🍂
🔻 فاتحان خرمشهر
عملیات بیت المقدس یکی از بزرگترین و پیچیده ترین و استراتژی ترین عملیات های ۸ سال دفاع مقدس است که در چهار مرحله منجر به آزادسازی خرمشهر شد.
عملیات از شب دهم اردیبهشت ۶۱ شروع و تا یک ماه به طول انجامید.
لذت بخش ترین پیروزی هشت سال جنگ تحمیلی در این عملیات رقم خورد و شهیدان و رزمندگان این عملیات به فاتحان خرمشهر مشهور شدند که توانستند با پیروزی خود توجه جهان را به کار بزرگ جلب کنند.
بر آن هستیم تا مشاهدات رزمندگان حاضر در این عملیات را تقدیم حضورتان کنیم....... همراه باشید
🍂
🍂
🔻 فاتحان خرمشهر
دومین ماموریت خود را در گردان نور شروع کرده بودیم.
۳۷سال قبل در تاریخ ۶۱/۲/۹ بعدازظهر نقشه و دستور به گردان ما هم داده شد.
عملیاتی که به فرماندهی حاج اسماعیل فرجوانی که حالا محبوبیت ویژه ای بین نیروهایش پیدا کرده بود برای ما کلید می خورد.
همه نیروهای گردان با تجربه ای که از عملیات فتح المبین کسب کرده بودند وارد کارزار دیگری می شدند. کارزاری که باید ختم به آزادی خرمشهری می شد که مدت ها بود لقب خونین شهر را گرفته بود. خونین شهری که دلهای زیادی را به یاد روزهای مقاومت و دفاع از شهر و فریادهای جهان آرا و موسوی بخود جلب کرده بود.
در خلوت خود می گفتیم، خدایا.... یعنی می شود دوباره خرمشهر را دید! می شود از انبوه ادوات و موانع عجیب و غریب گذشت و پا به شهری گذاشت که بیش از یک سال از کشور اسلامی مان جدا شده....!!
همان روز از روی نقشه توجیه شدیم و خود را به محل عملیات رساندیم تا دستور حرکت بگیریم و وارد عملیات شویم
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 نوشتم تا بماند
روزنوشت های آیت الله جمی
امام جمعه فقید آبادان
•┈┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈┈•
۱۳۵۹/۱۰/۸
ساعت نزدیک ۹ به منزل برگشتیم. شام که مقداری شله زرد و حلوای شکری با نان بود، با آقای موسوی و سایر برادران صرف کردیم. ساعت در حدود ۹ / ۳۰ بود که آقای کیانی، فرمانده سپاه پاسداران آبادان تلفنی تماس و در مورد محاصره آبادان صحبت [کردیم] که ما فعلا غیر از این مسئله ای نداریم. شب را در منزل ما گذراندند و صدای شلیک توپ خمسه خمسه دشمن و خمپاره اندازهای خودمان هم [را] که کمتر از شبهای گذشته بود، شنیدند.
| ۱۳۰۹/۱۰/۹
آقای مهدوی کنی با همراهان بعد از صرف صبحانه، آماده اجرای برنامه چند ساعت توقفشان در آبادان شد که قصد دارند بعداز ظهر مراجعت کنند، چه اینکه کارهای مهم و فراوان در مرکز اجازه توقف بیشتر نمی دهد و این توقف کوتاه ایشان در منطقه جنگی و شهر جنگ زده آبادان برای ما مغتنم است. برنامه ایشان دیدار از ستاد عملیات و فرماندهان و سپس سر زدن به جبهه هاست. آقای غرضی، تلفنی از آقای کیانی فرمانده سپاه خواست که برای رفتن ایشان به جبهه وسیله بیاورد. حدود ساعت ۸
/ ۳۰ آقای کیانی و جهان آرا، فرمانده سپاه خرمشهر آمدند و آقای مهدوی و همراهان را برای دیدن جبهه ها بردند. ان شاء الله که با موفقیت و توأم با سلامت، برادران رزمنده در سنگرها را ملاقات و دیدار کنند. بعد از رفتن آقایان، به قرآن پناه بردم و چند آیه [از] آن را تلاوت کردم. سوره جن تا آخر جزء ۲۹. در سوره جن آیه شریفه و ان لو استقاموا على الطريقه لا سقيناهم ماء غدقا جلب نظرم کرد و فورا به فکر سخنان روح انگیز دیشب امام افتادم و از خداوند متعال عاجزانه صبر و استقامت و پایداری برای برادران رزمنده مسئلت کردم ربنا افرغ علينا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا على القوم الكافرين.
