از اينكه فرداها اينهمه #خون برادرانم كه نويد دهندة هزاران لاله در بهاران فرداست ، از #ياد رَوَد بيمناكم .
از اينكه فرداها به #ضعيفان نَرِسَند ،
ثروتمندان مالكان زمين شوند ،
ضعيفان درد كشيدگان روزگار گردند ،
#شهيدان از ياد رفتگان شوند ،
#خون شهيدان به استهزاء گرفته شود ،
زندگي در آن دنيا برايم تار ميشود .
#شهید_حسین_بیدخ🕊🌹
@defae_moghadas2
⚘﷽⚘
#دلنوشته...✍
شهدادلگیرم...😔
ازکه نمی دانم...ازچه نمی دانم...😭
دلم جایی رامی خواهد
مثل #شلمچه، #فکه، #چزابه، #طلائیه، #دهلران، #بازی_دراز..
جایی که خاکش آغشته شده به #خون پاک شما...
جایی که هوایش بوی #عطرسیب می دهدبوی #سیدالشهداء...
جایی که #خدا را می شودباتمام وجوداحساس کرد...
جایی که زمینش محل فرود فرشتگان است وآسمانش محل پروازهای عاشقانه ی شما...
جایی که خداباشد،شماومــن...😔
می خواهم #حدیث_غربتم رافریادبزنم...حدیث شرمندگیم را...
#دلم نفس کشیدن می خواهد نفس کشیدن درهوای شما...بخدا #شهرمان آلوده شده به صدگناه...😭
#شهدا مرادریابید به حرمت #چادر_خاکی_مادرتان مراکه دیگرجان به لبم رسیده...
دریابید مراکه #خسته ترینم،خسته از خودم ازنفسم،ازاطرافیانم،ازشهربی شما...
به رسم رفاقت دعایم کنید🙏😔
حماسه جنوب،شهدا🚩
#شهیدانه
🔻دخترک با چشمانی خیس، به کادوهای بستهبندیشده نگاه میکرد. چه رؤیاهایی که شبانه بافته بود و با رج به رج آن خندیده بود، #بغض کرده بود از شدت خوشحالی، اشک ریخته بود از شوق و بو کشیده بود #عطر_تنی را که روی این تارهای بافته نشسته بود.
حالا چند روزی است که این تار بافتهشده ریشریش شده، از هم رفته و دیگر عطر تن هیچکس از آن به مشام نمیرسد! بوی #خون میآید، بوی #باروت و خاک، صدای هیاهو و #فریاد زنان و کودکان از این تارهای از همرفته به گوش میرسد...
تصویر #پیکری زخمی بر تارهایش نقش بسته، دخترک صاحب پیکر را میشناسد. روزی در #آغوش او کلمه #بابا را هجی کرده بود. او در این هیبتی که درون تصویر متلاشی شده قد کشیده بود... نوازشهای صاحبش را چشیده، #قربانصدقههایش را شنیده و به خاطر سپرده بود.
دختر اینبار نگاه غمبارش را به تابلوی روی دیوار میدهد و بعد نگاهش نام نشسته در گوشه قاب را هدف میگیرد: #حسن_حزباوی!
پدرش در کوت عبدالله #اهواز چشم باز کرده بود. خلق و خویش آیینه تمامنمای #شهدا بود اینطور دیده بودند و میگفتند! برای دفاع از #حرم که رفته بود پدرش ناراضی بود، ناغافل رفت! ناغافل هم #شهید شد...
دخترک روزهای خوش قبل از این واقعه را دور میکند. #بیستوسوم_آذر روز تولدش بود، خانواده در تکاپو بودند کادوهایش را زودتر بگیرند و آماده کنند. قرار بود سوپرایز شود. اما قضیه برعکس شد! پدرش کادوی تولدش را زودتر از #محبوب خویش دریافت کرد و او بود که با خبر پروازش خانوادهاش را سوپرایز کرد، زودتر از لحظه #موعود، ناغافل!
