❣
🔻شهادت سید بیژن خلیفه در عملیات ثامن الائمه (آبادان)، یکی از سخت ترین خاطرات همرزمانش در گردان بلالی اهواز بود.
سید از شجاعترین و خاصترین نیروهای گردان بلالی اهواز بود و مورد وثوق سردار کلاهکج، فرمانده گردان.
سردار حاج سعید نجار میگفت در غرب سوسنگرد فاصله ما با عراقی ها خیلی کم شده بود. دسته ای از بچه های گردان به فرماندهی این شهید بزرگوار جلو خیل عظیمی از دشمن مقاومت میکردند و مردانه ایستاده بودند.
در زمانی که خط عراق شکسته شد و درحال پاکسازی سنگرها بودند، توسط افسر عراقی از پشت سر با شلیک کلت به شهادت رسید و به یادان آسمانیش پیوست.
روحش، قرین سیدالشهدا
حاج محمد عالمی سعید
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
5.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣ کربلایی حسین فخری
دُر پر بها شهید
عزیز خدا شهید
سال 1363
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
❣ شما دعوت شده اید به محفل شهدایی امروز حماسهها
مصاحبهای تمثیلی و بی پرده با
شهید احمد قنادان زاده
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣۱
❣
"بسم رب الشهداء 🌷
و الصدیقین"
✨"قرار عاشقی"✨
عرض سلام 👋و
جمعه بخیر خدمت شما
همراهان این محفل نورانی✨
با نام و یاد خدای شهدا
این بار هم میهمان بهشتیان رها شده از قفس دنیا هستیم با کلی مطالب خوندنی😊
بیاید تو این لحظات پای درس یه شهید گمنام بشینیم که دنیایی حرف برا گفتن داره.
یه شهید فرهنگی ✍ به اسم
"احمد قنادان زاده" 🌿🌺
که طبق وظیفهش، همه کار برای انقلاب کرد و بالاخره با شهادت پر کشید و بالا رفت.
احمد جان ما آماده ایم،
بسم الله 🎤
❣۲
🍁راستش، اگه ریا نشه،☺️ از بچگی یه احساس مذهبی بودن داشتم که از بچه های همسن و سال خودم کمی جلوتر بودم.
دست خودم نبود
نمی تونستم هر حرفی رو به زبون بیارم یا به کسی کم محلی کنم.
لباسم خیلی ساده بود و دنبال مد و این چیزا نبودم.
اعتقادم این بود که اخلاق و رفتار مهمه نه ظاهر 😎.
🌸 الانم بخاطر همونه که من الان دعوت شدم 😉. فک کنم خدا ازم خوشش اومد دیگه...
🍂۳
🌾 از درسم ✍ بگم که
خیلی درس خون بودم و همون سالهای انقلاب 👊🏻✊🏻
به هنرستان شهدا رفتم.
این 👇🏾 عکس رو ببینید 👀. اینو تو همون هنرستان گرفتم که اوایل انقلاب بود و همه جا نماز جماعت راه می افتاد☺ و چه حال خوشی داشتیم
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
❣۴
🌺 از قبل از انقلاب رفتم مسجد صاحب الزمان و کلی بچه قد و نیم قد 👶🏻👦🏻 دور خودم جمع کردم 👬👬 و براشون کلاس قرآن گذاشتم.
سعی می کردم 💪🏻 با نماز اول وقت، و دور کردنشون از ترانه ها 🎧 و تلویزیون 📺 زمان شاه 💀کمکشون کنم تا آدم های خوبی از آب در بیان ☺ (یواش بگم، الا خیلیهاشون هم همسایه خودم هستن تو بهشت😚)
می دونستم که اگه بخوام چیزی یاد بدم اول ☝🏻خودم باید عمل کنم.
خب منم اول خودم عمل می کردم 😇
🔅 کتابخونه ای 📚 هم براشون راه انداختم که بزرگا هم چقدر با این کارم خوشحال 😍 شدن و احتمالا تو دلشون هم بهم می خندیدن 😄 میدونید چرا؟
الان میگن.
❣۶
❣اینو می گم نخندید ها..
چند تا کتاب 📘📕 تهیه کرده بودم و هر شب تو سبد بازار مادرم می ذاشتم و به مسجد می اوردم و عین گوجه 🍅 فروشا بساط می کردم و بچهها دورهم می کردن و جنگ و دعوا سر کتابا که تموم نشن و دست خالی نرن😅
البته گاهی هم به آخری ها نمی رسید و باید تا فردا شب صبر می کردند 😊 و شانسشون رو امتحان می کردن.
همون کتابخونه سبد دستی مامانم، الان یه سالن بزرگ کتاب شده که اگه گذرتون افتاد سری بهش بزنید.
❣۷
🎤 خب احمد جان ، محو صحبتات شده بودم و ساکت شدم. حالا بگو تو انقلاب چه می کردی با کتابای سیاسی و روشنگری و خطراتش؟
🍀 انقلاب که شد کتاب های سیاسی 📗 هم یواشکی اوردیم و به بزرگ ترها 👨🏻 می دادم . اونا هم زیر پیراهناشون 👚 می ذاشتن😂 و به خونه می بردن . یه جورایی صف بزرکترها هم برا خودشون جدا بود و پنهونی ..
🌿 تو پخش اعلامیه 📃 و هماهنگی راهپیمایی 🚶🏻🚶🏻و این کارها هم شرکت می کردم و سعی داشتم بچه های مسجد رو آگاهی بدم چون می دونستم همینا در آینده برا انقلاب باید عاشقی کنن 😍،.
راستش خیلی از همون بچه ها نامردی نکردن و تا آخرش رفتن.. 💐
❣۸