eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.7هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
73 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه‌ی ناگفته‌ی انسانهای نام آشنای غریب را 💥 مجله دفاع مقدس 💥 ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم(شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
از راست: مسعود عباباف،مجید رستگاران،حاج حمید سفید دشتی، شهید احمد رضا مهتدی @defae_moghadas
زندگي روزمره بي آلايش رزمندگان گردان كربلا در منطقه - برگزاري مراسم قرائت قرآن @defae_moghadas
حماسه جنوب،خاطرات
📞🌾📞🌾📞🌾📞🌾📞 🌾@defae_moghadas 📞 😢درد سرهای بیسیم چی مسعود عباباف گردان جعفر طیار 🔻🔻🔻قسمت اول🔻🔻🔻
📞🌾📞🌾📞🌾📞🌾📞 🌾 📞 😢دردسرهای بیسیمچی 🔻🔻🔻قسمت دوم🔻🔻🔻 از همان بدو ورود " عمو مجید ( برادر نصاري ) " سر هیچی هیچی دشمنی خودش را به من نشان داد 😁 . هنوز دو یا سه روز از حضورم در منطقه نگذشته بود که توطئه ای علیه من شکل گرفت و عمو مجید دستور تنبیه مرا صادر کرد . 😱 هر چه خواستم برای ایشون توضیح بدهم که درباره من اشتباه می کند گوشش 👂 بدهکار نبود . با اینکه حق هادی زاده و صفارنيا و مجید رستگاری بود که مجازات شوند اما او مرا تنبیه کرد . آن هم به طرز وحشتناکی ! عمو مجید به من گفت : " باید 2-3 بار تو آب 🏊🏊 بپری ! فکر نکنید شنا بلد نبودم یا از آب می ترسیدم . ...نه!... اصلا نقل این حرفا نبود ! عمو مجید مرا وادار کرد با لباس نظامی توی آبی بپرم که پر بود از❓❓❓❓❓❓ آخه چه طوری بگم.؟!😔 آب هور پر بود از ........ (🐡🐡🐡 🍁* گل خور *🍁🐡🐡🐡) ...😁😖😱 و چاره ای هم جز اطاعت نبود . و من ..... در مقابل چشم بچه های گردان پریدم تو آب ؛ در حالی که بچه ها از خنده غش کرده بودند . 😂🙃 مسعود عباباف گردان جعفر طیار حماسه جنوب، خاطرات @defae_moghadas 📞 🌾📞🌾📞🌾📞🌾📞🌾📞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 عطر وصال نوشته های دوستان کانال از سفر کربلا ✨ حاج آقا بشگان باورکردنی نیست.خیل عظیم جمعیّت از کوچک وبزرگ .از کودکان سه وچهارساله گرفته تاپیرزنها وپیرمردهای ۸۰ ساله .بعضی از آنها برروی ویلچر نشسته بودند ودیگری آنرا هُل میداد.جادّه ای با چند باند.زائران در دو باند ۱.محلّی و دیگر آسفالته که برای روان شدن عبور مرور زائران بسته شده و عبور خودروها قطع شده بود..البتّه باز دو باند دیگر برای عبور ومرور خودروها معیّن شده بود..هماهنگی.امنیت بسیار عالی بود تمام نیروهای نظامی دست در دست نیروهای حشد الشعبی این رسالت مهم را عهده داربودند..تابه حال که درخدمت عزیزان هستم عبور مرور درتمام مبادی مرزی روان و دارای زوّار چه خروجی وچه ورودی بوده...درطول مسیر پیاده روی نجف به کربلا موکب ها بی هیچ وقفه به زائران خدمت رسانی می کنند..هرکس به اندازه وسع خود ازپذیرایی گرفته تا چای .ایستگاههایی تعمیر چرخ های حمل بار زائران وماساژ برقی ودستی زائران اباعبدا.. را انجام میدهند ..دم غروب که میشه افرادی با چهره های خندان جلوی راه زائران را گرفته وفریاد موید.موید کنان دستان زائران را به زور گرفته وسوار خودرو های خود کرده وبه خانه هایشان می برند ولوازم آسایش زائر را از خوراک گرفته تا حمّام واینترنت .خدمات گوشی وخواب زائر را تا صبح فراهم می کنندو همان جا که زوّار را سوار کرده باز با خوشروئی بدرقه می کنند.چقدر صفا وخوشحالی هست برای موکب داران که زائران امام حسین ع را راضی بدرقه کنند.چقدر عشق است زائرانی که از تمام دنیا دراین جادّه( کربلا ) که مملوءازدلدادگی وشور است که بیراهه سخن نگفته ام.🌸🌺💠 🍂