حالا اما دخترک از بین این همه #حسرت فقط بغض غافلگیر کردن پدر و رؤیایی که بافته بود به دلش ماند... رؤیایی که رؤیا ماند و تحقق نیافت...
♡سالگرد #شهادتت_مبارک بهترین بابای دنیا!♡
📸 #سالگرد_شهادت شهید مدافع حرم
#شهید_حسن_حزباوی
#اهواز
🗓تاریخ تولد: ۲۳ آذر ۱۳۶۱
🗓تاریخ شهادت: ۱ آذر ۱۳۹۳
🥀مزار شهید: گلزار شهدای اهواز
🕊محل شهادت: سوریه
#سالروز_شهادت
#الههم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
ڪاش #اسم تو
آخرین #ڪلامم باشد
پروانہ شدن
حُسن #ختامم باشد
مانند #ڪبوترانِ
در #خون خفتہ
عنوان #شهید
قبل نامم باشد...
🌷شهيد مدافع حرم محمد ظهیری🌷
#اللهم_الرزقنا....
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
با لاله #شهیدِ عشق را این سخن است
ڪای لاله ترا طراوت از #خون من است
سـر دادن و #جان به دیگران بخشیدن
این شیوه #عاشقان گلگون ڪفن است
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
حَسبےَ اللہ
و خــدا..مــا را بس
بــودن ِ با شهــدا ما را بــس
آن شهیـدان کہ بہ #خـــون مےگفتند:
هـــوس,
کرب ُ بلا
مـــا را بــس..
📸شهيد مدافع حرم
✨علی اکبر شیرعلی✨
#آغاجاری
#روزتون_شهدایی
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣راه تو #خون میطلبد؛
مرد کیست ؟
تیرماه ۱۳۶۵؛ قلاویزان
📷 عکاس : سیدمسعود شجاعی طباطبایی
#نوجوانان
#دفاع_مقدس
#آزاد_سازی_مهران
#عملیات_کربلای_یک
@defae_moghadas2
❣
🌷شهید علی جنگروی
برادر سردار شهید جعفر جنگروی
که در عملیات رمضان به شهادت رسید
⚪️ او بعنوان روابط عمومی تیپ المهدی خدمت می کرد، زمانی که حاج علی فضلی فرمانده تیپ بود. در یکی از مراحل #عملیات رمضان وقتی علی شهید میشود, یکی از برادران شهید افراسیابی بالای سرش بوده. #مادرم شک داشت که شاید علی اسیر شده😰 است . ما یکی دوبار با #ذهنیت اسیر دنبالش رفتیم, تا اینکه❗️ آقای افراسیابی به مادرم گفت که «من بالای سر علی بودم😭 و علی در لحظه #شهادتش آن قدر از آن خون رفته بود طلب آب کرده بود و لب تشنه شهید شد🕊 و شرایط و وضعیت عملیات طوری بود که من باید میآمدم عقب و علی را بغل یک #خاکریز گذاشتم». بعد از شهادت علی یکی دو 👥تا از برادرهایم برای پیدا کردن #پیکر به منطقه رفتند ولی اثری از او پیدا نکردند و عراق آن نقطه را آب🌊 انداخته بود. برای علی یادبودی در قطعه 26 بهشتزهرا🌷 گذاشتیم و چون در دفعه آخری😢 که از جبهه برگشته بود لباسهایی که به #خون خود آغشته شده بود را نبرد همانها را به عنوان #یادبود در مزارش به خاک🌺سپرد
(راوی: برادر شهید)
🌷شهید «علی جنگروی» برادر شهید «جعفر جنگروی» نیز در اول مرداد سال ۶۱ مصادف با عملیات رمضان به خیل شهدا پیوست. وی زمان شهادت ، ۲۱ ساله بود.
