🍂
🔻 جنایت در حلبچه
سالهای پایانی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران با فاجعه ضدبشری «حلبچه» و نسل کشی کُردها در جریان عملیات «اَنفال» در خاک کشور عراق از سوی صدام حسین، آنچنان پیوندی برقرار کرده است که سینه برگهای تاریخ را به خسخس و چشم جوامع بشری را به سوزش و ریزش اشک، نمناک میکند.
جلّاد و مسئول اجرای این کشتارها کسی نبود جز، «علی حسن المجید» که به «علی انفال» و «علی شیمیایی» لقب گرفت. او پسر عموی صدام حسین رئیس جمهور اعدامی و دیکتاتور رژیم بعثی عراق بود که در مدت ۱۰۰ روز جان حدود ۱۸۳ هزار کُرد را که عمدتا هم زنان و کودکان بیگناه بودند در عملیاتی به نام «انفال»، گرفت.
مقدمه این جنایت ضد بشری با بمباران شیمیایی شهر «حلبچه» کردستان عراق در روز ۲۵ اسفندماه سال ۱۳۶۶ آغاز شد. علی شیمیایی ابتدا توأم با بمباران متعارف شهرهای ایران از جمله تهران، شهر حبلچه را هم مورد حمله قرار داد تا با شکسته شدن «در» و پنجره منازل این شهر، مردم دیگر نتوانند در برابر کاربرد سلاح نامتعارف شیمیایی از خود مقاومتی نشان دهند.
این عملیات در ابتدای سال 1988 از مرز گرمیان (یکی از مناطق کردستان در عراق) آغاز شد و مناطق «کرکوک»، «کفری»، «کلار»، «چَمچَمال»، «دوکان»، «سه دار»، «کوی» و... را طی کرد تا به منطقه «بادینان» رسید. اما انفال هشت مرحله بود. مرحله اول از این مرز آغاز شد و مرحله هشتم هم در منطقه بادینان خاتمه پیدا کرد. پس از اینکه عراق به کویت لشکر کشی کرد دست از این جنایت برداشت چرا که دیگر به منفعتش نبود.
🔴فیلم منتشرنشده پیکرهای شهدای حلبچه را در زیر ملاحظه فرمایید.
5.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 اولین تصاویر بمباران شیمیایی حلبچه در دوران #دفاع_مقدس همراه با رجزخوانی مرحوم حاج بخشی، اسفند ۶۶
🔺در حلبچه، حدود ۵۰۰۰ نفر از جمله زنان و کودکان کُرد به شهادت رسیدند.
@defae_moghadas
🍂
3.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«سید مصطفی صدرزاده» از رزمندگان مدافع حرم حضرت زینب(س) و فرمانده گردان عمار لشگر فاطمیون بود.او در عملیات محرم به دست تروریستهای تکفیری به شهادت رسید.
شهید صدرزاده متولد ۱۹ شهریور ۱۳۶۵درشهرستان شوشتر استان خوزستان در خانواده ای مذهبی است. پدرش پاسدار و جانباز جنگ تحمیلی و مادرش ازخاندان جلیله سادات هستند.
در این فایل میتوانید لحظه شهادت ایشان را ببینید.
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 الی بیت المقدس
قسمت دهم
✍️...گردان ما از ده کیلومتری غرب جاده اهواز خرمشهر شروع می شد و شارتاق و دب حردان جزئی از آن به حساب می آیند. از اشغال این مناطق به دست بعثیها نوزده ماه و چهار روز می گذرد. دشمن در پیشرویهای ششم مهرماه ۱۳۵۹که به طرف اهواز داشت تا این منطقه نفوذ کرد. نیم ساعتی از روز دهم اردیبشت ماه می گذشت ، هلال نور کم جان هفته اول ماه رجب غروب می کند و تاریکی محض سراسر دشت دب حردان را می گیرد. به خاکریز دشمن چسبیده بودیم . باید میادین مین را پشت سر گذاشته و برسر دشمن حاضر شویم.
