eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5902462207865657157.pdf
حجم: 28.48M
🌟 انتشار تالیف بمناسبت فرارسیدن ۸ اسفند سالروز شهادت سردار سرلشگر حسین خرازی فرمانده محبوپ و دوست داشتنی لشگر ۱۴ امام حسین(ع)♥️ لطفا ضمن دانلود و مطالعه با باز نشر آن در شبکه های اجتماعی ضمن در آن، با ما شریک باشید. التماس دعا @defae_moghadas2
●برادر حمید [شهید مهدی باکرى]، از تبریز زنگ زد و پرسید:« بچه چیه؟» گفتم:‌« دختر». به شوخی گفت: « برای جبهه فرمانده گردان می‌خواهیم. دختر می‌خواهیم برای چه؟». من هم به شوخی گفتم:« می‌روم پس می‌دهم.» به حمید گفتم که مهدی چه گفته، گفت: «[تو هم] می‌گفتی اگر پاسدار نشود، زن پاسدار می‌شود... می‌گفتی زن پاسدار شدن، خیلی سخت‌تر از پاسدار شدن است». ‌●یک ‌بار گفت:« می‌آیی نماز شب بخوانیم؟» گفتم:‌« بله.» او ایستاد به نماز و من هم پشت سرش نیت کردم. نماز طولانی شد، من خسته شدم، خوابم گرفت، گفتم:« تو هم با این نماز شب خواندنت... چقدر طولش می‌دهى؟ من که خوابم گرفت،‌ مؤمن خدا... .» گفت: ‌« سعی کن خودت را عادت بدهى. مستحبات، انسان را به خدا نزدیک ‌ترمی‌کند. ✍به روایت همسربزرگوارشهید 📎قائم‌مقام لشگر ۳۱ عاشورا 🌷 ●ولادت : ۱۳۳۴/۹/۱ ارومیه ‌●شهادت : ۱۳۶۲/۱۲/۶ عملیات خیبر ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ شهدا همچون خورشید می درخشند . خوشا به سعادت شان. @defae_moghadas2
سلام علیکم و صبح بخیر مخاطبین عزیز اللهم صل علي محمد و آل محمد(ص) و عجل لولیک الفرج 🌷حضرت امام علی علیه السلام همه محبتت را بـه پاى دوستت بريز ولى همه اسرارت را در اختيار او نگذار. 📚[غرر الحكم : 2463 ] هشت توصیه امام هشتم برای روزهای آخر شعبان 👌 ▫️اباصلت می‌گوید: در آخرین جمعه شعبان خدمت امام رضا علیه‌السلام رسیدم. فرمود: ای اباصلت، بیشترِ ماه شعبان سپری شده و امروز آخرین جمعه شعبان است، پس در روزهای باقیمانده کوتاهی‌های روزهای گذشته را جبران بکن و باید به آنچه برایت مهم است اقدام کنی: ۱. زیاد دعا کن. ۲. زیاد استغفار کن. ۳. زیاد قرآن تلاوت کن. ۴. از گناهانت به درگاه خدا توبه کن تا خالصانه به ماه خدا وارد شوی. ۵. هر امانتی که گردنت هست ادا کن. ۶. تمام کینه‌هایی که در دلت نسبت به مؤمنان داری، از دل بیرون کن. ۷. هر گناهی که به آن مبتلا هستی از آن دست بکش و تقوای خدا پیشه کن و در آشکار و پنهان بر خدا توکل کن. ۸. و در روزهای باقیمانده این ماه بسیار بگو: اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِیمَا مَضَی مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ خداوندا اگر در روزهای گذشته شعبان ما را نیامرزیدی، پس در روزهای باقیمانده بیامرز... 📚 عیون اخبار الرضا علیه السلام ج۲ ص۵۱ 📚 بحارالانوار ج ۹۴ ص۷۳ ان شاء الله هر روز شما عزیزان سرشار از عطر خدا و تلاش برای بدست آوردن رزق حلال باشد . @defae_moghadas2
؟ (   ) زن کە وارد مغازه شد چهره ی محمود در هم رفت. سرش را انداخت زیر، لبش داشت زیر دندانش هایش پاره می شد هرچه زن می پرسید پسته کیلویی چند؟ جواب نمی داد آخرش هم گفت: ما نمی فروشیم. زن با عصبانیت گفت مگه دست خودته؟ پس چرا در مغازه ات را نمی بندی؟ همان طور کە سرش زیر بود گفت: هر وقت را درست کردی بیا تا بهت جنس بدم. نهی از منکر واجب الهی است •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•   شادےروح شهدا •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @defae_moghadas2