پیکر مطهر این شهید بزرگوار پس از ۳۵ سال گمنامی،سرانجام توسط آزمایش DNA شناسایی شد تا چشم انتظاری مادر شهید به اتمام برسد
🔸مزار شهید علی جنگروی: آستان شهدای گمنام شهرک ولایت دانشگاه امام حسین(ع)
مزار عارف متقی،جانباز فداکار، سردار شهید حاج جعفر جنگروی: گلزار شهدای بهشت زهرا(س) - قطعه ۲۶ - ردیف ۹۲ - شماره ۵۱
@defae_moghadas2
❣
✍ #خاطرات_افلاکیان
#برشی_از_خاطرات_بانو_عزت_قیصری، از #شیرزنان کردِ حاضر در دفاع مقدس در خصوص نحوه شهیدی که مثل #اربابش با تشنگی شهید شد.
خواستم به مجروحی که تشنگی را در چهرهاش مشاهده کردم آب بدهم، اما دکتر مخالفت کرد. گاز را داخل یک رسیور آب فرو بردم و چلاندم و با گاز خیس لب و زبانش را مرتب مرطوب میکردم. علی رغم دستور دکتر، گاز را این دفعه کمی آب دارتر روی لبهایش گذاشتم. طوری که حتی چند قطره آب در دهانش چکید. آب را بیرون زد و گفت #روزهام را با این آبها باطل نمیکنم. من #سر_سفره_ی_مولایم_افطار میکنم.
دست روی جراحاتش گذاشتم و گفتم: تو را به #مولایت_قسم، مرا هم سر سفره ی مولای مظلوم مان یاد کن! او سرش را به علامت مثبت تکان داد و لبهایش تکان خورد. برایش آب آوردم، نخورد. حتی حاضر نشد لبهایش خیس شود.
گاز خیس و یک تکه یخ روی لب و قلب او گذاشتم تا شاید کمی از تشنگیاش برطرف شود و از دیدن آنها رفع تشنگی کند و مرهمی باشد بر #گلوی_خشک و #تشنهاش. نگاهم به چهرهاش بود که با نگاه خاصی گفت: - #السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله! و بعد از چند لحظه یا حسین (ع) گویان سفر کرد و مثل مولایش #تشنه_لب به #شهادت رسید.
لبانش را کمی باز کردم و چند قطره آب سرد را در دهانش چکاندم. آب از بین #دندانهایش که روی هم قفل شده بود و از لابه لای لبهایش بیرون آمد. او روزهاش را با #گلوله و #ترکش و #خون افطار کرد. در سالهای جنگ کمتر شهیدی را دیدم که آخرین لحظاتش را بدون نام #ائمه (ع) گذرانده باشد.
✍ #منبع: معرفی کتابدادا/ عزت قیصری
شادےروح شهدا #صلوات
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈
@defae_moghadas2
❣
✍ #می_خوام_مثل_تو_باشم
#شهادت_طلبی شهید سید محمد شکری
دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی تهران بود و #امدادگر_بهداری لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص).
#اساتید_دانشگاه، او را از #نخبه_های_علمی آینده کشور می دانستند. یکی از اساتیدش با فرمانده گردان تماس و از او خواست تا #سید_محمد را به خط اعزام نکند.
فرمانده به سید گفت: در اینجا امدادگر به اندازه کافی هست. شما به دانشگاه برگردید.
سید محمد از گردان #تسویه کرد.
شب عملیات کربلای ۵ وقتی که سید محمد از زیر #دروازه_قرآن عبور می کرد، ناگهان فرمانده سید محمد را دید.
#سید! مگر قرار نبود برگردی #دانشگاه؟
سید محمد خطاب به فرمانده گفت: ببین حاجی جان! تقدیر من امشب در این #دشت_رقم می خورد. تقدیر من آن چیزی نیست که شما فکر می کنید. این کشور الان به #خون بیشتر نیاز دارد تا درس خواندن من.
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
شادےروح شهدا #صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
@defae_moghadas2
❣
راه تو #خون میطلبد
مرد کیست ؟
تیرماه ۱۳۶۵ ، قلاویزان
📷 عکاس : سیدمسعود شجاعی طباطبایی
#دفاع_مقدس
#نوجوانان
#عملیات_کربلای_یک
@defae_moghadas2
❣