❣ بسیجی شهید سید مهدی موسوی
ادامه👇
آیین وداع با بسیجی شهید سید مهدی موسوی نیز در مسجد النبی(ص) منطقه لشکر اهواز برگزار میشود که سیل جمعیت به سوی میعادگاه مردم خوزستان سرازیر میشود، شبستان، حیاط و خیابانهای روبهرو و کنار مسجد مملو از سیل جمعیت است.
با اینکه اعلام میکنند که مراسم وداع با شهید سید مهدی موسوی بعد از نماز مغرب و عشا آغاز میشود اما مگر میشود از اهواز کسی شهید شود و مردم، خانوادهاش را تنها بگذراند، خیلیها از ساعتها قبل به مسجد آمدهاند تا در مراسم شبی با شهید حضور یابند.
نماز مغرب و عشا به جماعت اقامه میشود ولی لحظه به لحظه بر خیل جمعیت افزوده میشود، امشب قلب اهواز در مسجدالنبی(ص) میتپد همانجایی که سید مهدی، بارها در آن آرزوی شهادت کرده است.
پیکر سیدمهدی درون تابوتی که آرزویش را داشت قرار دارد و پرچم سه رنگ جمهوری اسلامی ایران تابوت را در بر گرفته است، رمز و رازی دارد این پرچم مقدس، همه دوست دارند در هنگام رفتن، تابوتشان به این پرچم مزین باشد و حالا شهید موسوی به آرزوی خود رسیده است.
فرمانده سپاه حضرت امام حسین(ع) اهواز اعلام میکند که بسیجی شهید سید مهدی موسوی که جانشین حوزه 10 شهری اهواز بود در روزهای گذشته در درگیری با اشرار مسلح و ایادی استکبار جهانی به شهادت رسیده است ولی کم کم این مسئله بیان شد که او برای دفاع از حرم بانوی دو عالم حضرت زینب کبری(س) و نازدانه برادرش حضرت رقیه خاتون(س) به دیار دیگری هجرت میکند و در این راه به فیض شهادت نائل میآید.
صبح روز دوشنبه هفدهم تیرماه ۱۳۹۲ شهر اهواز حال و هوای دیگری دارد و ملائک الهی آمدهاند، روح پر فتوح جوانی برومند را با خود به بهشت ببرند تا در جوار سردار خط شکن جبههها سردار سرلشکر شهید علی هاشمی سکنی گزیند.
مردم خوزستان با حضور در میعادگاه عشق و دلدادگی حسینیه عاشقان ثارالله، آمدهاند تا برای آخرین بار با فرزند شهید خود سید مهدی موسوی وداع و او را تا دروازههای بهشت بدرقه کنند.
همه آمدهاند از همه اقشار، پیر و جوان، زن مرد، حتی آنان که تا کنون سید مهدی را ندیدهاند و او را نمیشناسند هم حاضر شدهاند، زیرا او شهیدی از ذریه حضرت فاطمه زهرا(س) است مگر میشود خوزستانیهای غیرتمند از این سید شهید تجلیل نکنند.
@defae_moghadas2
❣
❣ شهید سید مهدی موسوی
ادامه👇
شهید موسوی با حضور گسترده مردم خوزستان تشییع میشود و در کنار شهید غلامرضا بازاری، شهید احمد پیربابا و جانباز شهید سید احمد موسویکربلایی در قطعه دو گلزار شهدای اهواز آرام میگیرد و تربت پاکش تا ابد زیارتگاه عاشقان و دلسوختگان میشود.
اما سید مهدی موسوی که بود که این چنین در زمین و آسمان عزیز میشود و مردم دیارش اینگونه از او تجلیل و به نیکی یاد میکنند.
شهید سید مهدی موسوی نخستین شهید مدافع حرم خوزستان پانزدهم مهرماه سال ۱۳۶۳ در کوی انقلاب(کمپلو) اهواز به دنیا میآید، دبستان را در مدرسه دکتر علی شریعتی و راهنمایی را در مدرسه سروش و دبیرستان را در مدرسه شهدا و دو سال آخر را در مدرسه ۲۲ بهمن کوی جمهوری اسلامی یا همان آخر آسفالت با موفقیت به پایان میرساند.
