✨〰✨〰✨〰✨〰✨
دورکعت عشق
از نوجوانی عشق وافری به قرآن کریم داشت و هر کجا بود ذکر حق تعالی بر زبانش جاری می شد ، خصوصا این آیه شریفه "السابقون السابقون ،اولئک المقربون " را زیاد می خواند شهید والامقام "علیرضا حاجی محمد زارع"را می گویم که ستون های مسجد امام حسین (ع) از ناله های نیمه شبش حکایت ها دارد .
سرانجام پس از شهادت در عملیات خیبر(۱۳۶۲) در سن ۱۶ سالگی پیکر منورش را پس از دوازده سال غربت از کربلای "طلائیه" به کربلا اندیمشک تشییع کردند و او نیز از "سابقون"شد.
راوی : سیف الله رجبی
اندیمشک
حماسه جنوب - شهدا
@dafae_moghadas2
✨〰✨〰✨〰✨〰✨
.
🌹 شهید چمران :
شبی تاریک هنگام بازگشت در میان برف زمستان فقیری را دیدم که در سرما میلرزید ؛
ولی نمیتوانستم برای او جایی گرم تهیه کنم !!
تصمیم گرفتم که همهی #شب را مثل آن فقیر در سرما #بلرزم و از رختخواب #محروم باشم !!
اینچنین کردم و تا صبح از سرما لرزیدم !
و به سختی #مریض شدم !
و چه مریضی #لذت بخشی بود ...
✍📝 از یادداشتهای شهید چمران
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📗✨📕✨📗
⚡️ادامه داستان واقعی 👇
#بدون_تو_هرگز📚
#قسمت_شصت_و_سوم : خدای تو کیست؟
.
خنده اش محو شد …
– یعنی … شما از من بدتون میاد خانم حسینی؟ …
چند لحظه مکث کردم … گفتن چنین حرف هایی برام سخت بود … اما حالا …
– صادقانه … من اصلا به شما فکر نمی کنم … نه به شما… که به هیچ شخص دیگه ای هم فکر نمی کنم … نه فکر می کنم، نه …
بقیه حرفم رو خوردم و ادامه ندادم … دوباره لبخند زد …
– شخص دیگه که خیلی خوبه … اما نمی تونید واقعا به من فکر کنید؟ …
خسته و کلافه … تمام وجودم پر از التماس شده بود …
– نه نمی تونم دکتر دایسون … نه وقتش رو دارم، نه … چند لحظه مکث کردم … بدتر از همه … شما دارید من رو انگشت نما و سوژه حرف دیگران می کنید …
– ولی اصلا به شما نمیاد با فکر و حرف دیگران در مورد خودتون … توجه کنید … یهو زد زیر خنده … اینقدر شناخت از شما کافیه؟ … حالا می تونید بهم فکر کنید؟ …
– انسان یه موجود اجتماعیه دکتر … من تا جایی حرف دیگران برام مهم نیست که مطمئن باشم کاری که می کنم درسته … حتی اگر شما از من یه شناخت نسبی داشته باشید … من ندارم … بیمارستان تمام فضای زندگی من رو پر کرده … وقتی برای فکر کردن به شما و خصوصیات شما ندارم … حتی اگر هم داشته باشم … من یه مسلمانم … و تا جایی که یادم میاد، شما یه دفعه گفتید … از نظر شما، خدا … قیامت و روح … وجود نداره …
در لاکر رو بستم …
– خواهش می کنم تمومش کنید …
و از اتاق رفتم بیرون …
@defae_moghadas2
🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷
📗✨📕✨📗
#بدون_تو_هرگز📚
#قسمت_شصت_و_چهار : جراحی با طعم عشق
برنامه جدید رو که اعلام کردن، برق از سرم پرید ... شده بودم دستیار دایسون ... انگار یه سطل آب یخ ریختن روی سرم ... باورم نمی شد ... کم مشکل داشتم که به لطف ایشون، هر لحظه داشت بیشتر می شد ... دلم می خواست رسما گریه کنم ...
برای اولین عمل آماده شده بودیم ... داشت دست هاش رو می شست ... همین که چشمش بهم افتاد با حالت خاصی لبخند زد .
.. ولی سریع لبخندش رو جمع کرد ...
