5.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣ کربلایی حسین فخری
دُر پر بها شهید
عزیز خدا شهید
سال 1363
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
❣ شما دعوت شده اید به محفل شهدایی امروز حماسهها
مصاحبهای تمثیلی و بی پرده با
شهید احمد قنادان زاده
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣۱
❣
"بسم رب الشهداء 🌷
و الصدیقین"
✨"قرار عاشقی"✨
عرض سلام 👋و
جمعه بخیر خدمت شما
همراهان این محفل نورانی✨
با نام و یاد خدای شهدا
این بار هم میهمان بهشتیان رها شده از قفس دنیا هستیم با کلی مطالب خوندنی😊
بیاید تو این لحظات پای درس یه شهید گمنام بشینیم که دنیایی حرف برا گفتن داره.
یه شهید فرهنگی ✍ به اسم
"احمد قنادان زاده" 🌿🌺
که طبق وظیفهش، همه کار برای انقلاب کرد و بالاخره با شهادت پر کشید و بالا رفت.
احمد جان ما آماده ایم،
بسم الله 🎤
❣۲
🍁راستش، اگه ریا نشه،☺️ از بچگی یه احساس مذهبی بودن داشتم که از بچه های همسن و سال خودم کمی جلوتر بودم.
دست خودم نبود
نمی تونستم هر حرفی رو به زبون بیارم یا به کسی کم محلی کنم.
لباسم خیلی ساده بود و دنبال مد و این چیزا نبودم.
اعتقادم این بود که اخلاق و رفتار مهمه نه ظاهر 😎.
🌸 الانم بخاطر همونه که من الان دعوت شدم 😉. فک کنم خدا ازم خوشش اومد دیگه...
🍂۳
🌾 از درسم ✍ بگم که
خیلی درس خون بودم و همون سالهای انقلاب 👊🏻✊🏻
به هنرستان شهدا رفتم.
این 👇🏾 عکس رو ببینید 👀. اینو تو همون هنرستان گرفتم که اوایل انقلاب بود و همه جا نماز جماعت راه می افتاد☺ و چه حال خوشی داشتیم
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
❣۴
🌺 از قبل از انقلاب رفتم مسجد صاحب الزمان و کلی بچه قد و نیم قد 👶🏻👦🏻 دور خودم جمع کردم 👬👬 و براشون کلاس قرآن گذاشتم.
سعی می کردم 💪🏻 با نماز اول وقت، و دور کردنشون از ترانه ها 🎧 و تلویزیون 📺 زمان شاه 💀کمکشون کنم تا آدم های خوبی از آب در بیان ☺ (یواش بگم، الا خیلیهاشون هم همسایه خودم هستن تو بهشت😚)
می دونستم که اگه بخوام چیزی یاد بدم اول ☝🏻خودم باید عمل کنم.
خب منم اول خودم عمل می کردم 😇
🔅 کتابخونه ای 📚 هم براشون راه انداختم که بزرگا هم چقدر با این کارم خوشحال 😍 شدن و احتمالا تو دلشون هم بهم می خندیدن 😄 میدونید چرا؟
الان میگن.
❣۶
❣اینو می گم نخندید ها..
چند تا کتاب 📘📕 تهیه کرده بودم و هر شب تو سبد بازار مادرم می ذاشتم و به مسجد می اوردم و عین گوجه 🍅 فروشا بساط می کردم و بچهها دورهم می کردن و جنگ و دعوا سر کتابا که تموم نشن و دست خالی نرن😅
البته گاهی هم به آخری ها نمی رسید و باید تا فردا شب صبر می کردند 😊 و شانسشون رو امتحان می کردن.
همون کتابخونه سبد دستی مامانم، الان یه سالن بزرگ کتاب شده که اگه گذرتون افتاد سری بهش بزنید.
❣۷
🎤 خب احمد جان ، محو صحبتات شده بودم و ساکت شدم. حالا بگو تو انقلاب چه می کردی با کتابای سیاسی و روشنگری و خطراتش؟
🍀 انقلاب که شد کتاب های سیاسی 📗 هم یواشکی اوردیم و به بزرگ ترها 👨🏻 می دادم . اونا هم زیر پیراهناشون 👚 می ذاشتن😂 و به خونه می بردن . یه جورایی صف بزرکترها هم برا خودشون جدا بود و پنهونی ..
🌿 تو پخش اعلامیه 📃 و هماهنگی راهپیمایی 🚶🏻🚶🏻و این کارها هم شرکت می کردم و سعی داشتم بچه های مسجد رو آگاهی بدم چون می دونستم همینا در آینده برا انقلاب باید عاشقی کنن 😍،.
راستش خیلی از همون بچه ها نامردی نکردن و تا آخرش رفتن.. 💐
❣۸
✨رفتن به کمک روستاییا و چیدن محصول کشاورزیشون 🌾 و ساختن خونه 🏡 براشون که با جهاد سازندگی می رفتیم خودش حکایتی داره که اونو دیگه نمی گم 😉
❣۹