در سال ۱۳۸۲ در رشته کامپیوتر وارد دانشگاه آزاد میشود و مدرک کاردانی را در این رشته میگیرد، پس از آن مقطع کارشناسی را با رشته مدیریت بازرگانی آغاز میکند، کارمند صنعت معدن تجارت میشود و در سال ۱۳۸۸ ازدواج میکند.
آن طور که خانواده شهید موسوی میگویند سید مهدی از ابتدا عاشق شهید و شهادت بود، اوایل حمله گروههای تروریستی به کشورهای اسلامی، وقتی که میشنود تکفیریها تهدیدی برای حرم عقیله بنی هاشم(س) در سوریه هستند، در حال و هوای خودش نبود و به کل تغییر میکند تا اینکه با تلاش فراوان موفق میشود که به سوریه اعزام شود..
@defae_moghadas2
❣
❣ادامه👇
در بهمنماه سال ۱۳۹۱ بود که برای نخستین به سوریه اعزام میشود، هیچ کسی از رفتنش مطلع نمیشود تا اینکه بعد از دو ماه به سلامت به خانه برمیگردد، پس از بازگشت دیگر او، سید مهدی قبلی نیست زیرا دایم دلش در سوریه است، به همین خاطر نیز برای رفتن دوباره خیلی تلاش میکند، آنقدر پافشاری میکند تا اینکه بار دیگر اعزام میشود.
در اوایل تیرماه سال ۱۳۹۲ برای بار دوم به سوریه اعزام میشود اما ماموریت دوم او زیاد طول نمیکشد و چند روز بعد از اعزام یعنی روز دهم تیر به فیض شهادت نائل میشود و به آسمان پرواز میکند تا نامش به عنوان نخستین شهید مدافع حرم استان خوزستان و شهر اهواز ثبت شود، هر چند تا سالها بعد از شهادتش، نامش بر روی سنگ مزارش به عنوان زائر حضرت زینب کبری(س) ثبت شده بود.
اما حالا دیگر همه شهید سید مهدی موسوی را که قبل از شهادت جانشین حوزه ۱۰ شهری اهواز بوده را به عنوان نخستین کارمند شهید مدافع حرم کشور، نخستین دانشجوی مدافع حرم کشور و دومین بسیجی شهید مدافع حرم کشور میشناسند.
همیشه میگفت سعادت این دنیا و آن دنیا در حرکت در مسیر ولایت فقیه است، تأکید میکرد از منویات رهبری پیروی کنید. هر چه رهبر و مقتدای ما گفتند همان است، حتی اگر یک اشاره کوچکی هم به یک مطلب داشتند باید همان صحبت اجرا شود. میگفت نباید در مقابل رهبر انقلاب چیزی کم یا زیاد بگوییم بلکه هر چه فرمودند باید بدون کم و کاست اطاعت کنیم و در مسیری که ایشان ترسیم کردهاند گام برداریم.
@defae_moghadas2
❣
❣روایت پدر شهید 👇
سید حسن موسوی پدر نخستین شهید مدافع حرم خوزستان درباره پسرش نکاتی جالب توجهی به خاطر دارد: «شهید سید مهدی موسوی سفارشات زیادی داشت ولی مهمترین آنها تاکید بر پیروی از ولایت بود و همیشه میگفت که در راه ولایت باشید و در این مسیر حرکت کنید.
میگفت که حتی اگر زمانی خدای ناکرده من نیز از راه ولایت منحرف شدم و در مسیر دیگری رفتم شما راه ولایت را ادامه دهید و این مسیر را رها نکنید که سعادت در این راه است.
همیشه بر پیروی از منویات حضرت امام خامنهای تاکید داشت و میگفت که هر چه رهبر و مقتدای ما گفتند و یا حتی به آن اشارهای داشتند همان است و باید اجرا شود.»
بیشتر وقتش را در مسجد محله و یا پایگاه بسیج میگذراند، هیچوقت مسائل کاریاش را بازگو نمیکرد و در جواب همه سئوالات نسبت به کارش میگفت: همین جا در محله هستم و در کنار دوستان و یا حرف تو حرف میکرد و جواب نمیداد.
@defae_moghadas2
❣
❣روایت پدر شهید:
ادامه👇
بسیار مردمدار بود، همه تلاش خود را به کار میگرفت تا کار مردم را انجام دهد، بسیار دلسوز و مهربان بود و برای یاری رساندن به خانوادههای بیبضاعت همه تلاش خودش را میکرد تا قدمی هر چند کوچک برایشان بردارد.
