eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.7هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
73 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه‌ی ناگفته‌ی انسانهای نام آشنای غریب را 💥 مجله دفاع مقدس 💥 ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم(شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 🔻 - ۳۰ 🔅 راوی و نویسنده: میکائیل احمدزاده ─┅═༅𖣔○𖣔༅═┅─ 🔅 انتقام از منافقین در اردوگاه چند ماهی نگذشته بود که سازمان منافقین شروع به تبلیغات منفی برای جنگ روانی و همسو کردن اسرا با خود کردند. آنان می پنداشتند اکنون که اسرا در وضعیت بسیار سختی هستند، به طور قطع پشیمان هستند و این بهترین فرصت برای جذب نیرو است. آنان نشریات مختلفی را بین آسایشگاهها پخش می کردند؛ اما اسرا این نشریات را پاره می کردند و گاه برای این کارشان توسط سربازان عراقی به سختی تنبیه می‌شدند. یک روز که برای گرفتن غذا به آشپزخانه رفتیم، تعدادی را با لباس های شخصی دیدیم که برای گرفتن غذا از قسمت دیگر اردوگاه آمده اند. نمی دانستیم آنان چه کسانی هستند؛ چون صحبت کردن با هم در بیرون از آسایشگاه مجازات داشت. ابتدا تصور کردیم ایرانی هستند و به تازگی اسیر شده اند. در بین اسرا یک پزشک بود که کارهایی ساده مانند پانسمان و تجویز قرص را زیر نظر عراقی ها به عهده داشت و اتاقش در قسمتی از اردوگاه قرار داشت که این افراد هم در آنجا بودند. هنگام ظهر که پزشک به آسایشگاه آمد، خبر داد که این افراد از منافقین هستند و مشخص نیست به چه منظوری به اردوگاه آمده اند. هر کدام از اسرا حدسی می‌زد؛ ولی سرانجام به این نتیجه رسیدیم که منافقین می خواهند با این ترفند که در راه وطن اسیر شده اند، با اسرای جنگی رابطه دوستی برقرار کنند و آنگاه اهداف شان را - که ایجاد تفرقه بين اسرا، مخالفت با نظام جمهوری اسلامی، تخلیه اطلاعاتی و جذب نیرو بود - اجرا کنند. حضور آنان خیلی سریع در همه اردوگاه پیچید. جلسات مخفی بین اسرا تشکیل شد و همه عقیده داشتند نباید اجازه بدهیم این منافقین آزادانه هر کاری که می خواهند انجام دهند؛ بنابراین تبلیغات متقابل شروع شد و هر آنچه که منافقین و عراقی ها انجام می‌دادند، با درایت و آگاهی اسرا خنثی می‌شد. در آسایشگاه ها خبر چین‌هایی بودند که اخبار را به عراقی‌ها منتقل می کردند و در مقابل عراقیها نیز دنبال ما بودند تا جمع ما را از بین ببرند. با کمک چند نفر و به بهانه های مختلف، در حین گرفتن غذا درگیری ایجاد کردیم و عراقی ها نیز برای حمایت از منافقین، برخی اسرا را به سختی تنبیه کرده، به داخل زندان انفرادی انداختند. هدف ما هم همین بود. در ادامه و در حمایت از دوستانمان، هم صدا با سایر آسایشگاه ها به سوی عراقی ها حمله کردیم. درگیری شروع شد. از فرصت استفاده کردیم و با حدود ۵۰۰نفر، به منافقین در قسمت دیگر اردوگاه حمله کردیم. زنگ خطر اردوگاه به صدا درآمد و نگهبانان سایر اردوگاه ها هم به حمایت از عراقی ها و سرکوب ما، با هر آنچه که در دست داشتند، به سوی اردوگاه ما می دویدند. نقشه این بود که در صورت رسیدن نیروی کمکی به عراقی‌ها، عده ای از اسرا با آنان درگیر شوند و بقیه خود را به منافقین برسانند. منافقین هم که از دور خطر را احساس کرده بودند، جایی برای فرار نداشتند. همراه اسرا که از روز قبل سیم های خاردار و تیغه های برنده آماده کرده بودند، به اتفاق بقیه و با سنگ و مشت و لگد، به جان منافقین افتادیم. متوجه زمان نبودیم؛ ولی تمامی این اقدامات در زمانی بسیار کوتاه انجام گرفت. منافقین نمی توانستند در مقابل اسرای درد کشیده مقاومت کنند. سر، دست، پا و دندان های بسیاری از منافقین شکسته شد. صدای فریاد و ناله آنان در فضا پیچیده بود و چند نفرشان به حال اغما