🔅امیرالمؤمنین علیه‌السلام: ✍🏻گنج‌هاى پر سود در خلوتِ عبادت خداست. 📚شرح غررالحکم، ح۶۵۰۴ @defae_moghadas2
🌷شهید علی جنگروی برادر سردار شهید جعفر جنگروی که در عملیات رمضان به شهادت رسید ⚪️ او بعنوان روابط عمومی تیپ المهدی خدمت می کرد، زمانی که حاج علی فضلی فرمانده تیپ بود. در یکی از مراحل رمضان وقتی علی شهید می‌شود, یکی از برادران شهید افراسیابی بالای سرش بوده. شک داشت که شاید علی اسیر شده😰 است . ما یکی دوبار با اسیر دنبالش رفتیم, تا اینکه❗️ آقای افراسیابی به مادرم گفت که «من بالای سر علی بودم😭 و علی در لحظه آن قدر از آن خون رفته بود طلب آب کرده بود و لب تشنه شهید شد🕊 و شرایط و وضعیت عملیات طوری بود که من باید می‌آمدم عقب و علی را بغل یک گذاشتم». بعد از شهادت علی یکی دو 👥تا از برادرهایم برای پیدا کردن به منطقه رفتند ولی اثری از او پیدا نکردند و عراق آن نقطه را آب🌊 انداخته بود. برای علی یادبودی در قطعه 26 بهشت‌زهرا🌷 گذاشتیم و چون در دفعه آخری😢 که از جبهه برگشته بود لباسهایی که به خود آغشته شده بود را نبرد همان‌ها را به عنوان در مزارش به خاک🌺سپرد (راوی: برادر شهید) 🌷شهید «علی جنگروی» برادر شهید «جعفر جنگروی» نیز در اول مرداد سال ۶۱ مصادف با عملیات رمضان به خیل شهدا پیوست. وی زمان شهادت ، ۲۱ ساله بود. پیکر مطهر این شهید بزرگوار پس از ۳۵ سال گمنامی،سرانجام توسط آزمایش DNA شناسایی شد تا چشم انتظاری مادر شهید به اتمام برسد 🔸مزار شهید علی جنگروی: آستان شهدای گمنام شهرک ولایت دانشگاه امام حسین(ع) مزار عارف متقی،جانباز فداکار، سردار شهید حاج جعفر جنگروی: گلزار شهدای بهشت زهرا(س) - قطعه ۲۶ - ردیف ۹۲ - شماره ۵۱ @defae_moghadas2
چند روزی رو شهدا دعوت کردن و رفتم کربلای جبهه های ایران که از شهدا مدد و اذن بگیرم و دوباره برگردم به شهر که بتونم عین شهدا پای کار دین خدا و ولایت بمونم. در یادمان شهدای عملیات والفجر۸ رفتم حمام و موقع بیرون اومدن بود که صدای بیسیم توجهمو جلب کرد. از حمام که اومدم بیرون، هرچی نگاه کرد کسیو ندیدم درب تمام سرویس‌های بهداشتی هم باز بود چند‌ثانیه بعد یه پسربچه‌ از یکی از سرویس‌ها خارج شد رفت دستاشو شست و بیسیم زد، به جواد بگید نیاد، من دسشویی‌هارو خودم شستم ازش پرسیدم کلاس چندمی گفت هفتم! بچه‌ی آبادان بود و اومده بود برای خادمی اروند کنار.. این عکس رو بدون اینکه متوجه بشه گرفته شده 👆 آری بالای ۳۰ سال از دوران طلایی دفاع مقدس گذشته ولی هنوز که هنوزه نوجون ها و جونهایی هستند که الگوی عملی و رفتاریشون برگرفته از فرهنگ ناب شهداس. محمدحسن صنعتی کوپایی @defae_moghadas2
حكمت 219 ۲۱۹- وَ قَالَ ( عليه السلام ) : أَكْثَرُ مَصَارِعِ الْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطَامِعِ و درود خدا بر او فرمود: قربانگاه اندیشه ها، زیر برق آرزوهاست. امام(علیه السلام) تشبیه جالبى در این کلام نورانى براى طمع هاى منفى بیان کرده است; طمع را به برق آسمان تشبیه نموده که لحظه اى همه جا را روشن مى کند و در شب هاى تاریک تمام فضاى بیابان با آن آشکار مى شود و شخص راهگذر گم کرده راه به شوق در مى آید و به دنبال آن دوان دوان حرکت مى کند. ناگهان برق خاموش مى شود و او در پرتگاهى فرو مى افتد. عقل و دانش آدمى که حق را از باطل و نیک را از بد مى شناسد هنگامى که تحت تأثیر برق طمع قرار گیرد به همین سرنوشت گرفتار مى شود. در واقع طمع، یکى از موانع عمده شناخت است که در طول تاریخ بسیارى از اندیشمندان را به خاک هلاکت افکنده یا دنیایشان و یا دین و ایمانشان را بر باد داده است @defae_moghadas2