همسر شهید سید مهدی موسوی هم خاطرات خوبی از دارد: «به یاد ندارم در طول زندگی مشترک کلمهای دروغ از سید شنیده باشم.
ارادت خاصی نسبت به اهل بیت(ع) داشت و روضه حضرت زهرا(س) را خیلی دوست داشت. حتی بعد از شهادت هم به خواب یکی از دوستان مداحش میرود و میگوید روضه حضرت زهرا(س) را بخوان.»
در سالروز شهادت ائمه اطهار(س) لباس مشکی میپوشید. عاشق زیارت امام رضا(ع) بود و میگفت احساس میکنم هر وقت به زیارت میروم جزو عمرم حساب نمیشود. همیشه حق را میگفت و از گفتن حق هم هیچ واهمهای نداشت. رضایت من و پدر و مادرش برایش بسیار مهم بود و همه تلاشش را هم در این مورد میکرد.
اگر گذرتان به گلزار شهدای اهواز میافتد در قطعه دو به زیارت شهید سید مهدی موسوی هم بروید و دقایقی را در کنار تربت پاک او که در نزدیکی تربت پاک شهید بیژن ماسوریان است خلوت کنید زیرا که خداوند تبارک و تعالی در سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۶۹ وعده داده که وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ.
@defae_moghadas2
❣
❣مادرم شما میدانید که امانتی بودم نزد شما و چه خوب که این امانت را به وقت تحویل دادید. به خدا سوگند که تو را در این دنیا بیشتر از هرچیز دوست میداشتم، ولی جهاد در راه خدا و شهادت را ترجیح دادم، و این باید بسی مایه افتخار باشد برایت، که توانسته بودی همچون فرزندی تحویل مکتب اسلام بدهید، و امیدوارم که فاطمه گونه باشید. از همه میخواهم به ارگانهای انقلابی همچون سپاه و بسیج و جهاد سازندگی و همچنین روحانیت احترام کنید و از آنها حمایت کنید و بدانید ابرقدرتهای جنایتکار نمیگذارند که ما راحت باشیم و راهی که من رفتهام راه تمام مسلمین جهان است. من هر وقت در میان این بسیجیان قرار میگیرم دل از دنیا میکَنم و دوست دارم در میان آنان باشم. بسیجیانی که از شهرهای دور و نزدیک در این جبهه گردآمدهاند تا از خاک اسلامی دفاع کنند.
🌷شهید: فرامرز خنیاب پور
تاریخ ولادت: 9/4/1338
تاریخ شهادت: 6/9/1366
محل شهادت: ارتفاعات گرده رش
نام عملیات:نصر هشت
@defae_moghadas2
❣
❣راه تو #خون میطلبد؛
مرد کیست ؟
تیرماه ۱۳۶۵؛ قلاویزان
📷 عکاس : سیدمسعود شجاعی طباطبایی
#نوجوانان
#دفاع_مقدس
#آزاد_سازی_مهران
#عملیات_کربلای_یک
@defae_moghadas2
❣
❣#بوی_عطر_گل_یاس
🔺حوالی ظهر بود؛ گرما بیداد می کرد؛ دشمن که از ارتفاعات قلاویزان تارانده شده بود با تمام قوا سعی در باز پس گیری ارتفاعات داشت؛ نور آفتاب به سود آن ها بود؛ رزمنده ها که تمام شب مشغول عملیات بودند در این ساعات؛ کمی خسته به نظر می آمدند. تدارکات نرسیده بود و بچه ها تشنه بودند.
🔺در جاییکه فرمانده مقرر کرده بود؛ خسته و تشنه کیسه های شن را پر می کردند تا از گزند ترکش های توپ و خمپاره در اَمان باشند. سنگرها بدون سقف بود؛ چون نه فرصتی برای این کار بود و نه خبری از تدارکات بود.
🔺دوربینم را برداشتم و برای گرفتن عکس در مسیر خاکریز حرکت کردم. صدای سوت توپ و خمپاره باعث می شد دائم خیز بروم. بچه های رزمنده دیگر به خوبی با این صداها آشنا هستند. گوش ها عادت میکند و میتوانی بفهمی که این صدای توپ از طرف خودیهاست یا دشمن؛ تا بیجا خیز نروی!