رفتند. این تسویه حساب ما با منافقین، به دلیل رشادت و از خود گذشتگی سایر اسرا بود که خود را در مقابل کابل و باتوم عراقی ها قرار داده بودند تا ما بتوانیم به راحتی منافقین را به سزای اعمالشان برسانیم. نیروهای کمکی وارد اردوگاه شده بودند و اقدام به تیراندازی هوایی می کردند؛ سپس همه اسرا را با ضربات شدید به داخل آسایشگاه ها ریخته، درها را قفل کردند. تمام محوطه به هم ریخته بود. صدای عراقی‌ها لحظه‌ای خاموش نمی شد و این طرف و آن طرف می دویدند. صدای آمبولانس ها نیز برای مداوا و تخلیه منافقین مجروح شده، شنیده می‌شد. نگهبان ها نیز هر لحظه از جلوی پنجره ما را تهدید می کردند که مجازات سختی در انتظارتان است. با اینکه در اثر درگیری با عراقی‌ها مجروح و خونی شده بودیم، ولی همگی خندان بودیم؛ زیرا احساس می کردیم انتقام کوچکی از دشمنان قسم خورده مردم ایران گرفته ایم. این حرکت ما موجب شد تا شبانه منافقین را از اردوگاه خارج و به مکان دیگری انتقال دهند. ─┅═༅𖣔○𖣔༅═┅─ ادامه دارد کانال حماسه جنوب http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
🍂 شب دوستان بخیر بلطف الهی بر آنیم تا در یک کار مشارکتی برگزیده های کوتاه و جذاب کتب دفاع مقدس را با مشارکت شما عزیزان بزودی در کانال شروع نماییم. انتظار می رود دوستانی که دستی به مطالعه دارند، در این مورد با کانال خود همکاری کنند و موارد را بصورت تایپ شده و یا عکس واضح ارسال نمایند. 🌹
🍂 السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّه السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ فَاطِمَةَ وَ خَدِیجَة السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِین السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْن السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ وَلِیِّ اللَّه السَّلامُ عَلَیْکِ یَا أُخْتَ وَلِیِّ اللَّه السَّلامُ عَلَیْکِ یَا عَمَّةَ وَلِیِّ اللَّه السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَر يَا فَاطِمَةُ اشْفَعِي لِي فِي الْجَنَّةِ فَإِنَّ لَكِ عِنْدَ اللَّهِ شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ 🔸السلام علیک یافاطمه المعصومه (سلام الله علیها) 🍂
🍂 امام و دفاع مقدس ┄┅═✼✿‍✵🦋✵✿‍✼═┅┄ 🔅 محبت پدرانه امام رحیم صفوی ‏‏  برادر عزیزی بود به نام «جاویدی» که اهل شهر فسا در استان فارس بود.‏‎ ‎‏ایشان در عملیاتی که در منطقه حاج عمران داشتیم یک هفته در محاصره‏‎ ‎‏دشمن قرار داشت و به طریقی دشمن را سرگرم ساخته بود. بعد از یک هفته که‏‎ ‎‏محاصره شکست، تعداد زیادی از نیروهایش شهید شده بودند. وقتی که ایشان‏‎ ‎‏خدمت حضرت امام شرفیاب شدند، حضرت امام خم شد و پیشانی ایشان را‏‎ ‎‏بوسید و ایشان نیز پیشانی امام را بوسید. آن بسیجی سیاه چرده، زجر کشیده را‏‎ ‎‏ـ که بعداً به استخدام سپاه در آمده و آخر الامر نیز شهید شد ـ حضرت امام‏‎ ‎‏بسیار تحویل گرفته و با وی برخوردی بسیار صمیمی و پدرانه داشتند که واقعاً‏‎ ‎‏برای ما شیرین بود.‏ ‏┄┅═✼✿‍✵🦋✵✿‍✼═┅┄ http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 گفتگو با امیر حسنی سعدی( ۱۴ ) فرمانده وقت لشکر ۹۲ زرهی موضوع: بازدارندگی در شروع جنگ ━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ درودیان: درست است که امام (ره) پشتیبانی کردند، اما اگر این قابلیت در درون ارتش نبود، هیچ تأثیری نداشت؛ پس، این قابلیت در درون خود ارتش بود که هم امام (ره) به ارتش اعتماد کرد و هم ارتش به فرمان ایشان پاسخ مثبت داد؛ زیرا، برخی معتقدند که امام (ره) در مورد ارتش نگرانیهایی داشتند، اما ایشان دو ماه پس از پیروزی انقلاب خطاب به ارتش فرمودند: «با تمام تجهیزات در سراسر کشور رژه بروید»؛ موضوعی که اعتماد