، از کردِ حاضر در دفاع مقدس در خصوص نحوه شهیدی که مثل با تشنگی شهید شد. ‌ خواستم به مجروحی که تشنگی را در چهره‌اش مشاهده کردم آب بدهم، اما دکتر مخالفت کرد. گاز را داخل یک رسیور آب فرو بردم و چلاندم و با گاز خیس لب و زبانش را مرتب مرطوب می‌کردم. علی رغم دستور دکتر، گاز را این دفعه کمی آب دارتر روی لب‌هایش گذاشتم. طوری که حتی چند قطره آب در دهانش چکید. آب را بیرون زد و گفت را با این آبها باطل نمی‌کنم. من می‌کنم. دست روی جراحاتش گذاشتم و گفتم: تو را به ، مرا هم سر سفره ی مولای مظلوم مان یاد کن! او سرش را به علامت مثبت تکان داد و لب‌هایش تکان خورد. برایش آب آوردم، نخورد. حتی حاضر نشد لب‌هایش خیس شود. گاز خیس و یک تکه یخ روی لب و قلب او گذاشتم تا شاید کمی از تشنگی‌اش برطرف شود و از دیدن آنها رفع تشنگی کند و مرهمی باشد بر و . نگاهم به چهره‌اش بود که با نگاه خاصی گفت: - ! و بعد از چند لحظه یا حسین (ع) گویان سفر کرد و مثل مولایش به رسید. لبانش را کمی باز کردم و چند قطره آب سرد را در دهانش چکاندم. آب از بین که روی هم قفل شده بود و از لابه لای لب‌هایش بیرون آمد. او روزه‌اش را با و و افطار کرد. در سال‌های جنگ کمتر شهیدی را دیدم که آخرین لحظاتش را بدون نام (ع) گذرانده باشد. ✍ : معرفی کتابدادا/ عزت قیصری   شادےروح شهدا •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈ @defae_moghadas2
سالروز شهادت 🌷38 سال گذشت. حاج احمد ایزدی از بچه های گردان کربلا اهواز می گوید: 🌱در کربلای 5 حین پیشروی غفلتاً وارد خاکریزهای نونی شکل شدیم و از هر طرف بسمت ما شلیک می شد. انفجار خمپاره در بین بچه ها عده ای را مجروح می کند. 🌱تمام استخوان پا و زانوی علی اکبر شیرین بیرون زده بود و به پوست آویزان بود. ترکش روی زانویش خورده بود. اما علی اکبر فقط ذکر می گفت و کوچکترین ناله ای نمی کرد. دستش هم در بادگیر آویزان بود و وقتی می خواستیم آنرا روی سینه اش بگذاریم آه کوچکی می‌گفت. از این همه تحمل او که رعایت حال همرزمان را می کرد همیشه در شگفت هستم. 🌱مسیر را گم کرده بودیم و اکبر شیرین با انگشتش راه را به ما نشان داد. نمی‌توانستیم جابجایش کنیم و او را برگردانیم. موقع جدا شدن ایکاش به چشمان علی اکبر نگاه نمی کردم. اون نگاهش همچنان در ذهنم هست و مرا آزار می دهد. 🌱علی عُمیره می گوید: ده یا پانزده متر که از علی اکبر دور شدیم برگشتم و دیدم بشکل دراز کشیده دست سالمش را بسمت آسمان برده و دعا می‌کرد. 🌱دو هفته بعد که دوباره پیشروی کردیم و منطقه را فتح کردیم و به پیکر عزیزان رسیدیم متوجه شدیم بعد از رفتن ما عراقی ها رسیده بودند و تیر خلاص به بچه ها از جمله علی اکبر شیرین زده بودند. 🌱علی اکبر شیرین متولد علی آباد در امیدیه بود و در حوزه علمیه امیدیه درس می خواند و به اهواز نقل مکان کردند در منطقه 20 متری شهرداری سکونت داشتند. 🌹شهادت 7 اسفند 65 کربلای پنج.
403.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپی در وصف شهیدعلی اکبر شیرین