جزیره مجنون -ازراست:شهید سیدحمیدبن شاهی فرمانده گروهان ایمان،اصغرمعینی فرمانده گردان جعفرطیار،اسماعیل زبیدی فرمانده گروهان تقوا،شهیدبن شاهی
@defae_moghadas2
🍃🌹
🏹 شکارچی
✴️"قسمت پنجم "
دومین کار، شناخت منطقه دشمن بود. برای شناخت دقیق این منطقه، در چند روز اول بدون هیچ شلیکی، فقط دیده بانی👀 می کردم و محل سنگرهای آمبولانس🚑 و دپوهای شلیک آنان را شناسایی و روی کاغذ کالک📈 ثبت می نمودم.
سومین مسئله برای من، شناسایی محل های استتار و اختفاء خودم بود. به طوری که کلاه 🎩خودم را با گونی پوشانده، اسلحه ام🔫 را گلی و با پوشیدن لایه داخلی اورکت های ایرانی، خودم را کاملاً استتار می کردم.
هیچ ریسکی درکار نبود. حتی در مواقعی که محل شلیک، مناسب نبود، گونی سر می کردم و به تماشا می نشستم و همین کار موجب شوخی و خنده 😂بچه ها هم شده بود.
ادامه را پیگیر باشید ⏬
شهید حرم مصطفی رشیدپور
@defae_moghadas2
🍃❣
#شکارچی_5
🍃🌹
🏹 شکارچی
✴️"قسمت ششم "
اوایل از دیدن عراقی ها 👹در حالی که خودم دیده نمی شدم، ذوق می کردم و دوست داشتم دست به اسلحه برده و شلیک کنم، ولی آرام آرام بر خودم مسلط شدم. یاد گرفته بودم قبل از هر شلیکی روی خاکهای مقابلم کمی با دست آب💦 بپاشم. این کار باعث می شد تا در موقع شلیک خاک بلند نشود و موقعیتم برای دشمن مشخص نباشد.
یک ساختمان اداری سه طبقه در گمرک خرمشهر وجود داشت که هنوز هم پا بر جاست. یک بار وسوسه 🙄شده بودم تا بالای آن بروم و سروگوشی آب بدهم.
بعضی جاهای راه پله منهدم شده بود و خیلی سخت و خطرناک می شد از آن بالا رفتم. روزی بعد از نماز صبح و با استفاده از تاریکی هوا، با یک مشقتی بالای آن رفتم. چشمم که به فضای مقابلم افتاد زیر لب گفتم :
#یامحمد (ص)
چیزی که می دیدم باور کردنی نبود. تا خط دوم زیر چشمم بود. ولی اگر مرا می دیدند تکه بزرگم، گوشم 👂بود !! سبک و چابک بودم. فوری از آنجا پایین آمدم تا برای آن نقشه ای بکشم.
ادامه را پیگیر باشید ⏬
شهید مدافع حرم مصطفی رشیدپور
@defae_moghadas2
🍃❣
#شکارچی_6