
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی #حر_انقلاب_اسلامی #شهید_والامقام #شاهرخ_ضرغام #قسمت_بیستم_و_سوم 🍁موقع وردی
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
گذری بر زندگی
#حر_انقلاب_اسلامی
#شهید_والامقام
#شاهرخ_ضرغام
#قسمت_بیستم_و_چهارم
🍁بعد از مدتی که در #سنندج بودیم ما به #سقز رفتیم عمليات آغاز شد . با دستگيري بيست نفر و كشته شدن چند نفر از سران ضد انقلاب #سقز هم پاكسازي شد . #شــهيد_چمران هم كه از ماجرا خبردار شــده بود به ديدن ما آمد و از رشادت بچه ها بخصوص #شاهرخ تجلیل کرد . در طی عملیات #شاهرخ مجروح شد و مدتي در تهران بستري بود .
🍁سال 59 بود . با بمبارانهای فرود گاههاي کشور جنگ تحميلي #عراق_عليه_ايران شــروع شــد . در مسجد نشسته بودیم همه مانده بودیم چه بکنیم که يکي از بچه ها از در وارد شد و #شاهرخ را صدا کرد . نامهایی را به او داد و گفت : از طرف دفتر #وزارت_دفاع ارسال شده از سوي #دکتر_چمران براي تمام نيروهائي که در #کردستان حضور داشتند .
🍁 #شاهرخ به ســراغ تمامي رفقاي قديم وجديد رفت . صبح روز يازدهم مهر با دو دستگاه اتوبوس و حدود هفتاد نفر نيرو راهي جنوب شديم . وقتي وارد اهواز شــديم همه چيز به هم ريخته بود . رزمندگان هم ازشهرهاي مختلف مي آمدند و ... همه به ســراغ استانداري و محل اســتقرار دکتر چمران ميرفتند .
🍁بعد از سه روز به همراه #دکتر_چمران و برای عمليات راهي منطقه #سوسنگرد شديم . بعــد از اين حمله #شــهيد_چمران براي نيروها صحبت كــرد و گفت: اگر مي خواهيد کاري انجام دهيد ، اينجا نمانيد ، برويد #خرمشهر .
#ادامه_دارد...
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
💐🌼🍀🕊🍀🌼💐
#در_محضر_فرمانده
#مقام_معظم_رهبری
یکی دیگر از چالشها که البته این چالش پیچیدهتری بود چالشهای فتنه انگیزی بود که در فتنه ای مثل هجدهم تیر سال ۱۳۷۸ و فتنه سال ۱۳۸۸ ، با فاصلهی ده سال، اینها در تهران راه انداختند.
امیدوار بودند که بتوانند با این فتنه، نظام را شکست بدهند ، ضربه وارد کنند ، اما بعکس شد.
در فتنه هجدهم تیر، پنج روز بعد از اینکه فتنه گران ، فتنه خود را شروع کردند، مردم آن حرکت عظیمِ 23تیر را، نه فقط در تهران، بلکه در سایر شهرها به راه انداختند.
در فتنه88 ، دو روز بعد از حوادث عاشورا، آن قضیه عظیم #نهم_دی به راه افتاد .
همان وقت بعضی از ناظران خارجی که از نزدیک دیده بودند، در مطبوعات غربی نوشتند و ما دیدیم، که گفته بودند آنچه در #نهم_دی در ایران پیش آمد، جز در تشییع جنازه امام ره ، چنین اجتماعی، چنین شوری دیده نشده بود . حضور مردم اینجوری است .
#نهم_دی
#روز_بصیرت
#میثاق_امت_با_ولایت
🌺 @dashtejonoon1💐🍀
🌹💐🕊🌹🕊💐🌹
#در_محضر_شهدا
#شهید_مدافع_حرم
#محسن_حججی
از #ولایت_فقیه غافل نشوید و بدانید من به یقین رسیدم که #امام_خامنه_ای نائب بر حق #امام_زمان_عج است ...
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#نهم_دی
#روز_بصیرت
#میثاق_امت_با_ولایت
🌹 @dashtejonoon1🌹🕊
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊
#در_محضر_شهدا
#شهید_والامقام
#محمدامین_کریمیان
من از این دنیـا ...
با همه زیباییهایش میروم و همه آرزوهایم را رها میکنم، اما به #ولایت و حقانیت علی ابن ابیطالب (؏) و خداوندی خدا یقهتان را میگیرم اگر #امام_خامنه_ای را تنها بگذارید .
خواهش آخر من این است که سلام مرا به #امام_خامنه_ای برسانید و بگویید اگر دوباره زنده شوم از تکهتکه شدن در راه تو ابایی ندارم.
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 @dashtejonoon1🕊🌹
ketabrah.ir24.mp3
زمان:
حجم:
17.9M
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#کتاب_صوتی
#لشگر_خوبان
#خاطرات
#مهدیقلی_رضایی
💐 قسمت #بیست_و_چهار💐
#کپی و #استفاده از صوت با ذکر #صلوات ، #بلامانع است .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 @dashtejonoon1🥀🕊
دشت جنون
.🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 #خاطرات_آزادگان #آزاده_سرافراز #عباسعلی_راشکی #قسمت_هشتم بچه ها یکی یکی جلوی چشمانمان ا
.🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
#خاطرات_آزادگان
#آزاده_سرافراز
#عباسعلی_راشکی
#قسمت_نهم
آن طرف تر ایستاد و شروع کرد به صحبت با من، گفت: آن فردی را که شب گذشته همراهم بود شناختی؟
متعجب زده گفتم: نه چه طور؟!
گفت: آن سرباز برادرم است. از ماجرای زخمی شدنش در منطقه برایم تعریف کرده و گفته تو او را در آن حال دیده ای، می توانستی او را بکشی ، ولی این کار را نکرده ای. حال این سوال ذهن مرا مشغول کرده است که چرا او را نکشتی؟ مگر ما دشمن شما نیستیم؟
یک لحظه یادم آمد آن زمان که عراقی ها فرار می کردند، سربازی در خاکریز زخمی افتاده بود و من او را نکشتم. به آن سرباز گفتم «برادرت زخمی بود و بدون اسلحه. این دستور رهبر ماست که آسیبی به اسیر و زخمی نرسانیم».
او گفت« چه کاری از دستم بر می آید تا برایت انجام دهم»؟
گفتم «مقداری اب می خواهم و وسایل پانسمان».
رفت و با یک بسته اب معدنی و مقداری وسایل پانسمان برگشت. بچه ها همگی آب نوشیدند. چند ساعت گذشت. برگشت و گفت «بیا برو...».
نمی دانستم چه می گوید. بچه ها خندیدند و گفتند«از تو می خواهد بروی دستشویی».
پشت سرش راه افتادم. جلوتر که رفتیم، دستم را باز کرد و گفت« تو آزادی، می توانی بروی بیرون قفس نزد دیگر اسرا گفتم«نمی روم».
به همراه او و حاج عبدالرضا به اتاق نگهبانی رفتیم. آن جا حمام و دستشویی بود. حاج عبدالرضا گفت «من می روم تا وضو بگیرم».
یک جعبه کمک های اولیه دیدم . خواستم آن را بردارم. اما آن سرباز نگذاشت و گفت «با جعبه نبر! چون ممکن است کسی متوجه بشود».
#یاد_باد
#آن_روزگاران
#یاد_باد
🥀 @dashtejonoon1🌴🌹