🔺نمی دانم برای چند دقیقه چه شد که عراقی ها جهنمی به پا کردند و آنچنان آتشی روی ما ریختند که مدتی درازکش روی زمین ماندم و با اصابت هر خمپاره و توپ؛ بالا و پایین می شدم. کمی آرامش که ایجاد شد بلند شدم تا اطرافم را بینم. در ابتدا دود حاصل از این همه انفجار و خاک؛ باعث شد درست متوجه اوضاع نشوم؛ گوش هایم تقریبا چیزی نمیشنید؛ به نظرم آمد که زمان از حرکت باز ایستاده و متوقف شده؛ از موج انفجارها کمی گیج بودم.
🔺دیدم بچه های زیادی به روی زمین افتاده اند؛ در همین زمان نگاهم به صورت نوجوانی افتاد که صورتش از برخورد خمپاره به نزدیکیش سیاه شده بود و ترکشهای آن تمامی صورتش را گرفته بود. بی اختیار دوربینم را بالا آوردم و عکسی از او گرفتم. در حال حرکت بود و برای اینکه به زمین نیفتد از لبه های سنگرهای شنی کمک میگرفت. جلو رفتم؛ صدای زمزمه اش را می شنیدم؛ به آرامی می گفت:
🕌 #آقا_اومدم
🌴 #حسین_جان_اومدم😭😭
🔺وقتی به او رسیدم دیگر رمقی برایش باقی نمانده بود و به زمین افتاد. او را به آرامی بغل کردم؛ همچنان نجوا می کرد. با تمام وجود امدادگر را صدا زدم. صورتش را بوسیدم و به او گفتم :عزیزم؛ فدات بشم؛ چیزی نیست و نا امیدانه برگشتم و باز امدادگر را به یاری خواستم.
🔺حالا اشک هایم با خون های زلال او در هم آمیخته شده بود؛ دیگر نجوا نمی کرد و به آسمان چشم دوخته بود. امدادگر آمد؛ اما ... لحظه ای بعد گفت: "کاری از دستم بر نمی یاد؛ شهید شده؛ برادر زحمت می کشی ببریش معراج شهدا ...!
(معراج شهدا جایی بود که وقتی بچه ها شهید می شدند؛ آن ها را کنار هم می گذاشتند تا بچه های گردان تعاون آن ها را به عقب منتقل کنند.)
🔺در حالیکه تمام بدنم می لرزید او را بغل کردم؛ انگار فرشتگان زیر پیکر پاکش را گرفته بودند. آنقدر سبک بود که به راحتی در بغلم جای گرفت و از زمین بلندش کردم. امدادگر با دست؛ محل معراج شهدا را نشان داد. قبل از اینکه او را در کنار سایر شهدا بگذارم؛ صورتش را بارها و بارها بوییدم و بوسیدم؛ به خدا؛ بوی عطر گل یاس میداد...
✍🏻 راوی: عکاس دفاع مقدس
سید مسعود شجاعی طباطبایی
#دفاع_مقدس
#نوجوانان
#عملیات_کربلای_یک
📆 ۹ تا ۱۹ تیرماه ۱۳۶۵ - سالگرد عملیات کربلای یک — آزادسازی مهران
🇮🇷 یاد شهدا؛ کمتر از شهادت نیست ...
#نوجوانان
#دفاع_مقدس
#آزاد_سازی_مهران
#عملیات_کربلای_یک
@defae_moghadas2
❣
❣من نیز هم اکنون قدم به میدان جهاد و آزمایش گذاشتهام. آمدهام که نه تنها جهاد اصغر را انجام دهم بلکه امید آن دارم که به همراه آن نیز جهاد اکبر را بخوبی در خویش به انجام برسانم. در این راه یا به فیض شهادت میرسم که پیروزی است و یا با پیروزی برمیگردم. اگر شهید شدم امید آن دارم که شهادتم جز برای رضای خدا برای چیز دیگری نباشد.در صورت رسیدن به قله رفیع شهادت پیام من این است که همچون گذشته امام و انقلاب که راه اسلام راستین است را یاری کنید و دست از اختلاف و تفرقه ها بردارید و در مسائل اصلی کشور و اسلام عزیز مصمم باشید.