- من موقع کار آدم جدی و دقیقی هستم ... و با افرادی کار می کنم که ریزبین، دقیق و سریع هستن ... و ...
داشتم از خجالت نگاه ها و حالت های بقیه آب می شدم ... زیرچشمی بهم نگاه می کردن ... و بعضی ها لبخندهای معناداری روی صورت شون بود ...
چند قدم رفتم سمتش و خیلی آروم گفتم ...
- اگر این خصوصیاتی که گفتید ... در مورد شما صدق می کرد ... می دونستید که نباید قبل از عمل با اعصاب جراح بازی کنید ... حتی اگر دستیار باشه ...
خندید ... سرش رو آورد جلو ...
- مشکلی نیست ... انجام این عمل برای من مثل آب خوردنه ... اگر بخوای، می تونی بایستی و فقط نگاه کنی ...
برای اولین بار توی عمرم، دلم می خواست ... از صمیم قلب بزنم یه نفر رو له کنم ...
با برنامه جدید، مجبور بودم توی هر عملی که جراحش، دکتر دایسون بود ... حاضر بشم ... البته تمرین خوبی هم برای صبر و کنترل اعصاب بود ... چون هر بار قبل از هر عمل، چند جمله ای در مورد شخصیتش نطق می کرد ... و من چاره ای جز گوش کردن به اونها رو نداشتم ...
توی بیمارستان سوژه همه شده بودیم ... به نوبت جراحی های ما می گفتن ... جراحی عاشقانه ...
⬅️ادامه دارد ....
@defae_moghadas2
🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷
🔰جلوهای از محبّت الهی🌷
رهبر معظم انقلاب اسلامی: خدای متعال به بنده توفیق داده است که با خانوادههای شهدا، مراوده و نشست و برخاست داشته باشم. به خانهی آنها و روی فرش آنها و زیر سقف آنها بروم. هر جا من مصیبت را بزرگتر یافتم، صبر آن خانواده را هم عظیمتر و باشکوهتر دیدم.
آن خانوادهای که یک پسر داشته و همان یکی شهید شده است؛
آن خانوادهای که فقط دو پسر داشته است و همان دو پسر در راه خدا به شهادت رسیدهاند؛ آن خانوادهای که سه شهید یا چهار شهید در راه خدا داده است، من میبینم صبرشان هم از خانوادههای دیگر بیشتر است. این، به معنای چیست عزیزانِ من؟
در بسیاری از موارد، مادران از پدران صبرشان بیشتر است. این برای چیست؟ این آن جلوهی محبّت الهی است که خدا در دل مؤمنین میاندازد؛ آنها را به خودشان جلب میکند؛ آنها را با حکمت آشنا میکند و به آنها صبر میدهد. ۱۳۷۲/۰۵/۰۵
📎مـادران شهــدا🌷
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
#گذرے_بر_سیره_شهیــد
#حق_الناس
✍رضا همرزم ، علی اکبر در سوریه بود.
میگه اکبر علاقه شدیدی به خوردن قهوه داشت ، و کلا جزء عادتاش بود که مرتب میخورد.چند روزی گیر عملیات پاکسازی بودیم ، و گه گداری هم تکفیری ها باهامون درگیر میشدن و تو این مدت علی اکبر بدون قهوه مونده بود.
✍در حین پاکسازی به خونه ای رسیدیم ، که همه وسایل سرو چای و قهوه آماده بود و صاحب خونه وقت نکرده بود جمع کنه.با خوشحالی صدا زدم اکبر بدو بیا اینجا ببین خدا برات جور کرده ، هوا هم خیلی سرد بود.
✍وقتی اومد داخل اتاق ، داشتم یه پتو در می آوردم بندازم رو خودم که شهید با یه حالت خاصی گفت؛آقا رضا ، پتوهای مردم رو دست نزن شاید راضی نباشن ، قهوه شونم بزار ان شاءالله خودشون برمیگردن و کنار هم نوش جون میکنن.من که از شدت سرما داشتم به خودم میلرزیدم مات و مبهوت نگاهش میکردم فقط.من و شما چقدر حق الناس رو رعایت میکنیم؟
📸شهيد مدافع حرم
#علی_اکبر_شیرعلی 🌷
#آغاجاری