609.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اَلسَّلامُ عَلَیک یا اباعبدالله الْحُسَيْنِ(ع) هرک صبحش باسلامی برحسین آغازشد حق بگوید خوش بحالش بیمه زهرا شد روزتون پراز برکت ولحظه هاتون لبریز ازعشق به آقا امام حسین(ع)
🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃 🔴خاطرات رزمنده اندیمشکی پرویز پور حسینی (عملیات کربلای 4 ) 🔺قسمت اول به صحن مسجد علی ابن ابیطالب که رسیدم برادر الله حسین زاده ، فرمانده گروهان حدید را دیدم . جلو رفتم سلام کردم . با خوش رویی جوابم را داد و گفت : فین (کفش غواصی)شماره چند را می پوشی ؟ گفتم : هشت یا نه ؟ گفت : پس آماده باش که فردا ماموریتی مشکل اعزام می شوی ! بعد از نماز جماعت با خوشحالی رفتم خانه و وسایل خود را جمع کردم و در کوله پشتی ام قرار دادم . مادرم تا مرا دید گفت : بازم عازم شدی ؟ گفتم : امام دستور داده . گفت : برو به سلامت ! تمام بچه هایی که مثل من به صورت فوق العاده خبردار شده بودند ، پشت در سپاه جمع شدند و با یک دستگاه مینی بوس به طرف پلاژ قدس مقر دریایی گردان اعزام شدیم . ___/\_______ حماسه جنوب، خاطرات @defae_moghadas 🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃
شهید عزت الله حسین زاده @defae_moghadas
🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠 آبراه هجرت 🔴 خاطرات رزمنده اندیمشکی پرویز پورحسینی ( عملیات کربلای 4 ) 🔺قسمت دوم حوالی ظهر به پلاژ رسیدیم . بعد از تقسیم بندی بچه ها در گروهان ، من به دسته ۲ با فرماندهی علی محمد منتقل شدم . بعد از چند روز دوره آموزش غواصی ما شروع شد . مربی غواصی ما برادر بود . روز اول از ما امتحان شنا گرفتند . بیشتر بچه ها شنا بلد بودند . همه اصول غواصی را به ما یاد می دادند که از مهمترین آنها شنا در حالت سکوت بود . آموزش ها تا پاییز طول کشید . برودت آب به بدنهای نحیف بچه ها فشار می آورد . اما ایمان آنها باعث تداوم کارشان می شد . با فرا رسیدن محرم ، گروهان ما یک تکیه زد . همه ما احساس می کردیم باید به ائمه اطهار بیشتر توسل کنیم . تمام شبهای محرم در تکیه مراسم داشتیم . در یک شب سرد و ابری خبر رسید دسته ما یک ماموریت پدافندی در یکی از جزایر کنار پادگان دارد . البته به دسته ۱ هم ماموریت داده بودند از فاصله چند کیلومتری به آب بزنند و به خاکریز حمله کنند و آنجا را به تصرف دربیاورند . برادر طاهری به همه ما سپرده بود خیلی مراقب باشیم و با هوشیاری نگهبانی بدهیم تا بتوانیم همه آنها را به اسارت در بیاوریم .😉 دو ساعت نگهبانی من تمام شده بود . کنار خاکریزها روی خاک های نرم و سرد دراز کشیدم و به خواب رفتم . بعد دوساعت دوباره نگهبانی را تحویل گرفتم . هنوز دقایقی نگذشته بود که صدای خش خشی به گوشم رسید . خوب که دقت کردم ، فرمانده طاهری را دیدم که گروه پیشتاز را اسیر کرده بود . همه آنها را در چادری که به همین منظور آماده کرده بودیم جای دادیم . 😊 _______/\_______ حماسه جنوب، خاطرات @defae_moghadas 🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃
شهید علی محمد طاهری @defae_moghadas
و فردا اربعین است زینب با قامتی خمیده از غم،می آید چهل روز است حسینش را ندیده تنها زبان اشک می تواند شرح حالش را بگوید امان از دل زینب(س) پیشاپیش اربعین تسلیت باد