🌷شهید: محمد راهی
تاریخ ولادت: ۱۳۴۰/۱/۲۸
تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۱۱/۱۱
محل شهادت:پادگان شهید بخردیان بهبهان
@defae_moghadas2
❣
❣جمله تاریخی و جاودانه شهید رمضان
که روی سنگ مزارش هم نوشتهاند :
« ما امامت و ولایت فقیه
را این طور شناختهایم
که اگر گفت نفس نکشید
دهانمان را میبندیم
و نفس نمیکشیم »
#شهیدمجیدرمضان🌷
هدیه به ارواح طیبه همه شهدا فاتحه وصلوات
#از_شهدا_بیاموزیم ❣
#مدیون_شهدا_هستیم
#گردان_کمیل_هنوز_هم_زنده_ست
@defae_moghadas2
❣
❣در آشپز خانه مشغول كار بودم. در حال و هواي خودم بودم كه شنيدم محمد رضا بلند گفت مادر. نگاه كردم ديدم در درگاه ايستاده بود. وارد آشپزخانه شد و شروع كرد دورم چرخيدن. مي گفت مادر حلالم كن، مادر حلالم كن. گفتم آخه چه كار كردي كه من بايد حلالت كنم؟. گفت اول شما بگو حلالت كردم بعد من مي گم. گفتم خوب،حلالت كردم. بگو چه كار كردي. گفت: وقتي آمدم شما را صدا كردم. متوجه نشديد براي همين، با صداي بلند دوباره شما را صدا كردم. حلالم كنيد اگر صدايم را روي شما بلند کردم.
🌷قبل از کربلای 5 بود. در مقر شهید قطبی بودیم. نیمه شب دیدم مسعود بلند شد. خیلی احتیاط می کرد که کسی را لگد نکند، ناگهان تعادلش بهم خورد، برای اینکه روی کسی نیافتد، مجبور شد پایش را روی پای من بگذارد. پایم را جمع و تظاهر به درد کردم، در حالی که آرام می خندیدم. کنارم نشست. سرم را در آغوشش گرفت و شروع به بوسیدن کرد و آرام در گوشم گفت: تو رو خدا ببخشید، حلال کنید.
دیدم موقعیت خوبیه، گفتم: به شرطی که اگه شهید شدی، اول فراموش نکنی دوم شفاعتم کنی.
راضی شد. دستم را گرفت و با هم بلند شدیم و برای وضو بیرون رفتیم. مسعود به نماز شب قامت بست. دو رکعت اول را خواندم، نگاهی به مسعود کردم که با حس و حال عجیبی نماز می خواند که از دیدنش لذت می بردم. یک لحظه به خودم آمدم دیدم صدای اذان صبح می آید و من آنقدر محو نماز خواندن مسعود شده بودم که یادم رفت نماز بخوانم!
🌸🌷🌸
هدیه به شهید محمدرضا( مسعود) عقیقی صلوات- شهدای فارس
@defae_moghadas2
❣
❣ قسمتی از وصیتنامه عارفانه شهید دکتر مصطفی شهیدزاده:
خدایا فقط بر تو توکل میکنم و زندگیم را در راه تو ادامه میدهم. من نمیخواهم مأیوس از لطف بی پایانت شوم و امیدوار به فضل و کرمت هستم، خدایا چه بسیار که توبه شکستم، چه بسیار از کارهایی که منع کرده بودی، انجام دادم چه خطاهایی که نکردم و چه ستمهایی که به خلقت روا نداشتم، مرا به بزرگی خودت مورد عفو قرار بده. خدایا کمکم کن تا در این لحظه و همه لحظات تو در نظرم باشی و آنی از تو غافل نباشم تا کاری خطا از من سر نزند، خدایا تو وعده دادی که هر که بخواهد در راه تو باشد تو کمکش میکنی و او را هدایت می کنی، خدایا مرا به عقوبات اعمالم شکنجه مکن، خدایا تنها به آن امیدوارم که هر کار اشتباهی و خطایی از من سر زده تو از نیتم آگاه بودی و من آن قسمت کارهای خطا و ستمهایی که بر دیگران از طرف من روا شده به نیت بد نبوده و از همه آنهایی که این ستم برآنها روا شده معذرت و طلب عفو می نمایم.
🌷شهید: دکتر مصطفی شهیدزاده
تاریخ ولادت: ۱۳۳۶/۳/۲
تاریخ شهادت: ۱۳۶۰/۲/۲۸
محل شهادت: دارخوین
@defae_moghadas2
❣