eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
سه برادر نخبه شیرازی که هر سه یک شب در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسیدند...😰 @defae_moghadas2
دعای روز هفدهم ماه مبارک رمضان @defae_moghadas2
روایت از مداحی که با مراجعه به قرآن زمان شهادتش را فهمید. دوستی داشتیم به نام او در آدم ویژه‌ای بود. در مجموع بچه‌های گردان تخریب، ویژگی‌های خاصی داشتند. در تخریب اخلاص بسیار بالایی بود. چون بچه‌ها سر و کارشان با بود آن هم در شب، در عملیات با آن استرس و فشار خیلی اخلاص می‌خواهد با مین کار کردن؛ چون هر لحظه ممکن است مین منفجر شود و طرف را تکه تکه کند. ویژگی‌های «مصطفی مبینی» ویژگی بود که ما هر بار عملیات می‌شد، می‌گفتیم: «مصطفی در این عملیات حتماً شهید می‌شود». قبل از یکی از رفقای ما به نام در خواب دیده بود چند نفر از بچه‌ها از جمله مصطفی، شهید می‌شوند. آمد و رو به بعضی بچه‌ها گفت شما شهید می‌شوید. مصطفی گفت: «اجازه بدهید من به قرآن رجوع کنم!» او به قرآن رجوع کرد، بعد لحظاتی گفت: «نه من در این عملیات شهید نمی‌شوم». شد. ما می‌خواستیم حرکت کنیم. آقای جعفر طهماسبی رو به مصطفی گفت: «مصطفی تو این بار دیگر حتماً رفتنی هستی!» مصطفی قرآن را باز کرد، آیه 12 سوره طه آمد. «إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى» مصطفی گفت: «من این بار رفتنی هستم...». مصطفی ظهر روز ششم عملیات در شرق دجله کنار ما نماز می‌خواند که در حال جان دادن بود که ما آوردیمش عقب و شهید شد... بعضی‌ها با قرآن چنین سَر و سِر دارند. @defae_moghadas2
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 تخریبچی لشگر10 نفر سمت چپ شهید مصطفی مبینی برادر بهرام بیاتی 🔶🔸 یکسالی بود که پاسدار رسمی شده بود و کسی نمیدونست چون مصطفی همیشه لباس خاکی میپوشید یکی از دوستان نقل میکرد. پائیز سال 63 در پادگان ابوذر بودیم پیراهنم رو شسته بودم و روی بند پهن کرده بودم. وارد اطاق شدم و به بچه ها گفتم برادرها یکی یه پیراهن به من بده بپوشم تا لباسم خشک بشه. مصطفی مبینی صدام کرد و گفت : ساک من اون گوشه است برو از داخلش یه پیراهن بردار بپوش و اگه دوست داشتی بعد بگذار سرجاش. وقتی رفتم سراغ ساک مصطفی و زیپ اون را پایین کشیدم یکدفعه خشکم زد. چشمم افتاد به لباس فرم سپاه و با تعجب فریاد کشیدم. مصطفی.... تو سپاهی هستی و ما نمیدونیم. اونجا بود که همه فهمیدند عضور رسمی سپاه است. @defae_moghadas2
شهید سید محمد شکری دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی تهران بود و لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص). ، او را از آینده کشور می دانستند. یکی از اساتیدش با فرمانده گردان تماس و از او خواست تا را به خط اعزام نکند. فرمانده به سید گفت: در اینجا امدادگر به اندازه کافی هست. شما به دانشگاه برگردید. سید محمد از گردان کرد. شب عملیات کربلای ۵ وقتی که سید محمد از زیر عبور می کرد، ناگهان فرمانده سید محمد را دید. ! مگر قرار نبود برگردی ؟ سید محمد خطاب به فرمانده گفت: ببین حاجی جان! تقدیر من امشب در این می خورد. تقدیر  من آن چیزی نیست که شما فکر می کنید. این کشور الان به بیشتر نیاز دارد  تا درس خواندن من. •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•   شادےروح شهدا اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم @defae_moghadas2