به ارتش را نشان می داد. به نظر من، اگر بخواهیم این بحث را به دو مرحله، یکی پیش از انقلاب و دیگری پس از انقلاب، که شما مفصل تر گفتید، تقسیم کنیم، درباره پیش از انقلاب، باید بگویم دو تا گزارش دیدم که در ساختار ذهنی ام خیلی تأثیر گذاشت. از نظر روحی و روانی معتقدم که پیش از انقلاب، ارتش عراق این طور که ما شنیدیم) از ما می ترسیده است. در گزارش‌ها نیز، چنین آمده است، حتی پس از انقلاب، که با نیروی تیپ ۲۳ نیروی مخصوص در مرز خرمشهر بودیم، نیز آنها همین احساس را داشتند و می گفتند اگر به ما اجازه بدهند، ما پاسگاه شلمچه را می زنیم و تا بصره می رویم! یعنی تا این حد در وجود خودشان (تابستان سال ۱۳۵۸) احساس قدرت می کردند. من در گزارشی که متن سند ترجمه شده سازمان سیا درباره ارزیابی ارتش عراق بود، خواندم که سازمان سیا معتقد است توان ارتش عراق از نظر نیروی انسانی و نیروی هوایی در حد فاصل قرارداد ۱۹۷۵ تا پیروزی انقلاب)پنج برابر ایران شده است، یعنی ارزیابی اش این بود که دیگر ارتش عراق آن ارتش سال ۱۹۷۵ نیست، بلکه کارهایی را انجام داده است. نکته مهم گزارش دوم نیز این بود که شاه خیلی تحت فشار بوده است، طوری که به او می گفتند چرا این همه تجهیزات خریداری می کند؟ به ویژه خبرنگاران خارجی و دموکراتهایی که در آمریکا سر کار می آمدند، به دلیل مسائل حقوق بشر با روابط شاه با آمریکا برای خرید تجهیزات مخالف بودند. شاه در آنجا استناد می کند (من گزارشش را خودم خواندم و می گوید: «شما چرا ارتش عراق را نمی بینید. امروز، ارتش عراق از ما قوی تر است. یعنی ارزیابی خود شاه این بوده که پیش از انقلاب، ارتش عراق از ما قوی تر بوده است. طبق این دو گزارشی که خواندم، تصور می کنم که ارتش عراق از ارتش ما قوی تر بوده، اما بر اساس تصورات روحی و تجربه های درگیری‌های قبلی، ارتش ما در برابر عراق احساس قدرت می کرده است. بنابراین، بر اساس گزارش سیا و حرفی که شاه می زند، نخست اینکه، ارتش عراق نسبت به ما برتر بوده است و دوم، قدرتی را که ما می گوییم، داشتیم با انقلاب تمام شد؛ زیرا، بر اساس وابستگی به قدرت آمریکا بود. به اعتقاد من، اگر شما توضیح بفرمایید، صادقانه به شما عرض می کنم. آن قدرتی که ما امروز می گوییم ارتش داشته، صرف آن قدرت در درون ارتش ایران نبوده، نه اینکه نداشته، بلکه به دلیل روابط ارتش ایران با امریکا بوده است. بنابراین، وقتی ما می گوییم آن قدرت فرور ریخت، یعنی با وقوع انقلاب، روابط ایران با آمریکا هم به هم ریخت و ماهیت این قدرت که قدرت وابسته بود، نه مستقل، از هم پاشید، اما امروز، ما هر چه از قدرتمان بگوییم، مال خودمان است. در حالی که اثبات اینکه چقدر از قدرت پیش از انقلاب مال ما و چقدر مال امریکا بوده، قابل بحث و محاسبه نیست. بنابر این، در ارتباط با پیش از انقلاب معتقدم که از نظر روانی، این واقعیت وجود داشته است، یعنی پس از انقلاب نیز، ارتش ما احساس می کرد اصلا، عراق قدرت آن را ندارد که به ما چپ نگاه کند، یعنی البته، بر اساس همان قدرت قبلی این را می گفته است، اما آیا این واقعیت داشته است؟ من معتقدم که این واقعیت ندارد؛ بنابراین، بیاییم پیش از انقلاب را مرور دیگری کنیم. حسنی سعدی: خدا شهید کلاهدوز را رحمت کند، می خواهم در مورد آن روحیه معنوی که در پیکره ارتش بود، بحث کنم (روی افسر و درجه دار، اینها که اسکلت و پیکره ارتش را تشکیل می دادند). شهید کلاهدوز گفت: «من افسر زرهی بودم و در گردان تانک خدمت می کردم و وقتی گفتند گردان تانک به شهر تهران برود، من شبانه، با چند نفر از درجه داران سوزنهای تانک و توپ را برداشتیم. بدین ترتیب، دیگر نه توپ تانكها سوزن داشت و نه تیربارهای آن » ⊰•┈┈┈┈┈⊰• همراه باشید http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا