حماسه جنوب،شهدا🚩
امام صادق علیه السلام می فرماید: اگر کسی ماه مبارک #رمضان مورد مغفرت الهی قرار نگرفت، #عرفه را درک
#عرفه🕋
به روحانی کاروان حج گفتم :
جایگاه این چادرها نزد خدا بالاتر است ، یا چادرهای رزمندگان در جبهه ؟
پاسخ داد ، چادرهای #جبهه !! !!
تعجب کردم ، چرا ؟؟
مگر نمیدانی که ،خداوند قبل از آنکه به سرزمین #عرفات نظر کند، به زائران امام #حسین علیهالسلام در کربلا نظر میافکند؟
#حاجی، گوسفندی را به قربانگاه میبرد،
اونا خودشون رو به قربانگاه بردند!! مثل #شهدا ؛
هر لحظهی روز عرفه، مثل روزای جبهه گرانبهاست؛ بخصوص برای دعا و درخواست ازخداوند؛
اینجا شما میخوای #خدا برات کاری بکنه،
اما در جبهه #شهدا برای خدا، کارمیکردن
این فرصت عرفه ، بهترین فرصت است.
ولی به فرصت #جهاد_و_شهادت نمیرسد!
فرصتهای جبهه را هرکس از دست داد ، جا موند!!!!
حاجی هم اگه از عرفات، جا بمونه ، بیچارست؛
اگه ميخواهيم مشكلاتمان رو حل كنيم، که همه ما مشكلات داريمـ بياييم اين چند ساعت رو درِ خانه خدا برويم؛
#شهدا رو واسطه قرار دهیم و بخواهيم؛
چه حاجتهای مادي چه معنوي، همه رو ازخدا بخواهیم؛
امروز بُردِ دعا خيلي زياده.
درباره ديگران اگه دعا كنيم، چند هزار برابر به ما اعطا ميكنند...
#خاطرات_جنگ_دلبریان
@defae_moghadas2
روز #سوم_ماه_محرم است.برای بچهها #نوحه خواندم میدانستم عبدالجبار عصبانی میشود.کوچک که بودم،ده شب ماه محرم را در مسجد امام سجاد علیهالسلام نوحه میخواندم.بعدها که به #جبهه آمدم،هر ده شب محرم سال ۱۳۶۵ را در مناطق جنگی جنوب و سال ۱۳۶۶ را در کردستان #مداح بچههای واحد #تخریب بودم.وقتی این شعر حاج صادق #آهنگران را خواندم، بچهها به یاد روزهای جنگ اشکشان درآمد.
«هنوز از کربلایت / به گوش آید صدایت / حسین جانها فدایت»
وقتی برای بچهها نوحه خواندم، عراقیها پشت پنجره حاضر شدند.
⤵️
بسم رب الشهدا🕊
دل ڪه #هوایی شود، #پرواز است ڪه آسمانیت می ڪند
و اگر بال #خونیـن داشته باشی
دیگر آسمــان، طعم #ڪربلا می گیرد
دلها را راهی ڪربلای #جبهه ها می کنیم و دست بر سینه، به زیارت #"شهــــــداء" می رویم...
بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...
روزتون شهدایی ✋
#شهود_عشق❣
شراب #عشق را
جز در نبرد نمی دهند؛
ولاجرم #مستان مے الست را باید
در #جبــہـہ ها یافت
و #شــہـيد
مصداق اکمل مستان بہ
#حق پیوستہ است...
#دفاع_مقدس
#مردان_بى_ادعا
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
13.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣ آرزوی روزهای خوب دیرین
🔅 میثم مطیعی
#کلیپ
#نماهنگ
#جبهه
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
🍂
✍ #خاطرات_افلاکیان
#به_نام_خدا
در يكي از روزها كه #جبهه ساكت بود (بگفته يكي از نزديكان در جبهه به پدرم) شهيد سياوش در بيرون سنگر مشغول #نماز_خواندن بود در بيرون از سنگر كه دشمن بعثي عراق شروع به گلوله باران جبهههاي ايران از جمله محدودهاي كه شهيد سياوشي به نماز ايستاده بود اما شهيد بدون ترس و هيچ حركت اضافي به نماز خود مشغول بود تا نمازش به پايان رسيد.
باتوجه به ترورهاي سال 1360 توسط كروهكها از جمله بچههاي سپاه پاسداران كه نشانه آنها #لباس_سبز با آرام سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بود كه مورد چندين بار خانواده به شهيد تذكر دارند كه با لباس شخصي به منزل بيا باتوجه به اينكه به محل خدمتش شيراز بود و شهيد چنين در جواب ميگفت بدون لباس ظاهر شدن در جامعه نشانه ترس است و اينچنين نخواهم كرد.
برطرف كردن مشكلات دوستانش و كمك به #مستمندان در مورد كمك به مستمندان شهيد و تعدادي از دوستانش به كمك هم براي شخصي و افراد ديگري كه بيبضاعت بودند اقدام به خانهسازي ميكردند حتي كارگري آنرا خود انجام ميدادند.
🌷 #شهید_سیاوش_قربانی🌷
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@defae_moghadas2
❣
خطوط مقدم جبهه محراب عبادت بود!
اینکه یک جوانی، فرماندهای، گروهانی یا گردانی بنشیند اشک بریزد، نیمه شب عبادت بکند در همه بخشهای جبهه وجود داشته است. در کجای دنیا کدام جنگ چنین وضعیتی وجود داشته است؟
(رهبرانقلاب۱۴۰۲/۶/۲۹)
#جبهه
#مناجات
#نماز_شب
#شهید_علی_هاشمی
#فرمانده_قرارگاه_نصرت
@defae_moghadas2
❣
✍ #خاطرات_افلاکیان
#به_نام_خدا
در يكي از روزها كه #جبهه ساكت بود (بگفته يكي از نزديكان در جبهه به پدرم) شهيد سياوش در بيرون سنگر مشغول #نماز_خواندن بود در بيرون از سنگر كه دشمن بعثي عراق شروع به گلوله باران جبهههاي ايران از جمله محدودهاي كه شهيد سياوشي به نماز ايستاده بود اما شهيد بدون ترس و هيچ حركت اضافي به نماز خود مشغول بود تا نمازش به پايان رسيد.
باتوجه به ترورهاي سال 1360 توسط كروهكها از جمله بچههاي سپاه پاسداران كه نشانه آنها #لباس_سبز با آرام سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بود كه مورد چندين بار خانواده به شهيد تذكر دارند كه با لباس شخصي به منزل بيا باتوجه به اينكه به محل خدمتش شيراز بود و شهيد چنين در جواب ميگفت بدون لباس ظاهر شدن در جامعه نشانه ترس است و اينچنين نخواهم كرد.
برطرف كردن مشكلات دوستانش و كمك به #مستمندان در مورد كمك به مستمندان شهيد و تعدادي از دوستانش به كمك هم براي شخصي و افراد ديگري كه بيبضاعت بودند اقدام به خانهسازي ميكردند حتي كارگري آنرا خود انجام ميدادند.
🌷 #شهید_سیاوش_قربانی🌷
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
شادےروح شهدا #صلوات
@defae_moghadas2
❣
#خاطرات_شهید
#حجت_الاسلام_سید_مهدی_تقوی
#غواص_خط_شکن_عملیات_کربلای_5
💐🌷#از_مدرسه_تا_گردان_تخریب
بعد از اينكه سال دوم دبيرستان را قبول شدم به سركار رفتم بعد از 45 روز آن كار راترك كردم و به #جبهه رفتم و من چون متولد 1349 بودم، نمي گذاشتند و براي همين در فتوكپي شناسنامه دست كاري كردم و ما را به #گردان_حضرت_علي_اكبر(ع) معرفي كردند .
در #پادگان_وليعصر(ع) تهران كه مي خواستند ما را تقسيم بكنند، يكي از نماينده هاي #گردان_تخريب به آنجا آمده بود و از ماموریت #بچه_های_تخریب در جبهه گفت و من داوطلب اعزام به تخریب شدم
به گردان تخريب رفتم و همان اول با معاون گردان صحبت كردم كه وقتي مدرسه ها باز شد من بايد بروم و او هم قبول كرد و من 45 روزي ماندم و با بچه ها انس گرفتم واحتياجات جبهه و خودم را ديدم و بالاخره قسمت اين بود كه ما آنجا بمانيم.
در آنجا كلاس هاي آشنائي با مين مي گذاشتند و كلاسهاي آر پي جي و تيراندازي هم داشتيم #عمليات_كربلاي_2 شروع شد و ما به منطقه رفتيم ولي قسمت نبود كه در این عمليات شركت كنيم و بعد از عمليات يكسري از بچه ها را به مشهد بردند بعد از اينكه از مشهد آمديم گردان براي بچه ها آموزش گذاشت و مادر آن شركت كرديم و تا اينكه قرار شد #عمليات_كربلاي_5 شروع بشود و يكسري از بچه ها را بردند كه #غواصي ياد بگيرند و من هم رفتم و 10-15 روز بيشتر طول نكشيد و آماده عملیات شدیم.
در #شب_عملیات_کربلای_5 به عنوان #غواص_تخریبچی به گردان #حضرت_علي_اكبر_علیه_السلام مامور شدیم.
معبر ما به نام #فاطمه_زهراء (س) بود.
شب عملیات قبل از ما تعدادی از #بچه_هاي_تخريب جلو رفته بودند تا موانع رو بشکافند و معبر برای عبور غواصان ایجاد کنند.
قبل از رسیدن گروهانی که ما همراهش بودیم عملیات لو رفت. 8 رده سیم خاردار جلوی ما بود و هر رده باز 8 رديف سيم خاردار داشت كه 4 تا روي آب و 4 تا زير آب ، و يكسري از مين ها هم زیر آب بودكه يكي از بچه ها ، پايش روي مين رفت و شهيد شد.
از طرف فرماندهي گردان فرمان رسيد كه به هر نحوي هست بقیه #بچه_هاي_تخريب راه را باز كنند حتي اگر بايد روي سيم خاردار بخوابند به علت آتش دشمن تعدادی از بچه ها شهید و مجروح شده بودند .
قرار شد برای حمله به دشمن و رسیدن به #دژ_شلمچه در گروه های 5 و 10 نفره با استفاده از #آر_پی_جی به دشمن حمله کنیم و از موانع عبور کرده و به دژ برسیم.
يكي از بچه هاي #اطلاعات_عمليات جلوی ستون قرار گرفت و يكي از #بچه_هاي_تخريب پشت سر او و من هم پشت سر ايشان و چند نفر ديگر هم پشت سر من ایستادند و به یک ستون حرکت کردیم برای عبور از موانع.
هنوز چند متری نرفته بودیم که آتش دشمن به سمت ما قفل شد و در یک لحظه با تیر اندازی دشمن داخل آب برادر اطلاعات عمليات شهيد شد و نفر جلوی من هم که از بچه های خودمون بود تير به سرش خورد و شهيد شد. من سر ستون بودم و مسیر رو ادامه دادم هرچه جلو میرفتم آتش تیربارهای دشمن سنگین و دقیق تر میشد تا جایی رسیدیم که پشت سرم رو نگاه کردم و دیدم کسی نیست. تعدادی مجروح و شهید شده بودند و همان لحظه هم احساس کردم دست چپم سنگین شد. تیر به دستم خورده بود . دیدم دستم دیگه کار نمیکنه و خودم رو روی آب سر دادم تا به خاکریزی که سمت راست معبر بود و پای یکی از مجروحین رو هم گرفتم و به خاکریز چسبیدیم. چند ساعتی گذشت. هوا به شدت سر بود و خون زیادی از ما رفته بود و همه ی وجودمان رو سرما گرفته بود.
تیم های #غواصی که جلو رفته بودند داشتند برمیگشتند. دستور رسیده بود که غواص ها عقب بیایند.
اونها به داد ما رسیدند و کمک کردند و ما ما را روي آب هل دادند و قايق آمدند و ما سوار شديم .
ما رو با آمبولانس به اهواز و از آنجا هم به مشهد اعزام شدیم و در بیمارستان مشهد ادامه عمليات را از تلويزيون نگاه كرديم.
45 روز دستم توي گچ بود و بعد از طی شدن ایام درمان مجددا به #گردان_تخریب برگشتم و برای عملیات بعد اعلام آمادگی کردم .
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@defae_moghadas2
❣
✍ #خاطرات_افلاکیان
او نوجوان بود که راهی جبهه جنگ شد. حدود چهار سال را در جبهه گذراند. آخرین باری که به خانه آمد. به او گفتم: «داداش این بار رو به جبهه نرو. ببین ما وضع مالی خوبی نداریم؛ بمان و به ما کمک کن.» گفت: «داداش وضع مالی دلیلی برای عدم حضور ما در #جبهه نیست. ما برای دفاع از #ناموس و #میهن_اسلامی به جبهه می رویم...»
تمام سفارش او این بود که در راه امام باشیم. چند روز پس از آخرین اعزام در عالم رویا امام خمینی(ره) را دیدم که به منزل ما آمد. کنارم نشست و دست در زیر عبایش برد و از جیب سمت راستش نامه ای به من داد و گفت اگر باز هر چیزی خواستی به من بگو تا برایت بیاورم. روز بعد در حال خواندن #نماز_ظهر بودم که پستچی نامه براتعلی را آورد و گفت: «برادرت زخمی شده و در بیمارستان تهران است.»
با شتاب بلیتی را تهیه کردم و به تهران رفتم ولی با پیکر به خون نشسته او مواجه شدم. ترکشی پهلوی سمت راستش را شکافته بود. همان لحظه به یاد خوابی که دیدم افتادم «دقیقا همان جایی که امام نشان داد و دست در جیب مبارکش برد...
🌷 #شهید_علی_برات_سیفی🌷
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
شادےروح شهدا #صلوات
@defae_moghadas2
❣