گاه گاهی خمپاره ای منور بر سر ما روشن می شد . روز قبل سید محمد حجت زاده برای گروهانش صحبت کرد: « برادران
فرداشب به حول و قوه الهی به قلب دشمن حمله می کنیم . نه فقط به قصد آزادسازی شهرها و روستاهایی که در اشغال هستند ، یلکه ما برای تکلیفی می جنگیم که با همان تکلیف نماز می خوانیم و این تکلیفی است که امام فرموده و فرقی با دیگر واجبات دینی ندارد و چه بسا اهمیت آن بالاتر از نماز باشد . چرا که نماز و عبادت در زیر سایه ظلم ، صرفا خم و راست شدنی بی فایده و عبث است . خودتان را آماده یک حمله بزرگ کنید. » فارغ از کالک و نقشه عملیات و محدوده گردان که در دست راستش لوله کرده و همه منتظر باز شدن آن و توجیه نقطه به نقطه اش هستند ، او نیروهایش را به صحنه کربلا می برد و باز از تکلیف سخن می گوید. « حرکت ما و انقلاب ما از انقلاب امام حسین علیه السلام نشأت گرفته و...
ادامه دارد
#کتاب_دین
@defae_moghadas
🍂
میگفت به ما عَقل
که اَز عِشق ،
حَذر کُن !
اما دِلِ دیوانه مَرا گُفت
خَطر کُن ...
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 الی بیت المقدس
قسمت یازدهم
✍...« حرکت ما و انقلاب ما از انقلاب امام حسین علیه السلام نشات گرفته و همان گونه که آن حضرت با ظلم جنگید ماهم می جنگیم. اگر پیروز شدیم الحمدلله و اگر هم در این راه شهید شدیم که به آرزوی خود رسیده ایم. در هر صورت ما پیروزیم. »
چراغعلی به بی سیم چی اش دستور داد بی سیم خودرا از حالت پارازیت خارج کرده و صدای آن را تا حد ممکن پایین بیاورد. چراغعلی گوشی را از بی سیم چی گرفته و گروهان ها را مورد خطاب قرار داد.
حجت حجت ناصر!
حجت به گوشم!
نوای رمز یا علی ابن ابی طالب از قرارگاه اعلام می شود . حسین کلاه کج بی درنگ آن رمز را به گردانها اعلام میکند و همین طور گروهانها کمتر از چند ثانیه بعد رمز عملیات را می شنوند. دشت یک پارچه آتش می شود. تیربارهای دشمن شلیک می کنند. اکثر نیروها به زمین چسبیده اند محمد فریاد می زند یاعلی یاعلی یاعلی بلند شوید ، کار دشمن تمام است ، ماشاءالله زود بجنبید.
ترس و تردید بعضی نیرو هارا میخکوب کرده است . محمد قد راست کرد و در حالی که به سمت نیروها کلوخ پرتاب می کرد داد می زد بروید جلو! بروید جلو! وگرنه درو یتان می کنند . چند نفر بلند شدند و به سمت دشمن دویدند. من و محمد و یکی از بچه های تخریب از داخل کانال به سمت تیر بارها دویدیم. نارنجکهایی به داخل سنگرهای تیربار انداختیم و از کار افتادند...
ادامه دارد
#کتاب_دین
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 #گنج_جنگ |
خاطراتی که زنده شد!
🔻رهبر انقلاب: من از حوزهی هنری و از برادر عزیزمان آقای سرهنگی و دیگر برادران دستاندرکار واقعاً تشکّر میکنم؛ کارشان خیلی کار باارزشی است. دنبال کنند؛ هم این کار را یعنی شب خاطره را، و هم تنظیم این خاطرات و یادداشتها را؛ چقدر باارزش است.
🔹و همه جا [هم] هستند؛ ما یک تعداد معدودی از شخصیّتهای جنگ را میشناختیم، از اینها خاطراتی شنفته بودیم، بعد یواشیواش اینها رفتند در آذربایجان، در همدان، در لرستان، در خراسان، در اصفهان، اینجاوآنجا رزمندگان را پیدا کردند، خاطرات اینها را به رشتهی تحریر کشیدند، خاطرات زنده شد.
🔹دیدیم چه دنیایی است، چه دریایی است از حرف، از منطق، از روحیّه و روحیّهبخشی. این بسیار کار باارزشی است و همینطور ادامه بدهید این کار را.
🔹من بارها گفتهام ما تا پنجاه سال دیگر هم اگر دربارهی این هشت سال دفاع مقدّس حرف بزنیم و کار کنیم و کارهای نو انجام بدهیم، زیاد نیست؛ و گمان میکنم تا پنجاه سال دیگر هم به آن انتها نرسیم.
🔺البتّه از شیوههای خوب بایست استفاده کرد، از شیوههای هنری باید استفاده کرد.۹۶/۳/۳
@defae_moghadas
🍂