راديو صوت امریکا و بی بی سی را گوش دادم. صوت امریکا در مورد خانواده جنگ زده [ها] که از شهرها هجرت کرده اند مفصل صحبت کرد و دلسوزی که آنها آواره شده اند. و اما از عامل اصلی این جنگ و سعایت کننده اش ذکری به میان نمی آورد که اینجا دیگر به نفع واشنگتن نیست.
@defae_moghadas
#صلوات
#کتاب
🍂
🍂
🔻 فاتحان خرمشهر
بامداد دهم اردیبهشت۶۱ مرحله اول عملیات بیتالمقدس آغاز شد.
همه یگان ها در ستون یک و با همه تجهیزات موجود حرکت خود را در محورهای تعیین شده شروع کردند.
عراقی ها جهت پیشگیری و وحشت از حملات رزمندگان ایرانی آب را در جلگه خوزستان و خصوصا اطراف جاده خرمشهر رها کرده بودند و در کنار آن استحکامات متنوع و زیادی خصوصا در شمال منطقه که حالا به اسم ما قرعه افتاده بود به کار گرفته بودند.
پس از عبور از شیار به معبری باعرض حدوداَ یک متر رسیدیم که سمت راست آن کلاً دریاچه آب بود و سمت چپ خاکریز بلندی که برای فرار از تیراندازها و گلولهها بایستی سینهخیز می شدیم و به جلو حرکت می کردیم.
بههمین منوال در آرامش بجلو رفتیم. گاهاً از سوی عراقی ها منوری به آسمان می زدند و انعکاس آن در دریاچه بسیار صحنه زیبایی بوجود می آورد و ساعت ها ادامه داشت.
مقداری در معبر جلوتر رفتیم تا به میدان مین️ برخوردیم⚡️. و تراکم و تجمع نیروها در یک نقطه بوجود آمد. بعد از معبر پُلچوبی و در مقابل سنگر تیربارچی قرار داشت که باید از آن می گذشتیم ولی مانع بزرگی به اسم تیربارچی با حجم بالای آتش مقابل ما ایستاده بود.
تیربارچی تا این لحظه متوجه ما نشده بود. ولی زمانی متوجه ما شد که یکی از مینهای مُنَوَر منفجر شد💥🔥 و پس از آن یکی دیگر💥 و یکیدیگر و💥🔥💥🔥⚡️....
✨⚡️✨آسمان از نور منورها روشن شده بود و تیربارچی با چرخاندن لول تیربار ما را زمین گیر کرده و
نیروها کُپ کردند. از جلو خبری نداشتی و آتش خود را روی تیربارچی باز کردیم و در گیری به شدت شروع شد💥⚡️🔥💥🔥⚡️
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 فاتحان خرمشهر
تیربارچی مستقر در روبروی پل و آرپیجی زن هایشان به علت تسلطی که داشتند معبر را زیر آتش گرفتهبودند. تا این تیربارچی منهدم نمی شد شرایط همان بود و پیشرفتی حاصل نمی شد. ولی کماکان اَمان را از ما گرفته بود و تلفات می گرفت. بچه های ما هم کوتاه نمی آمدند و به سختی می جنگیدند.
نادر دشتی پور و گروه سید مجتبی مسعودیان (ِبیسیمچی) و امیرصالحزاده و گروه دلاورش درحالی که مین منورها یکی پس از دیگری منفجر می شدند توسط بچه ها و با کلاهخُود خفه می شدند. صدای روحیهبخش فرجوانی بلند شده بود که "امیر...امیرصالحزاده... نادر... یالا یالا خفش کنید) و با بیسیم چی به جلو می دوید.
طبق نقشه سردار تذکر داده بود که بایستی ابتدا سنگر تیربار منهدم شود...و سعیکنید پُل را منهدم نکنید.
در پیشانی حمله عاشورائی بپا شده بود... دلاوران یکییکی زخمی و یا شهید🌷 می شدند. شهید حقبین شهید کریمی شهید مسعودیان شهید نبیان شهید اسکندری شهید صرامی شهید شهبا و چندتن دیگر عزیزان در این صحنه به شهادت رسیدند و تعدادی مجروح شدند...
هر آرپی جی زنی که می خواست تیربار را خاموش کند، هدف قرار می گرفت و کار پیچیده تر می شد.
@defae_moghadas
🍂