eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
- کجا آسمونی شدی و به دوستان شهیدت پیوستی؟ در کربلای هویزه بودم و همراه بچه های جبهه و جنگ. حمله وسیعی کردیم به بستان و اونجا رو آزاد کردیم. امام هم اون عملیات که طریق القدس بود رو فتح الفتوح نامید. خدا قسمت شما هم بکنه. - یه جمله طلایی از وصیت نامه ات بفرما تا مزاحمت رو کم کنم. یه جمله ش این بود: خدایا! تو خود شاهدی که با تمام بار سنگین گناهان تمام تلاش خود را بکار بردم تا در جهت رضای تو حرکت کنم. حال که به جبهه پا گذاردم فقط به این امید است که با ریختن خون ناچیز خویش گناهانم آمرزیده شود. - به به عجب جمله دیوار پسندی 😂👌. دیگه مزاحم نشم سلام ما 👋👋 رو به دوستات برسون و بگو رسم رفاقت رو بجا بیارن که خیلی محتاج توجه‌شون هستیم. 🕊 خدا به همه‌تون خیر بده و همیشه تو این کانالهای شهدا مستدام باشید🙌 https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1 ❣️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣ شهید علی بهزادی فرمانده گروهان غواص شهادت، کربلای ۵ ۱ بهمن ۶۵ https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
شهید علی بهزادی روزی در چادرها نشسته بودیم. حرف از پیروزی و باز شدن راه کربلا پیش آمد. علی با حالتی خاص و لبخندی ملیح شروع به صحبت کرد: اگر پیروز شدیم و راه کربلا باز شد، اونجا رو محاصره می کنیم. تعدادی میرن داخل و مرتب و تمیز می کنند. این قسمت رو خیلی با احساس و کمی بغض گفت: اول می گیم امام بیاد بره داخل. بعدا تمام خانواده های شهدا بعدا ما میریم زیارت. روحشان متعالی باد راه را باز کردند و خود به محضر امام حسین علیه السلام رسیدند🌹 https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
گر برود جان ما درطلب وصل دوست حیف نباشد که دوست دوست تر از جان ماست 💠بوسه شهیدمدافع حرم بر پیکر مطهر شهید دفاع مقدس https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣ جبهه سوسنگرد را برای نبرد با دشمن انتخاب کرد، جايی که از حساسيت بالايی برخوردار بود. در آنجا برای چندمین بار مجروح شد. در مدتی که فرمانده سپاه مسجد سليمان بود، به تمام روستاهای منطقه سر کشی می کرد و مشکلات مراکز تحت فرماندهی خود را از نزديک می ديد و چاره جويی می کرد. رضا در اسفند ماه سال ۱۳۶۳ از طرف ستاد پشتيبانی جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای بررسی نياز يگان های رزمی در خطوط مقدم جبهه عازم منطقه عملياتی بدر گرديد که خودروی حامل ايشان در اين منطقه عملياتی مورد هدف گلوله توپ دشمن قرار گرفت ورضا از ناحيه پهلو مجروح شد . در راه انتقال او به بيمارستان روح بی قرار و مشتاق رضا به سوی عرش پرواز کرد و مصداق بارز َََََ« يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الي ربک راضيه مرضيه فادخلي في عبادی و ادخلی جنتی » گرديد. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
آن فروریخته گلهای پریشان در باد کز می همه مدهوشانند نامشان زمزمه نیمه شب باد تا نگویند که از یاد فراموشانند... 🕊 https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣ سال ۱۳۴۰ در روستای بلغاب از توابع شهر قلعه تل در شهرستان ایذه در خانواده‌ای کشاورز بدنیا آمد و نامش را رستم گذاشتند. باشد که از نام آوران زمان خود شود. همانند رستم، قهرمان افسانه‌ای ایران باستان. مهربان بود و دلسوز . با شروع جنگ ادامه تحصیل و تدریس را رها کرد و با این اعتقاد که حفظ نظام اسلامی از هر چیزی ارجح تر است وارد جبهه ها شد. عشق و علاقه وافری به امام (ره)  داشت و همیشه می‌گفت: جان من فدای امامم (ره).  در والفجر ۸ به همراه ۳ تن از یارانش اسیر نیروهای بعثی شدند ؛ بعثی ها هر چهار نفر را به درخت بسته و با شکنجه های شدید از آن ها می خواستند که به امام (ره) فحاشی کنند امّا عشق به اسلام و امام و انقلاب چنان آن ها را مستحکم و استوار ساخته بود که به خواسته های ملعونین بعثی تن ندادند و آنقدر مقاومت کردند تا در نهایت بر آنان خشمگین شده و با شلیک گلوله همه آنان را به شهادت رساندند . روحشان شاد https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
🔴 یادش بخیر، برگه های اطلاع رسانی شهادت بچه‌ها به همین سادگی چاپ و به در و دیوار نصب می شد هر از چند گاهی یکی از این برگه ها خودنمایی می کرد و خبر از شهادت یکی دیگر می داد https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1 🍂
3.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سرانجام "کاظم عبدالامیر" شکنجه‌گر اسرای ایرانی در عراق https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
حماسه جنوب،شهدا🚩
❣ سال ۱۳۴۰ در روستای بلغاب از توابع شهر قلعه تل در شهرستان ایذه در خانواده‌ای کشاورز بدنیا آمد و نام
❣ پر کار بود و پر انرژی. در کارها جدی و شوخی حواسش به خودش بود و نمی‌گذاشت نفسش رها شود. شوخی‌هایش هم جنبه تربیت داشت. ما همکار بودیم و می‌دیدم احترام معلم و دانش‌آموز را دارد. مسیر منزل ما و ایشان یکی بود. موقعی که تعارفش می‌کردم می‌گفت: کار دارم. می‌گفتم: کارهای تو تمومی نداره؟ می‌گفت: لباس شستن، پخت غذا، مطالعه و … این‌ها مگر تمامی دارند. یک بار در مدرسه از دست دانش‌آموزان عصبانی شدم و داد زدم و کنترل اعصابم را ازدست دادم. سرش را آورد نزدیک گوشم و آرام گفت: برادر خیلی داری گرد و خاک می‌کنی. نمی‌دانستم بخندم یا عصبانی باشم. با این حرف حالم دگرگون شد. آدم کنارش احساس می کرد مراقب صالحی دارد. همنشین خوبی بود، حیف که دیگر نیست ولی جایی بهتر از این دنیا است. راوی : سرافراز کردبان همکار و همرزم شهید https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
11.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زیبای همخوانی شهدای حرم منم می‌خوام برم.... تقدیم به روح شهدای حرم زینبی https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1