(س) آن‌قدر کار می‌کرد که من همیشه به او می‌گفتم: «آخه «روزبه» یک ساعت به خودت بدی بد نیست.» در عملیات بدر سال 62 یک ‌چشمش را از دست داد. بیش از هفتصد ترکش در بدنش بود. با توجه به اینکه مشکلات شدید ریوی داشت، می‌توانست دیگر سر کار نرود و استراحت کند ولی از اینکه دو برادر دیگرم شدند خیلی ناراحت بود. این سه برادرم همیشه با هم بودند. همیشه می‌گفت: «چرا اون‌ها رفتند و من نرفتم.» برای همین یک روز خودش را متوقف نکرد. روزانه حدود هجده نوع می‌خورد و دو الی سه اسپری استفاده می‌کرد. زمان شهادتش از سوریه یک کیسه پر از دارو از ایشان برگرداندند. دوستانش نقل کردند که «روزبه» گفته بود: «شفایم را از گرفته‌ام و دیگر نیازی به دارو ندارم.» •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•   شادےروح شهدا صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم @defae_moghadas2
سالروز تولدشهید عزیز ۲۸ اسفند را با ذکر صلوات گرامی می داریم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم @defae_moghadas2
10.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیایید ای رفیقان دوستانه ز کوی دوستی گیریم آشیانه...‌ با نوای برادر بزرگوار شکری اواخر اسفند ۱۳۶۶ اردوگاه شهید باهنر (شهرک آناهیتا) رزمندگان لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) قبل از عملیات بیت المقدس ۴ کجایید ای شهیدان خدایی بلا جویان دشت کربلایی 😭😭😭😭😭😭😭😭 @defae_moghadas2
8.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدايا ... تو چقدر دوست‌داشتني و پرستيدني هستي، هيهات كه نفهميدم ، خون بايد مي‌شدي و در رگهايم جريان مي‌يافتي تا همه سلولهايم هم يارب يارب مي‌گفت ... از راز و نیاز عاشقانه سردار عاشورایی ، @defae_moghadas2
📆 ۲۵ تا ۲۸ اسفندماه۱۳۵۹- عملیات چغالوند 💠 بلند‌ترین قله در رشته ارتفاعات چرمیان، چغالوند است که در شمال غربی گیلا‌ن‌غرب قرار دارد. ارتش عراق در هجوم خود، روی ارتفاعات چرمیان که مناسب‌ترین محل دیده‌بانی برای کنترل منطقه عمومی گیلان‌غرب است، مستقر شده بود. 🔹برای رفع این سلطه، نیروهای سپاه منطقه۷ و تیپ۳ لشکر۸۱ ارتش پس از چند روز شناسایی، عملیاتی را برای تصرف این ارتفاع، طرح‌ریزی کردند. 🔸عملیات در دو محور شمالی و جنوبی آغاز گردید. در محور شمالی که برای فریب دشمن طراحی شده بود، گردان ۱۱۰ لشکر۷۷ و گردان زرهی‌285 از تیپ 3 لشکر‌۸۱تظاهر به تک کردند. عملیات اصلی در محور جنوبی اجرا شد. در این محور یک گردان از نیروهای سپاه به همراه بسیج عشایر گیلان‌غرب و یک گردان از ژاندارمری، در ساعت پنج و نیم صبح به مواضع دشمن هجوم بردند و تا ساعت 9 صبح هدف‌های خود را تصرف کردند. پس از آن دشمن تا ۲۸ اسفند ‌دو بار پاتک کرد، اما موفق به باز‌پس‌گیری منطقه نشد و موقعیت نیروهای خودی تثبیت گردید. @defae_moghadas2
دعای روز هجدهم ماه مبارک رمضان التماس دعا @defae_moghadas2